Ganj e Hozour Programs

Ganje Hozour audio Program #716

06.20.2018 - By Parviz ShahbaziPlay

Download our free app to listen on your phone

Download on the App StoreGet it on Google Play

برنامه صوتی شماره ۷۱۶ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی ۱۳۹۷ تاریخ اجرا:  ۱۸ ژوئن ۲۰۱۸ ـ ۲۹ خردادPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهAll Poems, PDF Formatمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۲۱۸۵ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2185, Divan e Shamsچو بگشادم نظر از شیوه توبشد کارم چو زَر(۱) از شیوه توتویی خورشید و من چون میوه خامبه هر دم پخته‌تر از شیوه توچو زُهره(۲) می‌نوازم چنگِ عِشرت(۳)شب و روز ای قمر، از شیوه توبه هر دم صد هزار اجزای مردهشود چون جانور از شیوه توچرا اَزرَق قبایِ(۴) چرخ گردونچنین بندد کمر از شیوه تو؟چرا روی شَفَق(۵) سرخ است هر شامبه خونابه جگر از شیوه تو؟ز شیوه ماهت استاره همی ‌جَست(۶)گرفتم من بَصَر(۷) از شیوه توبه خوبی همچو تو خود این محال استچنان خوبی پسر از شیوه توز انبوهی نباشد جای سوزن(۸)ز عاشق، وین حَشَر(۹) از شیوه توعجب چون آمد اندر عالم عشقهزاران شور و شر از شیوه تواگر نه پرده آویزی به هر دمبِدَرَّد این بشر از شیوه تواگر غفلت نباشد، جمله عالمشود زیر و زبر از شیوه توچرایم؟ شمس تبریزی، چو شیدابه گِردِ بام و در از شیوه تومولوی، دیوان شمس، ترجیعات، ترجیعات شماره ۶ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Tarjiaat)# 6, Divan e Shamsای نورِ چشم و دلها، چون چشمِ پیشواییوی جان بیازموده، کاو را تو جانفزاییهر جا که روی آورد، جان روی در تو داردگرچه که می نداند، ای جان که تو کجاییهر جانبی که هستی، در دعوتِ اَلَستیمستی دهی و هستی، در جود(۱۰) و در عَطاییدر دل نهی اَمانی(۱۱)، هر سوش می‌کشانیگه سوی بستگیها(۱۲)، گه سوی دل گشایی(۱۳)در کوی مُستَفیدی(۱۴)، مرده‌ست ناامیدیکاندر پناهِ کهفت، سگ کرد اولیایی(۱۵)هر کان طرف شتابد، ماهت بر او بتابدهم ملکِ غیب یابد، هم عقلِ مرتَضایی(۱۶)او را کسی چه گوید، کو مستمند جویددامن پر از زر آید، کُدیه(۱۷) کند گداییهین شاخ و بیخِ این را، نوعی دگر بیان کناین بحرِ بی‌نشان را، مینا(۱۸) کن و نشان کنمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۵۹۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 590گر گریزی بر امیدِ راحتیز آن طرف هم پیشت آید آفتیهیچ کُنجی بی دَد و بی دام نیستجز به خلوت گاهِ حق، آرام نیستکنجِ زندانِ جهانِ ناگُزیرنیست بی پامُزد(۱۹) و بی دَقُّ الحَصیر(۲۰)والله ار سوراخِ موشی در رویمبتلای گربه چنگالی شویمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۶۵۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 653آدمی در حبسِ دنیا ز آن بُوَدتا بُوَد کِافلاسِ(۲۱) او ثابت شودمُفلِسیِّ(۲۲) ابلیس را یزدانِ ماهم مُنادی کرد در قرآنِ ما*کو دَغا(۲۳) و مُفْلِس است و بد سُخُنهیچ با او شرکت و بازی مکنور کنی او را بهانه آوریمُفْلِس است او، صَرفه از وَی کَی بری؟* قرآن کریم، سوره حج(۲۲)، آیه ۳Quran, Sooreh Haj(#22), Line #3وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ مَرِيدٍبعضى از مردم، بى هيچ دانشى درباره خدا مجادله مى‌كنند و از هر شيطان تهی (سركشى)، پيروى مى‌كنند.مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۵۶۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 569صاف خواهی چشم و عقل و سَمع(۲۴) رابر دَران تو پردهای طَمْع(۲۵) رامولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۵۷۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 572گر طَمَع در آینه بر خاستیدر نِفاق، آن آینه چون ماستیگر ترازو را طَمَع بودی به مالراست کی گفتی ترازو وصفِ حال؟مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۵۷۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 579هر که را باشد طَمَع، اَلکَن(۲۶) شودبا طَمَع کی چشم و دل روشن شود؟مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۵۸۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 582هر که از دیدار، برخوردار شداین جهان در چشمِ او مُردار شدمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۶۳۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 632هر که او را قُوتِ ایمانی بُوَدوز برای زادِ(۲۷) ره، نانی بُوَدمی‌ستانم گه به مکر و گه به ریو(۲۸)تا بر آرند از پشیمانی غَریو(۲۹)گه به درویشی کنم تهدیدشانگه به زلف و خال بندم دیدشانقُوتِ ایمانی درین زندان کم استوانکه هست از قصدِ این سگ در خَم است(۳۰)از نماز و صَوم(۳۱) و صد بیچارگیقُوتِ ذوق آید، بَرَد یکبارگیاَسْتَعیذُ اللّهَ مِنْ شَیطانِهقَدْ هَلَکْنا آه مِنْ طُغیانِهمن از شیطانِ خدا به خدا پناه می برم، براستی که ما تباه شدیم. آه از سرکشی شیطان.یک سگ است و در هزاران می‌رودهر که در وی رفت، او او می‌شودهر که سردت کرد، می‌دان کو در اوستدیو، پنهان گشته اندر زیرِ پوستچون نیابد صورت، آید در خیالتا کَشانَد آن خیالت در وَبال(۳۲)گه خیالِ فُرجِه(۳۳) و گاهی دُکانگه خیالِ علم و گاهی خان و مانهان بگو لا حَوْل ها(۳۴) اندر زماناز زبان تنها نه، بلک از عینِ جانمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۸۹۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 892صد هزاران جان خدا کرده پدیدچه جوانمردی بُوَد کان را ندید؟ور بدیدی، کی به جان بُخلَش(۳۵) بُدی؟بهرِ یک جان، کی چنین غمگین شدی؟بر لبِ جو، بُخلِ آب آن را بُوَدکو ز جوی آب، نابینا بُوَدگفت پیغمبر که هر که از یقینداند او پاداشِ خود در یومِ دین(۳۶)که یکی را دَه عِوَض می‌آیدشهر زمان جُودِ دگرگون زایدش**جُودِ جمله از عِوَض ها دیدن استپس عِوَض دیدن ضدِ ترسیدن استبُخل، نادیدن بُوَد اَعْواض راشاد دارد دید دُرّ، خَوّاض(۳۷) راپس به عالَم هیچ کس نَبوَد بَخیلزآنکه کس چیزی نبازد بی بدیلپس سَخا(۳۸) از چشم آمد نه ز دستدید دارد کار، جز بینا نَرَست** حدیثمَنْ اَيْقَنَ بِالْخَلَفِ جادَ بِالْعَطيَّةهر آنکس که به عوض، یقین داشته باشد، نیک می بخشد.** قرآن کریم، سوره انعام(۶)، آیه ۱۶۰Quran, Sooreh Anaam(#6), Line #160مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا…هر کس کار نیکی کند، ده برابر آن پاداش گیرد…مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۲۷۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 1270پندِ من بشنو که تن، بندِ قوی استکهنه بیرون کن، گرت میلِ نوی استلب ببند و کفِّ پُرزر برگُشابُخلِ تن بگذار، پیش آور سَخاترکِ شهوت ها و لذت ها، سَخاستهر که در شهوت فرو شد، برنخاستاین سَخا، شاخی است از سروِ بهشتوای او کز کف چنین شاخی بِهِشت(۳۹)***عُرْوَةُ الْوُثقى(۴۰) ست این ترکِ هوابرکَشَد این شاخ، جان را بر سَما تا بَرَد شاخِ سَخا ای خوب‌کیشمر تو را بالاکشان تا اصلِ خویش*** حدیثبخشندگی، درختی از درختان بهشت است که شاخساران آن در دنیا فروهشته است. هر کس شاخه ای از آن گیرد، آن شاخه او را به بهشت راه بَرَد. و تنگ چشمی، درختی از درختان دوزخ است که شاخساران آن در دنیا فروهشته. هر کس شاخه ای از آن گیرد، آن شاخه، او را به دوزخ راه بَرَد.مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۴۵۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 2450تو هَلا دربندها را سخت بندچندگاهی بر سِبالِ(۴۱) خود بخندسِبلتت را برکَنَد یک یک قَدَرتا بدانی که الْقَدَر یُعْمِی الْحَذَراما مقدّرات الهی، سبیل تو را یکی یکی خواهد کند تا بدانی که تقدیر، چشم تدبیر را کور خواهد کرد.سِبلتِ تو تیزتر یا آنِ عاد؟که همی لرزید از دَمشان، بِلاد(۴۲)تو ستیزه‌روتری یا آن ثَمود؟که نیامد مثلِ ایشان در وجودصد ازینها گر بگویم، تو کَریبشنوی و ناشنوده آوریتوبه کردم از سخن کانگیختمبی‌سخن من دارُوَت آمیختمکه نهم بر ریشِ(۴۳) خامت تا پزدیا بسوزد ریش و ریشت تا ابدتا بدانی که خَبیرست ای عدومی‌دهد هر چیز را درخوردِ اوکی کژی کردیّ و کی کردی تو شَرّکه ندیدی لایقش در پی اثر؟کی فرستادی دمی بر آسماننیکیی، کز پی نیامد مثلِ آن؟گر مراقب باشی و بیدار توبینی هر دم پاسخِ کردار توچون مراقب باشی و گیری رَسَن(۴۴)حاجتت ناید قیامت آمدنمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۱۶۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 2163هر که خواهد همنشینیِّ خداتا نشیند در حضورِ اولیااز حضورِ اولیا گر بِسکُلی(۴۵)تو هلاکی ز آنکه جزوِ بی کُلیهر که را دیو از کریمان وا بَرَدبی کسش یابد، سرش را او خَورَدیک بَدَست(۴۶) از جمع رفتن یک زمانمکرِ شیطان باشد، این نیکو بدان(۱) بشد کارم چو زَر: به بهترین وجه انجام پذیرفتن کار(۲) زُهره:‌ دومین سیارۀ منظومۀ شمسی، ناهید، ونوس، خدای شادی(۳) عِشرت:‌ شادی، کامرانی، زندگی کردن(۴) اَزرَق قبا: سبز جامه، کبود جامه(۵) شَفَق: سرخی هنگام غروب خورشید(۶) استاره همی ‌جَست: پریدن جرقه از آتش، جرقه زدن(۷) بَصَر: بینایی، حس بینایی، چشم(۸) ز انبوهی نباشد جای سوزن: یعنی از کثرت و انبوهی جمعیتِ عاشقان جای سوزن انداختن نیست.(۹) حَشَر: برانگیختن، گرد آوردن مردم(۱۰) جود: کرم، بخشش(۱۱) اَمانی: جمع اُمنیّت، آرزوها(۱۲) بستگی: گرفتگی خاطر، دل گرفتگی، قبض(۱۳) دل گشایی: انبساط خاطر، بسط(۱۴) مُستَفید: استفاده‌ کننده، فایده‌ گیرنده، کسی که طلب بهره و فایده بکند(۱۵) سگ کرد اولیایی: اشاره به سگ اصحاب کهف که پی نیکان گرفت و مردم شد.(۱۶) مرتَضی: پسندیده، راضی، خشنود(۱۷) کُدیه: گدایی(۱۸) مینا: آینه(۱۹) پامُزد: مزدی که از زحمت پا به دست آید، اجرت قاصد(۲۰) دَقُّ الحَصیر: بوریا کوبی، نوعی مهمانی برای خانه نو، در اینجا کنایه از تکلیف و زحمت(۲۱) اِفلاس: بی‌چیز شدن، تنگدستی(۲۲) مُفْلِس: ندار، بی‌چیز(۲۳) دَغا: فریبکار(۲۴) سَمع: گوش(۲۵) طَمْع: حرص، آز(۲۶) اَلکَن: کسی که زبانش هنگام حرف زدن می‌گیرد، کُند زبان(۲۷) زاد: توشه(۲۸) ریو: حیله(۲۹) غَریو: فریاد، خروش(۳۰) در خَم است: در خطر (ربودن) است، مورد تهدید است.(۳۱) صَوم: روزه(۳۲) وَبال: سختی، عذاب(۳۳) فُرجِه: گشایش، تفرّج، سیر و تفریح(۳۴) لا حَوْل: لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللهِ: نيرو و قدرتی نیست مگر خدا را(۳۵) بُخل: بخیل بودن، خِسَّت(۳۶) یومِ دین: روز قیامت(۳۷) خَوّاض: غوطه خورنده، غَوّاض(۳۸) سَخا: جود و کرم داشتن، بخشش، جوانمردی(۳۹) هِشتَن: رها کردن، فروگذاشتن(۴۰) عُرْوَةُ الْوُثقى: دستگیره محکم و استوار(۴۱) سِبال:‌ سبیل، موی پشت لب مردان(۴۲) بِلاد: شهرها، جمع بَلَد(۴۳) ریش: زخم(۴۴) رَسَن: ریسمان(۴۵) بِسکُلی: جدا شوی، بریده شوی. از مصدر سِکُلیدن(۴۶) بَدَست: وَجَب************************تمام اشعار برنامه بر اساس فرمت سایت گنج نما برای جستجوی آسانمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۲۱۸۵ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2185, Divan e Shamsچو بگشادم نظر از شیوه توبشد کارم چو زر از شیوه توتویی خورشید و من چون میوه خامبه هر دم پخته‌تر از شیوه توچو زهره می‌نوازم