Ganj e Hozour Programs

Ganje Hozour audio Program #767

06.12.2019 - By Parviz ShahbaziPlay

Download our free app to listen on your phone

Download on the App StoreGet it on Google Play

برنامه صوتی شماره ۷۶۷ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی ۱۳۹۸ تاریخ اجرا: ۱۰ جون ۲۰۱۹ ـ ۲۱ خردادPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهAll Poems, PDF Formatمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۶۱۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 615, Divan e Shams

خواب از پیِ آن آید، تا عقلِ تو بستاند

دیوانه کجا خُسبد؟ دیوانه چه شب داند؟

نی روز بُوَد نی شب، در مذهبِ دیوانه

آن چیز که او دارد، او داند، او داند

از گردشِ گردون شد روز و شبِ این عالم

دیوانۀ آنجا(۱) را گردون بنگرداند

گر چشمِ سرش خُسپد، بی‌سر همه چشمست او*

کز دیدۀ جانِ خود لوحِ ازلی خواند

دیوانگی ار خواهی چون مرغ شو و ماهی

با خواب چو همراهی آن با تو کجا ماند؟

شب رو شو و عیّاری(۲)، در عشقِ چنان یاری

تا باز شود کاری زان طُرّه(۳) که بفشاند

دیوانه دگر سانست، او حاملۀ جانست

چشمش چو به جانانست، حملش(۴) نه بدو ماند؟

 

زین شرح اگر خواهی از شمسِ حق و شاهی

تبریز همه عالم زو نورِ نو افشاند

* حدیث

« تنَامُ عَینایَ وَ لا یَنامُ قَلبی »

« چشمانم می خوابند، ولی قلب من نمی خوابد »

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۵۶۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 569

تا به گفت و گویِ بیداری دَری

تو زگفت خواب، بویی کی بَری 

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۵۷۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 571

حس خشکی دید، کز خشکی بزاد

عیسیِ جان، پای بر دریا نهاد 

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۵۷۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 575

موج خاکی وهم و فهم و فکر ماست

موج آبی محو و سکرست و فناست 

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۵۷۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 577

گفت و گوی ظاهر آمد چون غبار

مدتی خاموش خُو کُن، هوش‌دار 

مولوی، دیوان شمس، ترجیعات، شماره ۲۸

 Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Tarjiaat)# 28, Divan e Shams

ای عشق می‌کن حکم مر، ما را ز غیر خود ببر

ای سیل می‌غری، بغر، ما را به دریا می‌کشی

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۴۹۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2497

عقل تو همچون شتربان تو شتر

می‌کشاند هر طرف در حکم مُرّ(۵)

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۴۴۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 1443

جمله صحرا مار و کژدم پُر شود

چونکه جاهل، شاهِ حُکمِ مُر(۶) شود

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۴۶۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2466

پیشِ چوگانهای حکمِ کُنْ فَکان

می‌دویم اندر مکان و لامَکان

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۲۵۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1259

گر قضا صد بار، قصد جان کند

هم قضا جانت دهد، درمان کند

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۴۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1344, Divan e Shams

دمِ او جان دهدت رو ز نَفَخْتُ(۷) بپذیر

کار او کُنْ فَیَکُون‌ ست، نه موقوفِ علل

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۳۸۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1381

حق، قدم بر وی نهد از لامکان

آنگه او ساکن شود از کُن فَکان

مولوی، دیوان شمس، غزل شماره  ۱۰۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 101, Divan e Shams

اگر چه زوبع و استاد جمله‌ست

چه داند حیله ریب المنون را

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۱۴۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1145

عقلِ جزوی گاه چیره گه نگون

عقلِ کلی ایمِن از رَیْبُ الْمَنون

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۵۰۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 1500

چه عجب که سِرّ ز بد پنهان کنی

این عجب که سِرّ ز خود، پنهان کنی

کار، پنهان کن تو از چشمانِ خَود

تا بُوَد کارَت سلیم از چشمِ بَد

خویش را تسلیم کن بر دامِ مُزد

وانگه از خود بی ز خود چیزی بدزد

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۴۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 140

بس دعاها کان زیان است و هلاک

وز کَرَم می‌نشنود یزدانِ پاک

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۴۵۶ 

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 1456

هین قُمِ اللَّیْلَ که شمعی ای هُمام

شمع اندر شب بُوَد اندر قیام

قرآن كريم، سوره مُزَّمِّل(۷۳)، آيه ۱ و ۲

Quran, Sooreh Al- Muzzammil(#73), Line #1,2

يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ(۱)

