Ganj e Hozour Programs

Ganje Hozour audio Program #746

01.16.2019 - By Parviz ShahbaziPlay

Download our free app to listen on your phone

Download on the App StoreGet it on Google Play

برنامه صوتی شماره ۷۴۶ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی ۱۳۹۷ تاریخ اجرا: ۱۴ ژانویه ۲۰۱۹ ـ ۲۵ دیPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهAll Poems, PDF Formatمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۰۲۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2021, Divan e Shamsصبحدم شد، زود برخیز، ای جوانرَخت بَربند و برس در کاروانکاروان رفت و تو غافل خفته‌ایدر زیانی، در زیانی، در زیان*عمر را ضایع(۱) مکن در مَعصِیَتتا تَر و تازه بمانی جاوداننفسِ شومَت را بکُش کان دیوِ توستتا ز جیبت سَر برآرد حوریان(۲)چون بکُشتی نفسِ شومَت را یقینپای نِهْ بر بامِ هفتم آسمانچون نماز و روزه‌ات مقبول شدپهلوانی، پهلوانی، پهلوانپاک باش و خاکِ این درگاه باشکِبر(۳) کم کن در سَماعِ(۴) عاشقانگر سَماعِ عاشقان را مُنکِری(۵)حَشْر(۶) گردی در قیامت با سَگانگر غلامِ شمسِ تبریزی شدینعره زَن کَالحَمْدُ لَکْ یا مُسْتَعانفرياد بزن ای یاری گر ( فریاد رس ) سپاس بر تو.* قرآن کریم، سوره العصر(۱۰۳)، آیه ۲ و ۳Quran, Sooreh Alasr(#103), Line #2,3إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ(۲)كه آدمى در زیانکاری است.إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ(٣)مگر آنها كه ايمان آوردند و كارهاى نیک كردند و يكديگر را به حق سفارش كردند و يكديگر را به صبر سفارش كردند.مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۵۵۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 1559 چون خلیل از آسمانِ هفتمینبگذرد که لا اُحِبُّ الافِلین(۷)این جهانِ تَن، غلط اَنداز شدجز مر آنرا کو ز شهوت باز شدمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۴۲۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 426اندرین وادی مرو بی این دلیللا اُحِبُّ الافِلین گو چون خلیلقرآن کریم، سوره انعام(۶)، آیه ۷۶Quran, Sooreh Anaam(#6), Line #76فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَىٰ كَوْكَبًا ۖ قَالَ هَٰذَا رَبِّي ۖ فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَچون شب او را فروگرفت، ستاره‌اى ديد. گفت: اين است پروردگار من. چون فرو شد، گفت: فرو شوندگان را دوست ندارم.مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۵۰۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 1500چه عجب که سِرّ ز بد پنهان کنیاین عجب که سِرّ ز خود، پنهان کنیکار، پنهان کن تو از چشمانِ خَودتا بُوَد کارَت سلیم از چشمِ بَدخویش را تسلیم کن بر دامِ مُزدوانگه از خود بی ز خود چیزی بدزدمی دهند اَفیون(۸) به مردِ زخم مند(۹)تا که پیکان از تنش بیرون کنندوقتِ مرگ، از رنج او را می دَرَنداو بدان مشغول شد، جان می بَرَندچون به هر فکری که دل خواهی سپرداز تو چیزی در نهان خواهند بردهر چه اندیشی و تحصیلی کنیمی درآید دزد از آن سو کایمنیپس بدان مشغول شو، کآن بهترستتا ز تو چیزی بَرَد کآن کِهترست(۱۰)بارِ بازرگان چو در آب اوفتددست اندر کاله(۱۱) بهتر