چنگ عشرتشب و روز ای قمر از شیوه توبه هر دم صد هزار اجزای مردهشود چون جانور از شیوه توچرا ازرق قبای چرخ گردونچنین بندد کمر از شیوه توچرا روی شفق سرخ است هر شامبه خونابه جگر از شیوه توز شیوه ماهت استاره همی ‌جستگرفتم من بصر از شیوه توبه خوبی همچو تو خود این محال استچنان خوبی پسر از شیوه توز انبوهی نباشد جای سوزنز عاشق وین حشر از شیوه توعجب چون آمد اندر عالم عشقهزاران شور و شر از شیوه تواگر نه پرده آویزی به هر دمبدرد این بشر از شیوه تواگر غفلت نباشد جمله عالمشود زیر و زبر از شیوه توچرایم شمس تبریزی چو شیدابه گرد بام و در از شیوه تومولوی، دیوان شمس، ترجیعات، ترجیعات شماره ۶ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Tarjiaat)# 6, Divan e Shamsای نورِ چشم و دلها چون چشمِ پیشواییوی جان بیازموده کاو را تو جانفزاییهر جا که روی آورد جان روی در تو داردگرچه که می نداند ای جان که تو کجاییهر جانبی که هستی در دعوت الستیمستی دهی و هستی در جود و در عطاییدر دل نهی امانی هر سوش می‌کشانیگه سوی بستگیها گه سوی دل گشاییدر کوی مستفیدی مرده‌ست ناامیدیکاندر پناه کهفت سگ کرد اولیاییهر کان طرف شتابد ماهت بر او بتابدهم ملک غیب یابد هم عقلِ مرتضاییاو را کسی چه گوید کو مستمند جویددامن پر از زر آید کدیه کند گداییهین شاخ و بیخ این را نوعی دگر بیان کناین بحرِ بی‌نشان را مینا کن و نشان کنمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۵۹۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 590گر گریزی بر امید راحتیز آن طرف هم پیشت آید آفتیهیچ کنجی بی دد و بی دام نیستجز به خلوت گاه حق آرام نیستکنجِ زندان جهان ناگزیرنیست بی پامزد و بی دق الحصیروالله ار سوراخ موشی در رویمبتلای گربه چنگالی شویمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۶۵۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 653آدمی در حبسِ دنیا ز آن بودتا بود کافلاس او ثابت شودمفلسی ابلیس را یزدان ماهم منادی کرد در قرآن ما*کو دغا و مفلس است و بد سخنهیچ با او شرکت و بازی مکنور کنی او را بهانه آوریمفلس است او صرفه از وی کی بری* قرآن کریم، سوره حج(۲۲)، آیه ۳Quran, Sooreh Haj(#22), Line #3وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ مَرِيدٍبعضى از مردم، بى هيچ دانشى درباره خدا مجادله مى‌كنند و از هر شيطان تهی (سركشى)، پيروى مى‌كنند.مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۵۶۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 569صاف خواهی چشم و عقل و سمع رابر دران تو پردهای طمع رامولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۵۷۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 572گر طمع در آینه بر خاستیدر نفاق آن آینه چون ماستیگر ترازو را طمع بودی به مالراست کی گفتی ترازو وصف حالمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۵۷۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 579هر که را باشد طمع الکن شودبا طمع کی چشم و دل روشن شودمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۵۸۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 582هر که از دیدار برخوردار شداین جهان در چشم او مردار شدمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۶۳۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 632هر که او را قوت ایمانی بودوز برای زاد ره نانی بودمی‌ستانم گه به مکر و گه به ریوتا بر آرند از پشیمانی غریوگه به درویشی کنم تهدیدشانگه به زلف و خال بندم دیدشانقوت ایمانی درین زندان کم استوانکه هست از قصد این سگ در خم استاز نماز و صوم و صد بیچارگیقوت ذوق آید برد یکبارگیاستعیذ اللّه من شیطانهقد هلکنا آه من طغیانهمن از شیطانِ خدا به خدا پناه می برم، براستی که ما تباه شدیم. آه از سرکشی شیطان.