اى جامه فکرت بر خود پيچيده،

قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا(۲)

شب ذهن را بیدار و هشیار بمان، مگر اندكى را

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۵۳۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 530

گفت: مُفتیِّ(۸) ضرورت هم تویی

بی‌ضرورت گر خوری، مجرم شوی

ور ضرورت هست، هم پرهیز به

ور خوری، باری ضَمانِ(۹) آن بده

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۲۵۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1258, Divan e Shams

گر غمی آید، گلوی او بگیر

داد(۱۰) ازو بستان، امیرِ داد باش

حاصل اینست ای برادر، چون فلک

در جهانِ کهنه نوبنیاد باش

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۳۲۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1323

جز خضوع و بندگیّ و، اضطرار(۱۱)  

اندرین حضرت ندارد اعتبار

مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۵۶۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 567, Divan e Shams

خمش، کوته کن ای خاطر که علمِ اوّل و آخر

بیان کرده بُوَد عاشق چو پیشِ شاه لا باشد

مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۲۲۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 226, Divan e Shams

الست(۱۲) عشق رسید و هر آن که گفت: بلی

گواهِ گفتِ بلی هست صد هزار بلا

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 26, Divan e Shams

جانیست چون شعله، ولی دودَش ز نورَش بیشتر

چون دود از حد بگذرد در خانه ننماید ضیا(۱۳)

گر دود را کمتر کنی، از نورِ شعله برخوری

از نورِ تو روشن شود هم این سرا، هم آن سرا

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۵۶۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 567

پنبهٔ آن گوش سِر، گوش سَر است

تا نگردد این کر، آن باطن، کر است

بی‌حس و بی‌گوش و بی‌فِکرَت شوید

تا خِطابِ اِرْجِعی را بشنوید

قرآن کریم، سوره فجر(۸۹)، آیه ۲۷

Quran, Sooreh Al- Fajr(#89), Line #27

يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً

ای جان آرام گرفته واطمینان یافته! به سوی پروردگارت در حالی که از او

خشنودی و او هم از تو خشنود است، باز گرد.

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۶۲۴ 

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 3624

رحمتی، بی‌علّتی، بی‌خدمتی

آید از دریا، مبارک ساعتی

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۰۸۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 3087

ای ز غم مرده که دست از نان تُهی است

چون غفورست و رحیم، این ترس چیست؟

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۳۷۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 1378

برگ بی برگی ترا چون برگ شد

جان باقی یافتی و مرگ شد

مولوی، دیوان شمس، رباعیات، شماره ۱۸۱۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Robaaiaat)# 1815, Divan e Shams

 

تا در طلب گوهر کانی کانی

تا در هوس لقمهٔ نانی نانی

این نکتهٔ رمز اگر بدانی دانی

هر چیزی که در جستن آنی آنی

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۱۵۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 3152

وآن گنه در وی ز جنسِ جُرمِ توست

باید آن خُو را ز طبعِ خویش شُست

خُلقِ زشتت، اندر او رویت نمود

که تو را او صفحهٔ آیینه بود

مولوی، دیوان شمس، غزل  شماره ۱۴۰۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1404, Divan e Shams

 

کار مرا چو او کند، کار دگر چرا کنم؟

چونک چشیدم از لبش، یاد شکر چرا کنم؟

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 14

مَه فشانَد نور و سگ عوعو کند

هر کسی بر خلقتِ خود می‌تند

قرآن کریم، سوره اسراء(۱۷)، آیه ۸۴

Quran, Sooreh Al- Israa(#17), Line #84

« قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَىٰ سَبِيلًا »

« بگو: هر كس به طريقه خويش عمل مى‌كند و پروردگار تو بهتر مى‌داند كه كدام يك به هدايت نزديك‌تر است.»