زندچونکه چیزی فوت خواهد شد در آبترکِ کمتر گوی و ، بهتر را بیابمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۵۵۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 3558هَزل(۱۲)، تَعلیم است آن را جِد(۱۳) شنوتو مشو بر ظاهرِ هَزلَش گِروهر جِدی، هَزلَست پیشِ هازِلان(۱۴)هَزل ها، جِدَّست پیشِ عاقلانمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۳۰۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 2301چه حلالی خواست می‌باید ز من؟که منم مُجرِم‌ترِ اهلِ زَمَن(۱۵)آنچه گفتندم ز بد از صد یکی ستبر من این کشف ست، ار کس را شکی ستکس چه می‌داند ز من جز اندکی؟از هزاران جرم و بد فعلم یکیمن همی دانم و آن سَتّارِ(۱۶) منجرم ها و زشتی کردارِ مناول، ابلیسی مرا استاد بودبعد از آن، ابلیس پیشم باد بودحق بدید آن جمله را، نادیده کردتا نگردم در فَضیحَت(۱۷) روی‌زرد(۱۸)باز، رحمت پوستین دوزیم(۱۹) کردتوبهٔ شیرین چو جان روزیم کردهر چه کردم، جمله ناکرده گرفتطاعتِ ناکرده آورده گرفتهمچو سرو و سوسنم آزاد کردهمچو بخت و دولتم دلشاد کردنامِ من در نامهٔ پاکان نوشتدوزخی بودم ببخشیدم بهشتآه کردم، چون رَسَن(۲۰) شد آهِ منگشت آویزان رَسَن در چاهِ منآن رَسَن بگرفتم و بیرون شدمشاد و زَفْت(۲۱) و فَربِه و گُلگُون شدمدر بُنِ چاهی همی‌بودم زَبوندر همه عالَم نمی‌گنجم کنونآفرین ها بر تو بادا ای خداناگهان کردی مرا از غم جداگر سَرِ هر موی من یابد زبانشُکرهای تو نیاید در بیانمی‌زنم نعره درین روضه(۲۲) و عُیون(۲۳)خلق را یا لَیْتَ قَوْمی یَعْلَمُونمن در میان این بوستانها و چشمه ساران در خطاب به مردم فریاد برمی آورم که: ای کاش قوم من بدانستندی.قرآن کریم، سوره يس(۳۶)، آیه ۲۶Quran, Sooreh Yasin(#36), Line #26قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ ۖ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَگفته شد: به بهشت درآى. گفت: اى كاش قوم من مى‌دانستندمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۳۱۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 2317باز خواندن شه‌زاده، نَصوح را از بهر دلّاکی، بعد از استحکام توبه و قبول توبه و بهانه کردن او و دفع گفتنبعد از آن آمد کسی کز مرحمتدخترِ سلطانِ ما می‌خواندتدخترِ شاهت همی‌ خوانَد، بیاتا سَرَش شویی کنون، ای پارساجز تو دَلّاکی نمی‌خواهد دلشکه بمالد یا بشوید با گِلَشگفت: رو رو، دستِ من بیکار شدوین نَصوحِ تو کنون بیمار شدرو، کسی دیگر بجو اِشتاب(۲۴) و تَفت(۲۵)که مرا وَالله دست از کار رفتبا دلِ خود گفت: کز حد رفت جُرماز دلِ من کی رود آن ترس و گُرم(۲۶)؟من بمردم یک ره و باز آمدممن چشیدم تلخیِ مرگ و عدمتوبه‌ یی کردم حقیقت با خدانشکنم تا جان شدن از تن جدابعدِ آن مِحنت که را بارِ دگرپا رود سوی خطر؟ الّا که خرمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۶۲۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 2620جواب گفتن خر، روباه راگفت: رو رو، هین ز پیشم ای عدوتا نبینم روی تو، ای زشت‌روآن خدایی که تو را بدبخت کردروی زشتت را کریه و سخت کردبا کدامین روی می‌آیی به مناین چنین سَغری(۲۷) ندارد کرگدنرفته‌ یی در خونِ جانم آشکارکه تو را من رَه ‌برم تا مرغزارتا بدیدم روی عِزرائیل راباز آوردی فن و تَسویل(۲۸) را؟