یک سگ است و در هزاران می‌رودهر که در وی رفت او او می‌شودهر که سردت کرد می‌دان کو در اوستدیو، پنهان گشته اندر زیرِ پوستچون نیابد صورت آید در خیالتا کشاند آن خیالت در وبالگه خیال فرجه و گاهی دکانگه خیال علم و گاهی خان و مانهان بگو لا حول ها اندر زماناز زبان تنها نه بلک از عین جانمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۸۹۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 892صد هزاران جان خدا کرده پدیدچه جوانمردی بود کان را ندیدور بدیدی کی به جان بخلش بدیبهرِ یک جان کی چنین غمگین شدیبر لب جو بخل آب آن را بودکو ز جوی آب نابینا بودگفت پیغمبر که هر که از یقینداند او پاداش خود در یوم دینکه یکی را ده عوض می‌آیدشهر زمان جود دگرگون زایدش**جود جمله از عوض ها دیدن استپس عوض دیدن ضد ترسیدن استبخل نادیدن بود اعواض راشاد دارد دید در خواض راپس به عالم هیچ کس نبود بخیلزآنکه کس چیزی نبازد بی بدیلپس سخا از چشم آمد نه ز دستدید دارد کار جز بینا نرست** حدیثمَنْ اَيْقَنَ بِالْخَلَفِ جادَ بِالْعَطيَّةهر آنکس که به عوض، یقین داشته باشد، نیک می بخشد.** قرآن کریم، سوره انعام(۶)، آیه ۱۶۰Quran, Sooreh Anaam(#6), Line #160مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا…هر کس کار نیکی کند، ده برابر آن پاداش گیرد…مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۲۷۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 1270پند من بشنو که تن بند قوی استکهنه بیرون کن گرت میل نوی استلب ببند و کف پرزر برگشابخل تن بگذار پیش آور سخاترک شهوت ها و لذت ها سخاستهر که در شهوت فرو شد برنخاستاین سخا شاخی است از سروِ بهشتوای او کز کف چنین شاخی بِهِشت***عروة الوثقى ست این ترک هوابرکشد این شاخ جان را بر سما تا برد شاخ سخا ای خوب‌کیشمر تو را بالاکشان تا اصل خویش*** حدیثبخشندگی، درختی از درختان بهشت است که شاخساران آن در دنیا فروهشته است. هر کس شاخه ای از آن گیرد، آن شاخه او را به بهشت راه بَرَد. و تنگ چشمی، درختی از درختان دوزخ است که شاخساران آن در دنیا فروهشته. هر کس شاخه ای از آن گیرد، آن شاخه، او را به دوزخ راه بَرَد.مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۴۵۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 2450تو هلا دربندها را سخت بندچندگاهی بر سبال خود بخندسبلتت را برکند یک یک قدرتا بدانی که القدر یعمی الحذراما مقدّرات الهی، سبیل تو را یکی یکی خواهد کند تا بدانی که تقدیر، چشم تدبیر را کور خواهد کرد.سبلت تو تیزتر یا آن عادکه همی لرزید از دمشان بلادتو ستیزه‌روتری یا آن ثمودکه نیامد مثل ایشان در وجودصد ازینها گر بگویم تو کریبشنوی و ناشنوده آوریتوبه کردم از سخن کانگیختمبی‌سخن من داروت آمیختمکه نهم بر ریش خامت تا پزدیا بسوزد ریش و ریشت تا ابدتا بدانی که خبیرست ای عدومی‌دهد هر چیز را درخورد اوکی کژی کردی و کی کردی تو شرکه ندیدی لایقش در پی اثرکی فرستادی دمی بر آسماننیکیی کز پی نیامد مثل آنگر مراقب باشی و بیدار توبینی هر دم پاسخ کردار توچون مراقب باشی و گیری رسنحاجتت ناید قیامت آمدنمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۱۶۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 2163هر که خواهد همنشینی خداتا نشیند در حضورِ اولیااز حضورِ اولیا گر بسکلیتو هلاکی ز آنکه جزوِ بی کلیهر که را دیو از کریمان وا بردبی کسش یابد سرش را او خوردیک بدست از جمع رفتن یک زمانمکر شیطان باشد این نیکو بدان

More episodes from Ganj e Hozour Programs