Ganj e Hozour Programs

Ganje Hozour audio Program #918

05.25.2022 - By Parviz ShahbaziPlay

Download our free app to listen on your phone

Download on the App StoreGet it on Google Play

برنامه شماره ۹۱۸ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی۱۴۰۱ تاریخ اجرا: ۲۴ می ۲۰۲۲ - ۴ خرداد.برای دستیابی به فایل پادکست برنامه ۹۱۸ بر روی این لینک کلیک کنیدPDF متن نوشته شده برنامه با فرمت  - نسخه ریز مناسب پرینت PDF تمام اشعار این برنامه با فرمت- نسخه درشت PDF تمام اشعار این برنامه با فرمت    خوانش تمام ابیات این برنامه - فایل صوتیخوانش تمام ابیات این برنامه - فایل تصویریبرای دستیابی به اطلاعات مربوط به جبران مالی‌ بر روی این لینک کلیک کنید.مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۳۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 1332, Divan e Shamsتوبه سفر گیرد با پایِ لنگصبر فرو افتد در چاهِ تنگجز من و ساقی بنمانَد کسیچون کند آن چنگ ترنگاترنگ(۱)عقل چو این دید، برون جَست و رفتبا دلِ دیوانه که کرده‌ست جنگ؟صدرِ خرابات کسی را بُوَدکو رهد از صدر و ز نام و ز ننگهر که ز اندیشه دلارام ساختکشتی برساخت ز پشتِ نهنگوانکه در اندیشهٔ یک جو زر استاو خرِ پالان بُوَد و پالهنگ(۲)یارِ منی، زود فرو جه ز خرخر بفروش و بِرَهان بی‌درنگکونِ خری، دنبِ خری گیر و رورو که کلیدی نَبُود در مدنگ(۳)راز مگو پیشِ خران، ای مسیحباده ستان از کفِ ساقیِّ شنگ(۱) ترنگاترنگ: آواز چلّه کمان و تارهای ساز(۲) پالهنگ: افسار، کمند(۳) مَدنگ: قفل، چوب پس در------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۳۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 1332, Divan e Shamsتوبه سفر گیرد با پایِ لنگصبر فرو افتد در چاهِ تنگمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۳۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 336, Divan e Shamsبده یک جام، ای پیرِ خرابات(۴)مگو فردا، که فی التَّأخیرِ آفات(۵)(۴) پیرِ خرابات: راهنمای مسیر معنوی(۵) فی التَّأخیرِ آفات: در تأخیر زیانهاست (مَثَل)------------مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۵۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #550چون ز زنده مُرده بیرون می‌کُنَدنفسِ زنده سوی مرگی می‌تَنَدمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۷۹۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3794 کَهْ(۶) نیَم، کوهم ز حِلم(۷) و صبر و دادکوه را کی در رُباید تُندباد؟آنکه از بادی رَوَد از جا خَسی استزآنکه بادِ ناموافق، خود بسی است‌‌بادِ خشم و بادِ شهوت، بادِ آزبُرد او را که نبود اهلِ نمازکوهم و هستیِّ من، بُنیادِ اوستور شوم چون کاه، بادم بادِ اوست(۶) کَهْ: مخفّفِ كاه(۷) حِلم: فضاگشایی------------ مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #22هر که را جامه ز عشقی چاک شداو ز حرص و جمله عیبی پاک شدمولوی، مثنوی، دفتر سوم بیت ۱۱۴۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1145عقلِ جُزوی، گاه چیره، گَه نگونعقلِ کلّی، ایمن از رَیْبُ الَْمنون(۸)(۸) رَیْبُ الَْمنون: حوادث ناگوار------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۰۵۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 3056, Divan e Shamsقضا که تیر حوادث به تو همی‌انداختتو را کُند به عنایت از آن سپس سِپَریمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۷۵۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4751عشق، از اوّل چرا خونی بُوَد؟تا گریزد آنکه بیرونی بُوَدمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4466عاشقان از بی‌مرادی‌هایِ خویشبا‌خبر گشتند از مولایِ خویشمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۲۶۷۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #2670حکمِ حق گسترد بهرِ ما بِساط(۹)که: بگویید از طریقِ انبساط(۹) بِساط: هر چیزِ‌ گستردنی مانندِ فرش و سفره------------مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۰۶۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #1067که درونِ سینه شرحت داده‌ایمشرح اَندر سینه‌ات بِنهاده‌ایممولوی، مثنوی، دفتر دوّم، بیت ۳۲۰۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #3207فکر، آن باشد که بگشاید رَهیراه، آن باشد که پیش آید شَهیشاه آن باشد که از خود شَه بُوَدنه به مخزن ها و لشکر شَه شودمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۶۴۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #649اختیار آن را نکو باشد که اومالکِ خود باشد اندر اِتَّقُوا(۱۰)چون نباشد حفظ و تقوی، زینهار(۱۱)دور کن آلت، بینداز اختیار(۱۰) اِتَّقُوا: تقوا پیشه کنید، پرهیز‌ کنید.(۱۱) زینهار: برحذر باش؛ کلمهٔ تنبیه------------مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۴۱۰۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #4105همچو مستی، کو جنایت‌ها کندگوید او: مَعذور بودم من ز خَودگویدش لیکن سبب ای زشتکاراز تو بُد در رفتنِ آن اختیاربیخودی نآمد به خود، توش خواندیاختیارت خود نشد، توش راندیمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۰۷۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #2072پیش بینا، شد خموشی نفع توبهر این آمد خطاب اَنْصِتوا(۱۲)(۱۲) اَنْصِتوا: خاموش باشید------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4467بی‌مرادی شد قَلاووزِ(۱۳) بهشتحُفَّتِ‌الْجَنَّة شنو ای خوشْ‌سرشت(۱۳) قَلاووز: پیش‌آهنگ، پیشروِ لشکر------------ حدیث نبوی«حُفَّتِ‌الْجَنَّةُ بِالْمَكَارِهِ وَحُفَّتِ‌النَّارُ بِالشَّهَوَاتِ.»«بهشت در چیزهای ناخوشایند پوشیده شده و دوزخ در شهوات.»مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۰۶۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1068هر که مانْد از کاهلی(۱۴) بی‌شُکر و صبراو همین داند که گیرد پایِ جَبرهر که جبر آورد، خود رنجور(۱۵) کردتا همان رنجوری‌اش، در گور کرد(۱۴) کاهلی: تنبلی(۱۵) رنجور: بیمار------------مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۴۶۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1463لفظِ جبرم، عشق را بی‌صبر کردوآنکه عاشق نیست، حبسِ جبر کرداین، مَعِیَّت(۱۶) با حق است و جبر نیستاین تجلّیِ(۱۷) مَه است، این ابر نیست(۱۶) مَعِیَّت: همراه بودن، همراهی. خدا با شماست هر کجا که باشید.(۱۷) تجلّی: تابش، روشنی------------قرآن کریم، سوره حدید (۵۷)، آیه ۴Quran, Sooreh Al-Hadid(#57), Line #4«… وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ…»«… و هر جا كه باشيد همراه شماست…»مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۲۵۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1258گر قضا پوشد سیه، همچون شَبَتهم قضا دستت بگیرد عاقبتگر قضا صد بار، قصدِ جان کندهم قضا جانت دهد، درمان کنداین قضا صد بار اگر راهت زندبر فرازِ چرخ، خرگاهت(۱۸) زند(۱۸) خرگاه: خیمهٔ بزرگ------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۴۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 1344, Divan e Shamsدَمِ او جان دَهَدَت روز نَفَخْتُ بپذیرکارِ او کُنْ فَیکون‌ است، نه موقوفِ عللمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۴۲۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1421می‌رود از سینه‌ها در سینه‌هااز رهِ پنهان، صلاح و کینه‌هامولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۶۳۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #2636از قَرین(۱۹) بی‌قول و گفت‌وگوی اوخو بدزدد دل نهان از خوی او(۱۹) قَرین: همنشین------------مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۱۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1113هرچه صورت می‌ وسیلت سازدشزان وسیلت، بحر دُور اندازدشمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۶۲۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1626کارِ من بی‌علّت است و مُستقیمهست تقدیرم نه علّت، ای سَقیم(۲۰)عادتِ خود را بگردانم به وقتاین غبار از پیش، بنشانم به وقت(۲۰) سَقیم: بیمار------------مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۲۰۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3201آینهٔ هستی چه باشد؟ نیستینیستی بر، گر تو ابله نیستیمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۲۰۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3204نیستی و نقص، هرجایی که خاستآینهٔ خوبیِّ جملهٔ پیشه‌هاستمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۶۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #690کارگاهِ صُنع حق چون نیستی استپس برونِ کارگه بی‏قیمتی استمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، ‌بیت ۳۰۷۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #3072اُذْکُروا الله کارِ هر اوباش نیستاِرْجِعی بر پای هر قَلّاش(۲۱) نیستلیک تو آیِس مشو، هم پیل باشور نه پیلی، در پی تبدیل باش(۲۱) قَلاّش: بی‌کاره، ولگرد، مُفلس------------مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۳۸۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #3386پس چه چاره جز پناهِ چاره‌گر؟ناامیدی مسّ و، اِکسیرش(۲۲) نظرناامیدی‌ها به پیشِ او نهیدتا ز دردِ بی‏دَوا بیرون جهید(۲۲) اِکسیر: کیمیا------------مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۷۷۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #770عمرِ بی توبه، همه جان کندن استمرگِ حاضر، غایب از حق بودن استمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۷۲۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #729هر خیالی را خیالی می‌خورَدفکر آن، فکرِ دگر را می‌چَرَد مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، ‌بیت ۲۲۷۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #2276 چون تهی گشت و، وجودِ او نماند بازِ جانش را خدا در پیش خواندچون شکست آن کشتیِ او بی‌مُراددر کنارِ رحمتِ دریا فتادجان به حق پیوست چون بیهوش شدموجِ رحمت آن زمان در جوش شدچونکه جانش وارهید از ننگِ تنرفت شادان پیشِ اصلِ خویشتنمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، ‌بیت ۲۳۰۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #2307باز، رحمت پوستین دوزیم(۲۳) کردتوبهٔ شیرین چو جان روزیم کردهر چه کردم، جمله ناکرده گرفتطاعتِ ناکرده آورده گرفتهمچو سرو و سوسنم آزاد کردهمچو بخت و دولتم دلشاد کردنامِ من در نامهٔ پاکان نوشتدوزخی بودم ببخشیدم بهشتآه کردم، چون رَسَن(۲۴) شد آهِ منگشت آویزان رَسَن در چاهِ منآن رَسَن بگرفتم و بیرون شدمشاد و زَفْت(۲۵) و فَربِه و گُلگُون شدمدر بُنِ چاهی همی‌بودم زَبوندر همه عالَم نمی‌گنجم کنونآفرین‌ها بر تو بادا ای خداناگهان کردی مرا از غم جداگر سَرِ هر موی من یابد زبانشُکرهای تو نیاید در بیان(۲۳) پوستین دوزی: وصله زدن بر پوستین، در اینجا به معنی اغماض و چشم پوشی از گناه(۲۴) رَسَن: ریسمان، طناب(۲۵) زَفْت: بزرگ، ستبر------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۱۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #3153تو ز طفلی چون سبب‌ها دیده‌يیدر سبب، از جهل بر چفسیده‌‌يی(۲۶)با سبب‌ها از مُسبِّب غافلیسویِ این روپوش‌ها زان مایلیچون سبب‌ها رفت، بَر سَر می‌زنیربَّنا و ربَّناها می‌کُنیربّ می‌گوید: برو سویِ سببچون ز صُنعم(۲۷) یاد کردی؟ ای عجبگفت: زین پس من تو را بینم همهننگرم سویِ سبب و آن دَمدَمه(۲۸)گویدش: رُدُّوا لَعادُوا(۲۹)، کارِ توستای تو اندر توبه و میثاق، سُستلیک من آن ننگرم، رحمت کنمرحمتم پُرّست، بر رحمت تنمننگرم عهدِ بَدت، بِدْهم عطااز کَرَم، این دَم چو می‌خوانی مرا(۲۶) چفسیده‌‌يی: چسبیده‌ای(۲۷) صُنع: آفرینش، آفریدن، عمل، کار، نیکی کردن، احسان(۲۸) دَمدَمه: شهرت، آوازه، مکر و فریب(۲۹) رُدُّوا لَعادُوا: اگر آنان به این جهان برگردانده شوند، دوبار به آنچه که از آن نهی شده اند، باز گردند.------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۴۴۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1442کاین طلب‌کاری، مُبارک جُنبشی‌ستاین طلب در راهِ حق، مانع‌کُشی‌ستاین طلب، مفتاحِ مطلوباتِ توستاین سپاه و نصرتِ رایاتِ(۳۰) توستاین طلب همچون خروسی در صِیاح(۳۱)می‌زند نعره که: می‌آید صَباحگرچه آلت نیستت تو می‌طلبنیست آلت حاجت، اندر راهِ رَبهر که را بینی طلب‌کار ای پسریارِ او شو، پیشِ او انداز سَرکز جِوارِ(۳۲) طالبان، طالب شویوز ظِلالِ(۳۳) غالبان، غالب شویگر یکی موری سلیمانی بجُستمنگر اندر جُستنِ او سُست‌ سُستهرچه داری تو، ز مال و پیشه‌اینه طلب بود اوّل و اندیشه‌ای؟(۳۰) رایات: جمع رایَة، پرچم(۳۱) صیاح: بانگ کردن، آواز دادن(۳۲) جِوار: همسایگی(۳۳) ظِلال: سایه------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #213زین کمین، بی صبر و حَزمی کَس نَجَستحَزم را خود، صبر آمد پا و دستحَزم کن از خورد، کین زَهرین‌گیاستحَزم کردن زور و نورِ انبیاستکاه باشد کو به هر بادی جَهَدکوه کی مر باد را وزنی نَهد؟مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۶۳۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #2636از قَرین(۳۴) بی‌قول و گفت‌وگوی اوخو بدزدد دل نهان از خوی او(۳۴) قَرین: همنشین------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۱۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #216هر طرف غولی همی ‌خوانَد تو راکِای برادر راه خواهی؟ هین بیاره نمایم، همرهت باشم رفیقمن قلاووزم در این راهِ دقیقنی قلاوزست و، نی رَه دانَد اویوسفا کم رو سویِ آن گرگ‌خومولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۴۲۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1421می‌رود از سینه‌ها در سینه‌هااز رهِ پنهان، صلاح و کینه‌هامولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۱۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #219حَزم، آن باشد که نفریبد تو راچرب و نوش و دام‌هایِ این سرامولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ١٧٣۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #1734کین طلب در تو گروگانِ خداستزآنکه هر طالب به مطلوبی سزاستمولوی، دیوان شمس، رباعی شمارهٔ ۵۳۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Robaaiaat) # 531, Divan e Shamsامروز خوش است هر که او جان داردرو بر کفِ پایِ میرِ خوبان داردچون بلبلِ مست داغِ هجران داردمسکن شب و روز در گلستان داردمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۹۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 393, Divan e Shamsجمع باشید ای حریفان، زانکه وقتِ خواب نیستهر حریفی کاو بِخُسبَد، وَاللَه از اصحاب نیسترویِ بُستان را نبینَد، راهِ بُستان گُم کُنَدهر که او گَردان و نالان شیوهٔ دولاب(۳۵) نیستای بِجُسته کامِ دل اندر جهانِ آب و گِلمی‌دَوانی سویِ آن جو، کَاندر آن جو آب نیستقرآن کریم، سورهٔ نور (۲۴)، آیهٔ ۳۹Quran, Sooreh Al-Noor(#24), Line #39«وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّىٰ إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا… .»«اعمال كافران چون سرابى است در بيابانى. تشنه، آبش پندارد و چون بدان نزديک شود هيچ نيابد… .»(۳۵) دولاب: چرخِ چاه، چرخی که با آن جهت آبیاری کردن زراعت از چاه آب کِشَند.------------مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۳۰۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #1308بر زند از جانِ کامل معجزاتبر ضمیرِ جان طالب چون حیاتمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۵۶۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 560, Divan e Shamsلذّتِ بی‌کرانه‌ای است، عشق شده‌ست نامِ اوقاعده خود شکایت است، ور نه جفا چرا بُوَد؟مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۹۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 393, Divan e Shamsز آسمانِ دل بَرآ، ماها و شب را روز کُنتا نگوید شب‌رُوی کِامشب شبِ مهتاب نیستبی خبر بادا دلِ من از مکان و کانِ اوگر دلم لرزان ز عشقش چون دلِ سیماب(۳۶) نیست(۳۶) سیماب: جیوه------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۳۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 1332, Divan e Shamsعقل چو این دید، برون جَست و رفتبا دلِ دیوانه که کرده‌ست جنگ؟مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۳۵۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2357, Divan e Shamsتا عشق کنارِ خویش بگشاداندیشه گریخت بر کنارهچون صبر بدید آن هَزیمت(۳۷)او نیز بجَست یکسوارهشد صبر و خرد بماند سودامی‌گرید و می‌کند حَراره(۳۸)(۳۷) هَزیمت: فرار(۳۸) حَراره: سرود و تصنیف خواندن، گرمی و علاقه نشان دادن------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۳۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 1332, Divan e Shamsیارِ منی، زود فرو جه ز خرخر بفروش و بِرَهان بی‌درنگمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۸۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #181یک زمان کار است بگزار(۳۹) و بتازکارِ کوته را مکن بر خود درازخواه در صد سال، خواهی یک زماناین امانت واگُزار و وارهان(۳۹) گزاردن: انجام دادن، ادا کردن------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۳۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 1332, Divan e Shamsکونِ خری، دنبِ خری گیر و رورو که کلیدی نَبُود در مدنگمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۹۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 96, Divan e Shamsآن لب که بُوَد کونِ خری(۴۰) بوسه گه اوکی یابد آن لب، شِکرِ بوس مسیحا؟