گرچه من ننگِ خرانم، یا خرمجانْوَرَم، جان دارم این را کی خرم؟آنچه من دیدم ز هولِ بی‌امانطفل دیدی، پیر گشتی در زمان**بی‌دل و جان، از نَهیبِ(۲۹) آن شِکُوه(۳۰)سرنگون خود را در افکندم ز کوهبسته شد پایم در آن دم از نَهیبچون بدیدم آن عذابِ بی‌حجابعهد کردم با خدا کِای ذُوالـْمِنَن(۳۱)برگشا زین بستگی تو پایِ منتا ننوشم(۳۲) وسوسهٔ کس بعد ازینعهد کردم، نذر کردم ای مُعین(۳۳)حق گشاده کرد آن دَم پای منزآن دعا و زاری و ایمای(۳۴) منورنه اندر من رسیدی شیرِ نرچون بُدی در زیرِ پنجهٔ شیر، خر؟باز بفرستادت آن شیرِ عَرین(۳۵)سوی من از مکر، ای بِئْسَ الْقَرین***(۳۶)حقِ ذاتِ پاکِ الله الصَّمَد(۳۷)که بُوَد بِه مارِ بَد از یارِ بَدمارِ بَد جانی ستاند از سَلیم(۳۸)یارِ بَد آرد سوی نارِ مقیماز قَرین(۳۹) بی‌قول و گفت و گوی اوخو بدزدد دل نهان از خوی اوچونکه او افکند بر تو سایه رادزدد آن بی‌مایه از تو مایه راعقلِ تو گر اژدهایی گشت مستیارِ بَد او را زُمُرُّد دان که هستدیدهٔ عقلت بدو بیرون جهدطَعنِ(۴۰) اوت اندر کفِ طاعون نهد** قرآن کریم، سوره مُزَّمِّل(۷۳)، آیه ١٧Quran, Sooreh Mozamel(#73), Line #17فَكَيْفَ تَتَّقُونَ إِنْ كَفَرْتُمْ يَوْمًا يَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِيبًااگر کافر شوید در روزی که کودکان را پیر گرداند، چگونه (از سختی عذاب الهی) در امان خواهید ماند؟*** قرآن کریم، سوره زخرف(۴۳)، آیه ۳۸Quran, Sooreh Zokhrof(#43), Line #38حَتَّىٰ إِذَا جَاءَنَا قَالَ يَا لَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُهنگامی که به سوی ما آید (در نهایت حسرت) گوید: ای کاش میان من و تو (شیطان) فاصله ای به مسافت خاور و باختر می بود که او (شیطان) همنشین بدی است.مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۴۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 549چون ز مُرده زنده بیرون می‌کشدهر که مُرده گشت، او دارد رَشَد(۴۱)چون ز زنده مرده بیرون می‌کندنفس زنده سوی مرگی می‌تندمُرده شو تا مُخْرِجُ الْحَیِّ الصَّمَد(۴۲)زنده‌يی زین مُرده بیرون آوردمرده شو، یعنی از نفس و نفسانیّات پاک شو تا خداوند بی نیاز که زنده را از مُرده بیرون می آورد، زنده ای را از مُرده تو بیرون آورد.قرآن کریم، سوره انعام(۶)، آیه ۹۵Quran, Sooreh Anaam(#6), Line #95إِنَّ اللَّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَىٰ ۖ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ ۚ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ ۖ فَأَنَّىٰ تُؤْفَكُونَخداست كه دانه و هسته را مى‌شكافد، و زنده را از مرده بيرون مى‌آورد و مرده را از زنده بيرون مى‌آورد. اين است خداى يكتا. پس، چگونه از حق منحرفتان مى‌كنند؟(۱) ضایع کردن: تباه کردن، نابود کردن(۲) حور: جمع اَحوَر به معنی زن زیبای بهشتی، برکات ایزدی در این لحظه(۳) کِبر: خودخواهی، خودنمایی(۴) سَماع: شرکت دسته‌جمعی در ترانه‌خوانی و پایکوبی، آوازخوانی، وجد و سرور، رقصیدن فرم انسانی با آهنگ زندگی(۵) مُنکِر: انکار‌کننده(۶) حَشْر: برانگیختن، زنده کردن، قیامت، رستاخیز، معاشرت(۷) لا اُحِبُّ الافِلین: من افول کنندگان را دوست ندارم(۸) اَفیون: تریاک(۹) زخم مند: کسی که تنش زخمی و مجروح شده(۱۰) کِهتر: بسیار ناچیزتر و کم ارزش تر(۱۱) کاله: کالا(۱۲) هَزل: شوخی(۱۳) جِد: جِدّی(۱۴) هازِل: بیهوده گو، در اینجا منظور کسی که همه چیز زندگی را شوخی می گیرد.