عطار، دیوان اشعار، غزل شمارهٔ ۴۱۳

Attar Peom (Qazal) # 413, Divan e Ashaar

زخم کاید بر منی آید همه

تا تو می‌رنجی منی داری هنوز

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۹۰۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2909

اِحتِما(۱۴) کن، اِحتِما ز اندیشه‌ها

فکر، شیر و گور و، دلها بیشه‌ها

اِحتِماها بر دَواها سَرور است

زانکه خاریدن، فزونیِّ گرَ است

اِحتِما، اصلِ دوا آمد یقین

اِحتِما کن قوه جان را ببین

(۱) آنجا: مجازاً ملکوت و عالم بالا

(۲) عیّار: زرنگ، چالاک، تردست

(۳) طُرّه: دستۀ موی تابیده در کنار پیشانی

(۴) حمل: بارِ شکم، بچّه

(۵) مُرّ: تلخ

(۶) حُکمِ مُر: حکم تلخ، کنایه از حاکمیت قاطع

(۷)‌ نَفَخْتُ: دمیدم

(۸) مُفتی: فتوا دهنده

(۹) ضَمان: تعهد کردن، به عهده گرفتن

(۱۰) داد: عدل، انصاف

(۱۱) اضطرار: اظهار درماندگی

(۱۲) الست: ازل، زمانی که ابتدا ندارد

(۱۳) ضیا: نور، روشنایی

(۱۴) اِحتِما: خود را از چیزی نگاه داشتن، پرهیز کردن

************************تمام اشعار برنامه بر اساس فرمت سایت گنج نما برای جستجوی آسانمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۶۱۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 615, Divan e Shams

خواب از پی آن آید، تا عقل تو بستاند

دیوانه کجا خسبد؟ دیوانه چه شب داند؟

نی روز بود نی شب، در مذهب دیوانه

آن چیز که او دارد، او داند، او داند

از گردش گردون شد روز و شب این عالم

دیوانۀ آنجا را گردون بنگرداند

گر چشم سرش خسپد، بی‌سر همه چشمست او*

کز دیدۀ جان خود لوح ازلی خواند

دیوانگی ار خواهی چون مرغ شو و ماهی

با خواب چو همراهی آن با تو کجا ماند؟

شب رو شو و عیاری، در عشق چنان یاری

تا باز شود کاری زان طره که بفشاند

دیوانه دگر سانست، او حاملۀ جانست

چشمش چو به جانانست، حملش نه بدو ماند؟

 

زین شرح اگر خواهی از شمس حق و شاهی

تبریز همه عالم زو نور نو افشاند

* حدیث

« تنَامُ عَینایَ وَ لا یَنامُ قَلبی »

« چشمانم می خوابند، ولی قلب من نمی خوابد »

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۵۶۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 569

تا به گفت و گوی بیداری دری

تو زگفت خواب، بویی کی بری 

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۵۷۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 571

حس خشکی دید، کز خشکی بزاد

عیسی جان، پای بر دریا نهاد 

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۵۷۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 575

موج خاکی وهم و فهم و فکر ماست

موج آبی محو و سکرست و فناست 

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۵۷۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 577

گفت و گوی ظاهر آمد چون غبار

مدتی خاموش خو کن، هوش‌دار 

مولوی، دیوان شمس، ترجیعات، شماره ۲۸

 Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Tarjiaat)# 28, Divan e Shams

ای عشق می‌کن حکم مر، ما را ز غیر خود ببر

ای سیل می‌غری، بغر، ما را به دریا می‌کشی

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۴۹۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2497

عقل تو همچون شتربان تو شتر

می‌کشاند هر طرف در حکم مر

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۴۴۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 1443

جمله صحرا مار و کژدم پر شود

چونکه جاهل، شاه حکم مر شود

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۴۶۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2466

پیش چوگانهای حکم کن فکان

می‌دویم اندر مکان و لامکان

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۲۵۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1259

گر قضا صد بار، قصد جان کند

هم قضا جانت دهد، درمان کند

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۴۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1344, Divan e Shams

دم او جان دهدت رو ز نفخت بپذیر

کار او کن فیکون‌ ست، نه موقوف علل

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۳۸۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1381

حق، قدم بر وی نهد از لامکان

آنگه او ساکن شود از کن فکان

مولوی، دیوان شمس، غزل شماره  ۱۰۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 101, Divan e Shams

اگر چه زوبع و استاد جمله‌ست

چه داند حیله ریب المنون را

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۱۴۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1145

عقل جزوی گاه چیره گه نگون

عقل کلی ایمن از ریب المنون

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۵۰۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 1500

چه عجب که سر ز بد پنهان کنی

این عجب که سر ز خود، پنهان کنی

کار، پنهان کن تو از چشمان خود

تا بود کارت سلیم از چشم بد

خویش را تسلیم کن بر دام مزد

وانگه از خود بی ز خود چیزی بدزد

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۴۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 140