(۴۰) کونِ خر: کنایه از احمق و ابله، سخنان و هیجاناتِ من ذهنی------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۳۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 1332, Divan e Shamsراز مگو پیشِ خران، ای مسیحباده ستان از کفِ ساقیِّ شنگمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۹۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #3196تا کنی مر غیر را حَبر(۴۱) و سَنی(۴۲)خویش را بدخو و خالی می‌کنی(۴۱) حَبر: دانشمند، دانا (۴۲) سَنی: رفیع، بلند مرتبه------------مولوی، دیوان شمس، ترجیعات ۲۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem(Tarjiaat)# 25, Divan e Shamsاین ره چنین دراز به یکدم میسّرستاین روضه دور نیست، چو رهبر تو را رضاستمولوی، مثنوی، دفتر پنجم بیت ۱۸۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #181یک زمان کار است بگزار(۴۳) و بتازکارِ کوته را مکن بر خود درازخواه در صد سال، خواهی یک زماناین امانت واگُزار و وارهان(۴۳) گزاردن: انجام دادن، ادا کردن------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۷۲۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 1723, Divan e Shamsهزار ابر عنایت بر آسمان رضاستاگر ببارم، از آن ابر بر سَرَت بارممولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۲۳۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2236, Divan e Shamsای جان، اگر رضایِ تو غم خوردنِ دل استصد دل به غم سپارم بهرِ رضایِ تومولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۱۵۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 3156, Divan e Shamsچون رضایِ دلِ تو در غمِ ماستیک چه باشد؟ هزار بایستیمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۵۷۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #577جز که تسلیم و رضا کو چاره‌ای؟در کفِ شیرِ نرِ خون‌خواره‌ایمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۷۸۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #1788همچو قومِ موسی اندر حَرِّ(۴۴) تیهمانده‌یی بر جای، چل سال ای سَفیه(۴۵)می‌روی هر روز تا شب هَرْوَلهخویش می‌بینی در اوّل مرحله(۴۴) حَرّ: گرما، حرارت(۴۵) سَفیه: نادان، بی‌خرد------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۷۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2675, Divan e Shamsبیاموز از پیَمبَر کیمیاییکه هر چِت حق دَهَد، می‌دِه رضاییهمان لحظه درِ جَنّت گُشایدچو تو راضی شَوی دَر اِبتِلایی(۴۶)(۴۶) اِبتلا: آزمایش، امتحان، بلا------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۰۷۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #3073 قفلِ زَفتَست(۴۷) و، گشاینده خدادست در تسلیم زن و اندر رضا(۴۷) زَفت: ستبر، بزرگ------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۸۴۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 841, Divan e Shamsباز آفتابِ دولت بر آسمان برآمد(۴۸)باز آرزویِ جانها از راهِ جان درآمدباز از رضایِ رضوان درهایِ خُلد(۴۹) وا شدهر روح تا به گردن در حوضِ کوثر آمدباز آن شهی درآمد کاو قبلهٔ شهانستباز آن مهی برآمد کز ماه برتر آمد(۴۸) برآمد: طلوع کرد(۴۹) خُلد: جاودانگی------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۳۶۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1364 باز فرمود او که اندر هر قضامر مسلمان را رضا باید، رضاحدیث«قالَ اللهُ تَعالیٰ مَنْ لَمْ يَرْضَ بِقَضائى وَ لَم يَبْصِرْ عَلىٰ بَلائى فَلْيَلْتَمِسْ رَبّاً سِواىَ.»«خدای متعال فرمود: «هر که به قضای من، رضا ندهد و بر بلای من نشکیبد، باید خدایی جز من بجویَد.»»مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۱۲۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 1126, Divan e Shamsاز تو زدن تیغِ تیز، وز دل و جان صد رضایک سخنم(۵۰) چون قضا، نی اگرم، نی مگر(۵۱)گر بِکَشی ذوالفقار(۵۲)، ثابتم و پایدارنی بگریزم چو باد، نی بِمُرم(۵۳) چون شرر(۵۰) یک سخنم: بر سر گفتهٔ خود می‌ایستم، یک کلام.(۵۱) نی اگرم، نی مگر: سست و مردد نیستم، قاطعم(۵۲) ذوالفقار: مطلقاً شمشیر(۵۳) مُردن: خاموش شدن------------مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۰۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #106ور نمی‌تانی رضا دِه ای عَیارگر خدا رنجت دهد بی‌اختیارکه بلایِ دوست تطهیرِ شماستعلمِ او بالایِ تدبیرِ شماستمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۶۵۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 652, Divan e Shamsدانی که در این کوی رضا بانگِ سگان چیست؟