رواق / Ravaq

زلف‌آشفته و خوی‌کرده و خندان‌لب و مست ۰۲۶

05.01.2024 - By Farzin RanjbarPlay

Download our free app to listen on your phone

Download on the App StoreGet it on Google Play

غزل شماره ۰۲۶

زلف‌آشفته و خوی‌کرده و خندان‌لب و مست پيرهن‌چاک و غزل‌خوان و صراحی در دست

نرگسش عربده‌جوی و لبش افسوس‌کنان نيم‌شب دوش (یار) به بالين من آمد بنشست

سر فرا گوش من آورد و به آواز حزين گفت کی عاشق ديرينه من خوابت هست

عاشقی را که چنين باده شبگير دهند کافر عشق بود گر نشود (نبود) باده‌پرست

برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگير که ندادند جز اين تحفه به ما روز الست

آن چه او ريخت به پيمانه ما نوشيديم اگر از خمر بهشت است وگر (ورز) باده مست

خنده جام می و زلف گره‌گير (چو زنجیر) نگار ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست

Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

More episodes from رواق / Ravaq