بس دعاها کان زیان است و هلاک

وز کرم می‌نشنود یزدان پاک

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۴۵۶ 

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 1456

هین قم اللیل که شمعی ای همام

شمع اندر شب بود اندر قیام

قرآن كريم، سوره مُزَّمِّل(۷۳)، آيه ۱ و ۲

Quran, Sooreh Al- Muzzammil(#73), Line #1,2

يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ(۱)

اى جامه فکرت بر خود پيچيده،

قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا(۲)

شب ذهن را بیدار و هشیار بمان، مگر اندكى را

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۵۳۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 530

گفت مفتی ضرورت هم تویی

بی‌ضرورت گر خوری، مجرم شوی

ور ضرورت هست، هم پرهیز به

ور خوری، باری ضمان آن بده

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۲۵۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1258, Divan e Shams

گر غمی آید، گلوی او بگیر

داد ازو بستان، امیر داد باش

حاصل اینست ای برادر، چون فلک

در جهان کهنه نوبنیاد باش

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۳۲۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1323

جز خضوع و بندگی و، اضطرار

اندرین حضرت ندارد اعتبار

مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۵۶۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 567, Divan e Shams

خمش، کوته کن ای خاطر که علم اول و آخر

بیان کرده بود عاشق چو پیش شاه لا باشد

مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۲۲۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 226, Divan e Shams

الست عشق رسید و هر آن که گفت بلی

گواه گفت بلی هست صد هزار بلا

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 26, Divan e Shams

جانیست چون شعله، ولی دودش ز نورش بیشتر

چون دود از حد بگذرد در خانه ننماید ضیا

گر دود را کمتر کنی، از نور شعله برخوری

از نور تو روشن شود هم این سرا، هم آن سرا

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۵۶۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 567

پنبهٔ آن گوش سر، گوش سر است

تا نگردد این کر، آن باطن، کر است

بی‌حس و بی‌گوش و بی‌فکرت شوید

تا خطاب ارجعی را بشنوید

قرآن کریم، سوره فجر(۸۹)، آیه ۲۷

Quran, Sooreh Al- Fajr(#89), Line #27

يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً

ای جان آرام گرفته واطمینان یافته! به سوی پروردگارت در حالی که از او

خشنودی و او هم از تو خشنود است، باز گرد.

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۶۲۴ 

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 3624

رحمتی، بی‌علتی، بی‌خدمتی

آید از دریا، مبارک ساعتی

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۰۸۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 3087

ای ز غم مرده که دست از نان تهی است

چون غفورست و رحیم، این ترس چیست؟

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۳۷۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 1378

برگ بی برگی ترا چون برگ شد

جان باقی یافتی و مرگ شد

مولوی، دیوان شمس، رباعیات، شماره ۱۸۱۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Robaaiaat)# 1815, Divan e Shams

 

تا در طلب گوهر کانی کانی

تا در هوس لقمهٔ نانی نانی

این نکتهٔ رمز اگر بدانی دانی

هر چیزی که در جستن آنی آنی

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۱۵۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 3152

وآن گنه در وی ز جنس جرم توست

باید آن خو را ز طبع خویش شست

خلق زشتت، اندر او رویت نمود

که تو را او صفحهٔ آیینه بود

مولوی، دیوان شمس، غزل  شماره ۱۴۰۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1404, Divan e Shams

 

کار مرا چو او کند، کار دگر چرا کنم؟

چونک چشیدم از لبش، یاد شکر چرا کنم؟

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 14

مه فشاند نور و سگ عوعو کند

هر کسی بر خلقت خود می‌تند

قرآن کریم، سوره اسراء(۱۷)، آیه ۸۴

Quran, Sooreh Al- Israa(#17), Line #84

« قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَىٰ سَبِيلًا »

« بگو: هر كس به طريقه خويش عمل مى‌كند و پروردگار تو بهتر مى‌داند كه كدام يك به هدايت نزديك‌تر است.»

عطار، دیوان اشعار، غزل شمارهٔ ۴۱۳

Attar Peom (Qazal) # 413, Divan e Ashaar

زخم کاید بر منی آید همه

تا تو می‌رنجی منی داری هنوز

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۹۰۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 2909

احتما کن، احتما ز اندیشه‌ها

فکر، شیر و گور و، دلها بیشه‌ها

احتماها بر دواها سرور است

زانکه خاریدن، فزونی گر است

احتما، اصل دوا آمد یقین

احتما کن قوه جان را ببین

More episodes from Ganj e Hozour Programs