تا هر که مُخَنَّث(۵۴) بُوَد آنش بِرَمانَد(۵۴) مُخَنَّث: ترسو------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۹۰۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1906چون قضایِ حق، رضایِ بنده شدحکمِ او را بندهٔ خواهنده شدمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۷۳۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #1734کین طلب در تو گروگانِ خداستزآنکه هر طالب به مطلوبی سزاست مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۷۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2675, Divan e Shamsبیاموز از پیَمبَر کیمیاییکه هر چِت حق دَهَد، می‌دِه رضاییهمان لحظه درِ جَنّت گُشایدچو تو راضی شَوی دَر اِبتِلایی(۵۵)رسولِ غم اگر آید بَرِ توکنارش گیر(۵۶) همچون آشناییجفایی کز بَرِ معشوق آیدنثارش کن به شادی مرحبایی(۵۵) اِبتلا: آزمایش، امتحان، بلا(۵۶) کنارگرفتن: در آغوش گرفتن، بغل کردن------------مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۶۴۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #3644هست مهمانخانه این تَن ای جوانهر صباحی ضَیفِ(۵۷) نو آید دَوانهین مگو کین مانْد اندر گردنمکه هم اکنون باز پَرَّد در عَدَمهرچه آید از جهانِ غَیب‌وَشدر دلت ضَیف‌ست، او را دار خَوش   (۵۷) ضَیف: مهمان------------------------مجموع لغات:(۱) ترنگاترنگ: آواز چلّه کمان و تارهای ساز(۲) پالهنگ: افسار، کمند(۳) مَدنگ: قفل، چوب پس در(۴) پیرِ خرابات: راهنمای مسیر معنوی(۵) فی التَّأخیرِ آفات: در تأخیر زیانهاست (مَثَل)(۶) کَهْ: مخفّفِ كاه(۷) حِلم: فضاگشایی(۸) رَیْبُ الَْمنون: حوادث ناگوار(۹) بِساط: هر چیزِ‌ گستردنی مانندِ فرش و سفره(۱۰) اِتَّقُوا: تقوا پیشه کنید، پرهیز‌ کنید.(۱۱) زینهار: برحذر باش؛ کلمهٔ تنبیه(۱۲) اَنْصِتوا: خاموش باشید(۱۳) قَلاووز: پیش‌آهنگ، پیشروِ لشکر(۱۴) کاهلی: تنبلی(۱۵) رنجور: بیمار(۱۶) مَعِیَّت: همراه بودن، همراهی. خدا با شماست هر کجا که باشید.(۱۷) تجلّی: تابش، روشنی(۱۸) خرگاه: خیمهٔ بزرگ(۱۹) قَرین: همنشین(۲۰) سَقیم: بیمار(۲۱) قَلاّش: بی‌کاره، ولگرد، مُفلس(۲۲) اِکسیر: کیمیا(۲۳) پوستین دوزی: وصله زدن بر پوستین، در اینجا به معنی اغماض و چشم پوشی از گناه(۲۴) رَسَن: ریسمان، طناب(۲۵) زَفْت: بزرگ، ستبر(۲۶) چفسیده‌‌يی: چسبیده‌ای(۲۷) صُنع: آفرینش، آفریدن، عمل، کار، نیکی کردن، احسان(۲۸) دَمدَمه: شهرت، آوازه، مکر و فریب(۲۹) رُدُّوا لَعادُوا: اگر آنان به این جهان برگردانده شوند، دوبار به آنچه که از آن نهی شده اند، باز گردند.(۳۰) رایات: جمع رایَة، پرچم(۳۱) صیاح: بانگ کردن، آواز دادن(۳۲) جِوار: همسایگی(۳۳) ظِلال: سایه(۳۴) قَرین: همنشین(۳۵) دولاب: چرخِ چاه، چرخی که با آن جهت آبیاری کردن زراعت از چاه آب کِشَند.(۳۶) سیماب: جیوه(۳۷) هَزیمت: فرار(۳۸) حَراره: سرود و تصنیف خواندن، گرمی و علاقه نشان دادن(۳۹) گزاردن: انجام دادن، ادا کردن(۴۰) کونِ خر: کنایه از احمق و ابله، سخنان و هیجاناتِ من ذهنی(۴۱) حَبر: دانشمند، دانا (۴۲) سَنی: رفیع، بلند مرتبه(۴۳) گزاردن: انجام دادن، ادا کردن(۴۴) حَرّ: گرما، حرارت(۴۵) سَفیه: نادان، بی‌خرد(۴۶) اِبتلا: آزمایش، امتحان، بلا(۴۷) زَفت: ستبر، بزرگ(۴۸) برآمد: طلوع کرد(۴۹) خُلد: جاودانگی(۵۰) یک سخنم: بر سر گفتهٔ خود می‌ایستم، یک کلام.(۵۱) نی اگرم، نی مگر: سست و مردد نیستم، قاطعم(۵۲) ذوالفقار: مطلقاً شمشیر(۵۳) مُردن: خاموش شدن(۵۴) مُخَنَّث: ترسو(۵۵) اِبتلا: آزمایش، امتحان، بلا(۵۶) کنارگرفتن: در آغوش گرفتن، بغل کردن(۵۷) ضَیف: مهمان----------------------------************************تمام اشعار برنامه بر اساس فرمت سایت گنج نما برای جستجوی آسانمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۳۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 1332, Divan e Shamsتوبه سفر گیرد با پای لنگصبر فرو افتد در چاه تنگجز من و ساقی بنماند کسیچون کند آن چنگ ترنگاترنگعقل چو این دید برون جست و رفتبا دل دیوانه که کرده‌ست جنگصدر خرابات کسی را بودکو رهد از صدر و ز نام و ز ننگهر که ز اندیشه دلارام ساختکشتی برساخت ز پشت نهنگوانکه در اندیشه یک جو زر استاو خر پالان بود و پالهنگیار منی زود فرو جه ز خرخر بفروش و برهان بی‌درنگکون خری دنب خری گیر و رورو که کلیدی نبود در مدنگراز مگو پیش خران ای مسیحباده ستان از کف ساقی شنگمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۳۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 1332, Divan e Shamsتوبه سفر گیرد با پای لنگصبر فرو افتد در چاه تنگمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۳۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 336, Divan e Shamsبده یک جام ای پیر خراباتمگو فردا که فی التأخیر آفاتمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۵۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #550چون ز زنده مرده بیرون می‌کندنفس زنده سوی مرگی می‌تندمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۷۹۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3794که نیم کوهم ز حلم و صبر و دادکوه را کی در رباید تندبادآنکه از بادی رود از جا خسی استزآنکه بادِ ناموافق خود بسی است‌‌باد خشم و باد شهوت باد آزبرد او را که نبود اهل نمازکوهم و هستی من بنیاد اوستور شوم چون کاه بادم باد اوستمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #22هر که را جامه ز عشقی چاک شداو ز حرص و جمله عیبی پاک شدمولوی، مثنوی، دفتر سوم بیت ۱۱۴۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1145عقل جزوی گاه چیره گه نگونعقل کلی ایمن از ریب المنونمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۰۵۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 3056, Divan e Shamsقضا که تیر حوادث به تو همی‌انداختتو را کند به عنایت از آن سپس سپریمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۷۵۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4751عشق از اول چرا خونی بودتا گریزد آنکه بیرونی بودمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4466عاشقان از بی‌مرادی‌های خویشبا‌خبر گشتند