Ganj e Hozour Programs

Ganje Hozour audio Program #801

02.05.2020 - By Parviz ShahbaziPlay

Download our free app to listen on your phone

Download on the App StoreGet it on Google Play

برنامه صوتی شماره ۸۰۱ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی۱۳۹۸ تاریخ اجرا: ۳ فوریه ۲۰۲۰ - ۱۵ بهمنPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهنسخه درشت برای مطالعه در دستگاههای هوشمندPDF ،تمامی اشعار این برنامهنسخه کوچکتر مناسب جهت پرینتمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۱۰۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2100, Divan e Shamsچند بوسه وظیفه تعیین کنبه شِکَرخنده‌ایم(۱) شیرین کنآن دلت را خدای نرم کُناداین دعای خوش است، آمین کنمگر این را به خواب خواهم دیدمن بِخُسبَم(۲)، کنار بالین(۳) کنای فسونِ اَجَل(۴) فراقِ لبترو، فسونِ مسیح آیین(۵) کنعرصه چرخ بی ‌تو تَنگ آمدهین، بُراقِ(۶) وصال را زین کنحُسن داری، وفاست لایق حسنحسن را با وفا تو کابین(۷) کنچون بمیرند، رَحْم خواهی کردآنچه آخر کُنی تو پیشین کنحاجیان مانده‌اند از رَهِ حَجدارویِ اُشترانِ گَرگین(۸) کنتا به کعبه وصالِ تو برسندچاره آب و زاد(۹) و خُرجین(۱۰) کنای دو چشمِ جهان به تو روشناین جهان را تو آن جهان بین کناز تجلّیِ(۱۱) آفتابِ رُخَتچشمِ دل را چو طورِ سینین(۱۲) کنبس کنم، شد ز حدّ گستاخیمن که باشم که گویَمت این کن؟گر نبود این سخن ز من لایقآنچه آن لایقست تلقین(۱۳) کنشمسِ تبریز، بر افق بِخَرام(۱۴)گوشمالِ هلال و پروین کنمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۲۹۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1298چیز دیگر ماند، اما گفتنشبا تو، روحُ الْقُدْس(۱۵) گوید بی مَنَشنی، تو گویی هم به گوشِ خویشتننَی من و نی غیرِ من، ای هم تو منمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۸۴۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1846باز با خود گفت: صبر اولیتر استصبر تا مقصود زوتر رهبر استچون نپرسی زودتر کشفت شودمرغِ صبر از جمله پَرّان‌تر بودور بپرسی دیرتر حاصل شودسهل از بی صبریت مشکل شودمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۰۱۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 1019همچنان کز چشمهٔ چشمِ تو نوراو روان کرده ست بی‌ بُخل(۱۶) و فُتور(۱۷)نه ز پیه آن مایه دارد، نه ز پوستروی‌پوشی کرد در ایجاد، دوستمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۰۲۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 1023استخوان و باد، روپوش است وبسدر دو عالَم غیرِ یزدان نیست کَسمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۱۰۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2102, Divan e Shamsچیست با عشق آشنا بودن؟به جُز از کامِ دل جدا بودنخون شدن، خونِ خود فرو خوردنبا سگان بر درِ وفا بودناو فداییست، هیچ فرقی نیستپیشِ او مرگ و نَقل(۱۸) یا بودنرو مسلمان، سِپَرسلامت(۱۹) باشجَهد می‌کُن به پارسا بودنکاین شهیدان ز مرگ نَشکیبند(۲۰)عاشقانند بر فنا بودناز بلا و قَضا(۲۱) گریزی توترسِ ایشان ز بی بلا بودنشَشَه(۲۲) می‌گیر و روزِ عاشوراتو نتانی به کربلا بودنمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت شماره ۱۳۶۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1364باز فرمود او که اندر هر قَضامَر مسلمان را رضا باید رضامولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۷۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2675, Divan e Shamsبیاموز از پیَمبَر کیمیایی که هر چِت حق دَهَد، می دِه رضاییهمان لحظه درِ جَنّت گُشاید چو تو راضی شَوی دَر اِبتِلایی(۲۳)مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 20, Divan e Shamsپیش از تو خامانِ(۲۴) دگر، در جوشِ این دیگِ جهان(۲۵)بس برطپیدند و نشد، درمان نبود الّا رضامولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۵۳۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 2539هر دو گونه نقش، استادیِّ اوستزشتیِ او نیست، آن رادیِّ(۲۶) اوستزشت را در غایتِ(۲۷) زشتی کندجمله زشتی ها به گردش بر تَنَدتا کمالِ دانشش پیدا شودمُنکرِ اُستادیش رُسوا شودوَر نداند زشتْ کردن، ناقص استزین سبب خلّاقِ گَبر(۲۸) و مُخْلِص استپس ازین رُو کفر و ایمان شاهداندبر خداوندیش هر دو ساجداندمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت شماره ۲۵۴۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 2544لیک مومن دان