(۱۵) زَمَن: زمان، روزگار(۱۶) سَتّار: بسیار‌ پوشاننده(۱۷) فَضیحَت: رسوایی، بدنامی، عیب(۱۸)‌ روی‌زرد: شرمگین و خجالت زده(۱۹) پوستین دوزی: وصله زدن بر پوستین، در اینجا به معنی اغماض و چشم پوشی از گناه(۲۰) رَسَن: ریسمان، طناب(۲۱) زَفْت: بزرگ، ستبر(۲۲) روضه: گلشن، بوستان(۲۳) عُیون: جمع عَین به معنی چشمه(۲۴) اِشتاب: شتاب(۲۵) تَفت: شتابان(۲۶) گُرم: اندوه، دلتنگی(۲۷) سَغری: مخفّف ساغری به معنی پوست اسب و الاغ، در اینجا مراد پوست کلفت و  ضخیم است.(۲۸) تَسویل: آراستن زشتی، عمل بدی را خوب جلوه دادن، فریب دادن(۲۹) نَهیب: هیبت، ترس. در اینجا مراد شدت و سختی است(۳۰) شِکُوه: ترس و بیم(۳۱) ذُوالـْمِنَن: دارای نعمت ها(۳۲) ننوشم: نشنوم، مخفّف ننیوشم از مصدر نیوشیدن به معنی شنیدن.(۳۳) مُعین: یاور، یاری کننده(۳۴) ایماء: اشاره کردن با دست و ابرو و غیره(۳۵) عَرین: بیشه، نیزار(۳۶) بِئْسَ الْقَرین: همنشین بد(۳۷) صَمَد: بی نیاز، از صفات خداوند(۳۸) سَلیم: مار گزیده(۳۹) قَرین: همنشین(۴۰) طَعن: طعنه(۴۱) رَشَد: به راه راست رفتن(۴۲) مُخْرِجُ الْحَیّ: بیرون آورنده زنده************************تمام اشعار برنامه بر اساس فرمت سایت گنج نما برای جستجوی آسانمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۰۲۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2021, Divan e Shamsصبحدم شد زود برخیز ای جوانرخت بربند و برس در کاروانکاروان رفت و تو غافل خفته‌ایدر زیانی در زیانی در زیان*عمر را ضایع مکن در معصیتتا تر و تازه بمانی جاوداننفس شومت را بکش کان دیو توستتا ز جیبت سر برآرد حوریانچون بکشتی نفس شومت را یقینپای نه بر بام هفتم آسمانچون نماز و روزه‌ات مقبول شدپهلوانی پهلوانی پهلوانپاک باش و خاک این درگاه باشکبر کم کن در سماع عاشقانگر سماع عاشقان را منکریحشر گردی در قیامت با سگانگر غلام شمسِ تبریزی شدینعره زن کالحمد لک یا مستعانفرياد بزن ای یاری گر (فریاد رس) سپاس بر تو.* قرآن کریم، سوره العصر(۱۰۳)، آیه ۲ و ۳Quran, Sooreh Alasr(#103), Line #2,3إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ(۲)كه آدمى در زیانکاری است.إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ(٣)مگر آنها كه ايمان آوردند و كارهاى نیک كردند و يكديگر را به حق سفارش كردند و يكديگر را به صبر سفارش كردند.مولوی، مثنوی، دفتر دوم، آیه ۱۵۵۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 1559 چون خلیل از آسمان هفتمینبگذرد که لا احب الافلیناین جهان تن غلط انداز شدجز مر آنرا کو ز شهوت باز شدمولوی، مثنوی، دفتر اول، آیه ۴۲۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 426اندرین وادی مرو بی این دلیللا احب الافلین گو چون خلیلقرآن کریم، سوره انعام(۶)، آیه ۷۶Quran, Sooreh Anaam(#6), Line #76فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَىٰ كَوْكَبًا ۖ قَالَ هَٰذَا رَبِّي ۖ فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَچون شب او را فروگرفت، ستاره‌اى ديد. گفت: اين است پروردگار من. چون فرو شد، گفت: فرو شوندگان را دوست ندارم.مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۵۰۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 1500چه عجب که سر ز بد پنهان کنیاین عجب که سر ز خود پنهان کنیکار پنهان کن تو از چشمان خودتا بود کارت سلیم از چشم بدخویش را تسلیم کن بر دام مزدوانگه از خود بی ز خود چیزی بدزدمی دهند افیون به مرد زخم مندتا که پیکان از تنش بیرون کنندوقت مرگ از رنج او را می درنداو بدان مشغول شد جان می برندچون به هر فکری که دل خواهی سپرداز تو چیزی در نهان خواهند بردهر چه اندیشی و تحصیلی کنیمی درآید دزد از آن سو کایمنیپس بدان مشغول شو کآن بهترستتا ز تو چیزی برد کآن کهترستبار بازرگان چو در آب اوفتددست اندر کاله بهتر زندچونکه چیزی فوت خواهد شد در آبترک کمتر گوی و بهتر را بیابمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۵۵۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 3558هزل تعلیم است آن را جد شنوتو مشو بر ظاهرِ هزلش گروهر جدی هزلست پیش هازِلانهزل ها جدست پیش عاقلانمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۳۰۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 2301چه حلالی خواست می‌باید ز منکه منم مجرِم‌تر اهل زمنآنچه گفتندم ز بد از صد یکی ستبر من این کشف ست ار کس را شکی ستکس چه می‌داند ز من جز اندکیاز هزاران جرم و بد فعلم یکیمن همی دانم و آن ستار منجرم ها و زشتی کردارِ مناول ابلیسی مرا استاد بودبعد از آن ابلیس پیشم باد بودحق بدید آن جمله را نادیده کردتا نگردم در فضیحت روی‌زردباز رحمت پوستین دوزیم کردتوبهٔ شیرین چو جان روزیم کردهر چه کردم جمله ناکرده گرفتطاعت ناکرده آورده گرفتهمچو سرو و سوسنم آزاد کردهمچو بخت و دولتم دلشاد کردنامِ من در نامهٔ پاکان نوشتدوزخی بودم ببخشیدم بهشتآه کردم چون رسن شد آه منگشت آویزان رسن در چاه منآن رسن بگرفتم و بیرون شدمشاد و زفت و فربه و گلگون شدمدر بن چاهی همی‌بودم زبوندر همه عالم نمی‌گنجم کنونآفرین ها بر تو بادا ای خداناگهان کردی مرا از غم جداگر سر هر موی من یابد زبانشکرهای تو نیاید در بیانمی‌زنم نعره درین روضه و عیونخلق را یا لیت قومی یعلمونمن در میان این بوستانها و چشمه ساران در خطاب به مردم فریاد برمی آورم که: ای کاش قوم من بدانستندی.قرآن کریم، سوره يس(۳۶)، آیه ۲۶Quran, Sooreh Yasin(#36), Line #26قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ ۖ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَگفته شد: به بهشت درآى. گفت: اى كاش قوم من مى‌دانستندمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۳۱۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 2317باز خواندن شه‌زاده، نَصوح را از بهر دلّاکی، بعد از استحکام توبه و قبول توبه و بهانه کردن او و دفع گفتنبعد از آن آمد کسی کز مرحمتدخترِ سلطان ما می‌خواندتدخترِ شاهت همی‌ خواند بیاتا سرش شویی کنون ای پارساجز تو دلاکی نمی‌خواهد دلشکه بمالد یا بشوید با گلشگفت رو رو دست من بیکار شدوین نصوح تو کنون بیمار شدرو کسی دیگر بجو اشتاب و تفتکه مرا والله دست از کار رفتبا دل خود گفت کز حد رفت جرماز دل من کی رود آن ترس و گرممن بمردم یک ره و باز آمدممن