از مولای خویشمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۲۶۷۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #2670حکم حق گسترد بهر ما بساطکه بگویید از طریق انبساطمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۰۶۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #1067که درون سینه شرحت داده‌ایمشرح اندر سینه‌ات بنهاده‌ایممولوی، مثنوی، دفتر دوّم، بیت ۳۲۰۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #3207فکر آن باشد که بگشاید رهیراه آن باشد که پیش آید شهیشاه آن باشد که از خود شه بودنه به مخزن ها و لشکر شه شودمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۶۴۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #649اختیار آن را نکو باشد که اومالک خود باشد اندر اتقواچون نباشد حفظ و تقوی زینهاردور کن آلت بینداز اختیارمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۴۱۰۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #4105همچو مستی کو جنایت‌ها کندگوید او معذور بودم من ز خودگویدش لیکن سبب ای زشتکاراز تو بد در رفتن آن اختیاربیخودی نآمد به خود توش خواندیاختیارت خود نشد توش راندیمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۰۷۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #2072پیش بینا شد خموشی نفع توبهر این آمد خطاب انصتوامولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #4467بی‌مرادی شد قلاووز بهشتحفت‌الجنه شنو ای خوش‌سرشتحدیث نبوی«حُفَّتِ‌الْجَنَّةُ بِالْمَكَارِهِ وَحُفَّتِ‌النَّارُ بِالشَّهَوَاتِ.»«بهشت در چیزهای ناخوشایند پوشیده شده و دوزخ در شهوات.»مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۰۶۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1068هر که ماند از کاهلی بی‌شکر و صبراو همین داند که گیرد پای جبرهر که جبر آورد خود رنجور کردتا همان رنجوری‌اش در گور کردمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۴۶۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1463لفظ جبرم عشق را بی‌صبر کردوآنکه عاشق نیست حبس جبر کرداین معیت با حق است و جبر نیستاین تجلی مه است این ابر نیستقرآن کریم، سوره حدید (۵۷)، آیه ۴Quran, Sooreh Al-Hadid(#57), Line #4«… وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ…»«… و هر جا كه باشيد همراه شماست…»مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۲۵۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1258گر قضا پوشد سیه همچون شبتهم قضا دستت بگیرد عاقبتگر قضا صد بار قصد جان کندهم قضا جانت دهد درمان کنداین قضا صد بار اگر راهت زندبر فراز چرخ خرگاهت زندمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۴۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 1344, Divan e Shamsدم او جان دهدت روز نفخت بپذیرکار او کن فیکون‌ است نه موقوف عللمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۴۲۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1421می‌رود از سینه‌ها در سینه‌هااز ره پنهان صلاح و کینه‌هامولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۶۳۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #2636از قرین بی‌قول و گفت‌وگوی اوخو بدزدد دل نهان از خوی اومولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۱۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1113هرچه صورت می‌ وسیلت سازدشزان وسیلت بحر دور اندازدشمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۶۲۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1626کار من بی‌علت است و مستقیمهست تقدیرم نه علت ای سقیمعادت خود را بگردانم به وقتاین غبار از پیش بنشانم به وقتمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۲۰۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3201آینه هستی چه باشد نیستینیستی بر گر تو ابله نیستیمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۲۰۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3204نیستی و نقص هرجایی که خاستآینه خوبی جمله پیشه‌هاستمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۶۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #690کارگاه صنع حق چون نیستی استپس برون کارگه بی‏قیمتی استمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، ‌بیت ۳۰۷۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #3072اذکروا الله کار هر اوباش نیستارجعی بر پای هر قلاش نیستلیک تو آیس مشو هم پیل باشور نه پیلی در پی تبدیل باشمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۳۸۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #3386پس چه چاره جز پناه چاره‌گرناامیدی مس و اکسیرش نظرناامیدی‌ها به پیش او نهیدتا ز درد بی‏دوا بیرون جهیدمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۷۷۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #770عمر بی توبه همه جان کندن استمرگ حاضر غایب از حق بودن استمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۷۲۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #729هر خیالی را خیالی می‌خوردفکر آن فکر دگر را می‌چرد مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، ‌بیت ۲۲۷۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #2276چون تهی گشت و وجود او نماندباز جانش را خدا در پیش خواندچون شکست آن کشتی او بی‌مراددر کنار رحمت دریا فتادجان به حق پیوست چون بیهوش شدموج رحمت آن زمان در جوش شدچونکه جانش وارهید از ننگ تنرفت شادان پیش اصل خویشتنمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، ‌بیت ۲۳۰۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #2307باز رحمت پوستین دوزیم کردتوبه شیرین چو جان روزیم کردهر چه کردم جمله ناکرده گرفتطاعت ناکرده آورده گرفتهمچو سرو و سوسنم آزاد کردهمچو بخت و دولتم دلشاد کردنام من در نامه پاکان نوشتدوزخی بودم ببخشیدم بهشتآه کردم چون رسن شد آه منگشت آویزان رسن در چاه منآن رسن بگرفتم و بیرون شدمشاد و زفت و فربه و گلگون شدمدر بن چاهی همی‌بودم زبوندر همه عالم نمی‌گنجم کنونآفرین‌ها بر تو بادا ای خداناگهان کردی مرا از غم جداگر سر هر موی من یابد زبانشکرهای تو نیاید در بیانمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۱۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #3153تو ز طفلی چون سبب‌ها دیده‌يیدر سبب از جهل بر چفسیده‌‌يیبا سبب‌ها از مسبب غافلیسوی این روپوش‌ها زان مایلیچون سبب‌ها رفت بر سر می‌زنیربنا و ربناها می‌کنیرب می‌گوید برو سوی سببچون ز صنعم یاد کردی ای عجبگفت زین پس من تو را بینم همهننگرم سوی سبب و آن دمدمهگویدش ردوا لعادوا کار توستای تو اندر توبه و میثاق سستلیک من آن ننگرم رحمت کنمرحمتم پرست بر رحمت تنمننگرم عهد بدت بدهم عطااز کرم این دم چو می‌خوانی مرامولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۴۴۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1442کاین طلب‌کاری مبارک جنبشی‌ستاین طلب در راه حق مانع‌کشی‌ستاین طلب مفتاح مطلوبات توستاین سپاه و نصرت رایات توستاین طلب همچون خروسی در صیاحمی‌زند نعره که می‌آید صباحگرچه آلت نیستت تو می‌طلبنیست آلت حاجت اندر راه ربهر که را بینی طلب‌کار ای پسریار او شو پیش او انداز سرکز جوار طالبان طالب شویوز ظلال غالبان غالب شویگر یکی موری سلیمانی بجستمنگر اندر جستن او سست‌ سستهرچه داری تو ز مال و پیشه‌اینه طلب بود اول و اندیشه‌ایمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #213زین کمین بی صبر و حزمی کس نجستحزم را خود صبر آمد پا و دستحزم کن از خورد کین زهرین‌گیاستحزم کردن زور و نور انبیاستکاه باشد کو به هر بادی جهدکوه کی مر باد را وزنی نهدمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۶۳۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #2636از قرین بی‌قول و گفت‌وگوی اوخو بدزدد دل نهان از خوی اومولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۱۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #216هر طرف غولی همی ‌خواند تو راکای برادر راه خواهی هین بیاره نمایم همرهت باشم رفیقمن قلاووزم در این راه دقیقنی قلاوزست و نی ره داند اویوسفا کم رو سوی آن گرگ‌خومولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۴۲۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1421می‌رود از سینه‌ها در سینه‌هااز ره پنهان صلاح و کینه‌هامولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۱۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #219حزم آن باشد که نفریبد تو راچرب و نوش و دام‌های این سرامولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ١٧٣۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #1734کین طلب در تو گروگان خداستزآنکه هر طالب به مطلوبی سزاستمولوی، دیوان شمس، رباعی شمارهٔ ۵۳۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Robaaiaat) # 531, Divan e Shamsامروز خوش است هر که او جان داردرو بر کف پای میر خوبان داردچون بلبل مست داغ هجران داردمسکن شب و روز در گلستان داردمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۹۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 393, Divan e Shamsجمع باشید ای حریفان زانکه وقت خواب نیستهر حریفی کاو بخسبد والله از اصحاب نیستروی بستان را نبیند راه بستان گم کندهر که او گردان و نالان شیوه دولاب نیستای بجسته کام دل اندر جهان آب و گلمی‌دوانی سوی آن جو کاندر آن جو آب نیستقرآن کریم، سورهٔ نور (۲۴)، آیهٔ ۳۹Quran, Sooreh Al-Noor(#24), Line #39«وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّىٰ إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا… .»«اعمال كافران چون سرابى است در بيابانى. تشنه، آبش پندارد و چون بدان نزديک شود هيچ نيابد… .»مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۳۰۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #1308بر زند از جان کامل معجزاتبر ضمیر جان طالب چون حیاتمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۵۶۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 560, Divan e Shamsلذت بی‌کرانه‌ای است عشق شده‌ست نام اوقاعده خود شکایت است ور نه جفا چرا بودمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۹۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 393, Divan e Shamsز آسمان دل برآ ماها و شب را روز کنتا نگوید شب‌روی کامشب شب مهتاب نیستبی خبر بادا دل من از مکان و کان اوگر دلم لرزان ز عشقش چون دل سیماب نیستمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۳۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 1332, Divan e Shamsعقل چو این دید برون جست و رفتبا دل دیوانه که کرده‌ست جنگمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۳۵۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2357, Divan e Shamsتا عشق کنار خویش بگشاداندیشه گریخت بر کنارهچون صبر بدید آن هزیمتاو نیز بجست یکسوارهشد صبر و خرد بماند سودامی‌گرید و می‌کند حرارهمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۳۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 1332, Divan e Shamsیار منی زود فرو جه ز خرخر بفروش و برهان بی‌درنگمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۸۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #181یک