چشیدم تلخیِ مرگ و عدمتوبه‌ یی کردم حقیقت با خدانشکنم تا جان شدن از تن جدابعدِ آن مِحنت که را بارِ دگرپا رود سوی خطر الا که خرمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۶۲۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 2620جواب گفتن خر، روباه راگفت رو رو هین ز پیشم ای عدوتا نبینم روی تو ای زشت‌روآن خدایی که تو را بدبخت کردروی زشتت را کریه و سخت کردبا کدامین روی می‌آیی به مناین چنین سغری ندارد کرگدنرفته‌ یی در خون جانم آشکارکه تو را من ره ‌برم تا مرغزارتا بدیدم روی عزرائیل راباز آوردی فن و تسویل راگرچه من ننگ خرانم یا خرمجانورم جان دارم این را کی خرمآنچه من دیدم ز هول بی‌امانطفل دیدی پیر گشتی در زمان**بی‌دل و جان از نهیب آن شکوهسرنگون خود را در افکندم ز کوهبسته شد پایم در آن دم از نهیبچون بدیدم آن عذاب بی‌حجابعهد کردم با خدا کای ذوالمننبرگشا زین بستگی تو پای منتا ننوشم وسوسهٔ کس بعد ازینعهد کردم، نذر کردم ای معینحق گشاده کرد آن دم پای منزآن دعا و زاری و ایمای منورنه اندر من رسیدی شیرِ نرچون بدی در زیرِ پنجهٔ شیر خرباز بفرستادت آن شیرِ عرینسوی من از مکر ای بئس القرین***حقِ ذات پاک الله الصمدکه بود به مارِ بد از یارِ بدمارِ بد جانی ستاند از سلیمیارِ بد آرد سوی نار مقیماز قرین بی‌قول و گفت و گوی اوخو بدزدد دل نهان از خوی اوچونکه او افکند بر تو سایه رادزدد آن بی‌مایه از تو مایه راعقل تو گر اژدهایی گشت مستیار بد او را زمرد دان که هستدیدهٔ عقلت بدو بیرون جهدطعن اوت اندر کف طاعون نهد** قرآن کریم، سوره مُزَّمِّل(۷۳)، آیه ١٧Quran, Sooreh Mozamel(#73), Line #17فَكَيْفَ تَتَّقُونَ إِنْ كَفَرْتُمْ يَوْمًا يَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِيبًااگر کافر شوید در روزی که کودکان را پیر گرداند، چگونه (از سختی عذاب الهی) در امان خواهید ماند؟*** قرآن کریم، سوره زخرف(۴۳)، آیه ۳۸Quran, Sooreh Zokhrof(#43), Line #38حَتَّىٰ إِذَا جَاءَنَا قَالَ يَا لَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُهنگامی که به سوی ما آید (در نهایت حسرت) گوید: ای کاش میان من و تو (شیطان) فاصله ای به مسافت خاور و باختر می بود که او (شیطان) همنشین بدی است.مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۴۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 549چون ز مرده زنده بیرون می‌کشدهر که مرده گشت او دارد رشدچون ز زنده مرده بیرون می‌کندنفس زنده سوی مرگی می‌تندمرده شو تا مخرِج الحی الصمدزنده‌يی زین مرده بیرون آوردمرده شو، یعنی از نفس و نفسانیّات پاک شو تا خداوند بی نیاز که زنده را از مُرده بیرون می آورد، زنده ای را از مُرده تو بیرون آورد.قرآن کریم، سوره انعام(۶)، آیه ۹۵Quran, Sooreh Anaam(#6), Line #95إِنَّ اللَّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَىٰ ۖ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ ۚ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ ۖ فَأَنَّىٰ تُؤْفَكُونَخداست كه دانه و هسته را مى‌شكافد، و زنده را از مرده بيرون مى‌آورد و مرده را از زنده بيرون مى‌آورد. اين است خداى يكتا. پس، چگونه از حق منحرفتان مى‌كنند؟

More episodes from Ganj e Hozour Programs