زمان کار است بگزار و بتازکار کوته را مکن بر خود درازخواه در صد سال خواهی یک زماناین امانت واگزار و وارهانمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۳۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 1332, Divan e Shamsکون خری دنب خری گیر و رورو که کلیدی نبود در مدنگمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۹۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 96, Divan e Shamsآن لب که بود کون خری بوسه گه اوکی یابد آن لب شکر بوس مسیحامولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۳۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 1332, Divan e Shamsراز مگو پیش خران ای مسیحباده ستان از کف ساقی شنگمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۹۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #3196تا کنی مر غیر را حبر و سنیخویش را بدخو و خالی می‌کنیمولوی، دیوان شمس، ترجیعات ۲۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem(Tarjiaat)# 25, Divan e Shamsاین ره چنین دراز به یکدم میسرستاین روضه دور نیست چو رهبر تو را رضاستمولوی، مثنوی، دفتر پنجم بیت ۱۸۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #181یک زمان کار است بگزار و بتازکار کوته را مکن بر خود درازخواه در صد سال خواهی یک زماناین امانت واگزار و وارهانمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۷۲۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 1723, Divan e Shamsهزار ابر عنایت بر آسمان رضاستاگر ببارم از آن ابر بر سرت بارممولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۲۳۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2236, Divan e Shamsای جان اگر رضای تو غم خوردن دل استصد دل به غم سپارم بهر رضای تومولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۱۵۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 3156, Divan e Shamsچون رضای دل تو در غم ماستیک چه باشد هزار بایستیمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۵۷۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #577جز که تسلیم و رضا کو چاره‌ایدر کف شیر نر خون‌خواره‌ایمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۷۸۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #1788همچو قوم موسی اندر حر تیهمانده‌یی بر جای چل سال ای سفیهمی‌روی هر روز تا شب هرولهخویش می‌بینی در اول مرحلهمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۷۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2675, Divan e Shamsبیاموز از پیمبر کیمیاییکه هر چت حق دهد می‌ده رضاییهمان لحظه در جنت گشایدچو تو راضی شوی در ابتلاییمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۰۷۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #3073قفل زفتست و گشاینده خدادست در تسلیم زن و اندر رضامولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۸۴۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 841, Divan e Shamsباز آفتاب دولت بر آسمان برآمدباز آرزوی جانها از راه جان درآمدباز از رضای رضوان درهای خلد وا شدهر روح تا به گردن در حوض کوثر آمدباز آن شهی درآمد کاو قبله شهانستباز آن مهی برآمد کز ماه برتر آمدمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۳۶۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1364 باز فرمود او که اندر هر قضامر مسلمان را رضا باید رضاحدیث«قالَ اللهُ تَعالیٰ مَنْ لَمْ يَرْضَ بِقَضائى وَ لَم يَبْصِرْ عَلىٰ بَلائى فَلْيَلْتَمِسْ رَبّاً سِواىَ.»«خدای متعال فرمود: «هر که به قضای من، رضا ندهد و بر بلای من نشکیبد، باید خدایی جز من بجویَد.»»مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۱۲۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 1126, Divan e Shamsاز تو زدن تیغ تیز وز دل و جان صد رضایک سخنم چون قضا نی اگرم نی مگرگر بکشی ذوالفقار ثابتم و پایدارنی بگریزم چو باد نی بمرم چون شررمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۰۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #106ور نمی‌تانی رضا ده ای عیارگر خدا رنجت دهد بی‌اختیارکه بلای دوست تطهیر شماستعلم او بالای تدبیر شماستمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۶۵۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 652, Divan e Shamsدانی که در این کوی رضا بانگ سگان چیستتا هر که مخنث بود آنش برماندمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۹۰۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1906چون قضای حق رضای بنده شدحکم او را بنده خواهنده شدمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۷۳۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #1734کین طلب در تو گروگان خداستزآنکه هر طالب به مطلوبی سزاست مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۷۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2675, Divan e Shamsبیاموز از پیمبر کیمیاییکه هر چت حق دهد می‌ده رضاییهمان لحظه در جنت گشایدچو تو راضی شوی در ابتلاییرسول غم اگر آید بر توکنارش گیر همچون آشناییجفایی کز بر معشوق آیدنثارش کن به شادی مرحباییمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۶۴۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #3644هست مهمانخانه این تن ای جوانهر صباحی ضیف نو آید دوانهین مگو کین ماند اندر گردنمکه هم اکنون باز پرد در عدمهرچه آید از جهان غیب‌وشدر دلت ضیف‌ست او را دار خوش   

More episodes from Ganj e Hozour Programs