که طَوْعاً(۲۹) ساجِدَست(۳۰) زآنکه جویایِ رضا و قاصِدَست هست کُرْهاً(۳۱) گَبْر هم یزدان‌پرست*لیک، قصدِ او، مُرادی دیگرستقلعهٔ سلطان، عمارت(۳۲) می‌کندلیک دعویِّ(۳۳) اِمارت(۳۴) می‌کندگشته یاغی تا که مِلْکِ او بُوَدعاقبت خود قلعه، سلطانی شود**مؤمن آن قلعه برایِ پادشاهمی‌کند مَعْمور(٣۵)، نَه از بهرِ جاهزشت گوید: ای شهِ زشتْ‌آفرینقادری بر خوب و بر زشتِ مَهین(۳۶)خوب گوید: ای شهِ حُسْن و بَهاپاک گَردانیدیَم از عیب ها* قرآن کریم، سوره آل عمران(۳)، آیه ۸۳Quran, Sooreh Aal-i-Imran(#3), Line #83«.. وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ »«… حال آنكه آنچه در آسمانها و زمين است خواه و ناخواه تسليم فرمان او هستند و به نزد او بازگردانده مى شويد.»** قرآن کریم، سوره بقره (۲)، آیه ۱۵۶Quran, Sooreh Al-Baqarah(#2), Line #156« …إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ »«…ما از خداییم و به خدا باز می‌گردیم ‌»مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۹۸۵ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1985لا بُوَد، چون او نشد از هست نیستچونکه طَوْعاً لا نشد، کُرْهاً بسی استمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۹۰۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1906چون قضای حق رضایِ بنده شُدحُکمِ او را  بندهٔ خواهَنده شُدمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۷۶۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 760, Divan e Shamsخُنُک آنکَس که چو ما شد، همه تسلیم و رضا شدگِرُوِ عشق و جنون شد، گُهَرِ بَحرِ(۳۷) صفا شد    مولوی، دیوان شمس، غزل ۱۷۴۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1749, Divan e Shamsگَه چرخ زنان همچون فَلَکمگَه بال زنان همچون مَلَکمچرخم پی حقِ، رقصم پیِ حقمن زانِ وِیَم نِی مشترکمچون دید مرا، بخْرید مَراآن کانِ نمک، زان بانمکمشیرست یقین در بیشه جانبِدرید یقین اَنبانِ(۳۸) شَکممولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت شماره ۱۵۷۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 1577گفت قاضی: واجِب آیَدْمان رضا هَر قَفا(۳۹) و هَر جَفا(۴۰)، کآرَد قضاخوش‌دلم در باطن از حُکمِ زُبُر(۴۱)گرچه شد رویم تُرُش کِالْحَقُّ مُر(۴٢)مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت شماره ۱۸۸۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1881از رضا که هست رامِ آن کِرام(۴۳)جُستنِ دَفعِ قضاشان شُد حرام       مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۴۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 44, Divan e Shamsآبِ حیاتِ او ببین، هیچ مَتَرس اَز اَجَلدَر دَو دَر رضایِ او، هیچ مَلَرز اَز قضامولوی، دیوان شمس، غزل ۳۰۰۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 3008, Divan e Shamsای دلِ گریان، کنون، بر همه عالَم بخندیارِ منی بعد از این، یارِ مرا یافتیساقیِ رَطلِ(۴۴) ثَقیل(۴۵) اَز قَدَحِ(۴۶) سَلسَبیل(۴۷) حسرتِ رضوان شُدی، چونکه رضا یافتی مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۵۷۴ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1574عاشق کُل است و خود، کُلّ است اوعاشقِ خویش است و عشقِ خویش‌جومولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت شماره ۲۶۲۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 2625ای بَسا کَز وِی نوازش دیده ایم در گلستانِ رضا، گَردیده ایم مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 33, Divan e Shamsسرسبز و خوش هر تَرّه‌یی(۴۸) نعره زنان هر ذَرّه‌ییکالصَّبْرُ مِفْتاحُ الْفَرَج، والشُّکرُ جَرّار الرِّضاصبر کلید گشایش است و شکر جلب کننده خشنودی است.مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۷۲۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1723, Divan e Shamsهزار ابرِ عنایت بر آسمانِ رضاست اگر بِبارَم از آن ابر بر سَرَت بارَممولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت شماره ۳۰۷۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 3073قفلِ زَفتست(۴۹) و گُشاینده خدا دست در تسلیم زَن و اندر رضا مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۸۳۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1833, Divan e Shamsنیست به جُز رضایِ تو قُفلْ گُشایِ عقل و دلنیست به جُز هوایِ تو قبله و افتخارِ جان    (۱) شِکَرخنده: خنده شیرین، تبسّم   (۲) خُسبیدن: خوابیدن(۳) بالین: بستر، بالش(۴) اَجَل: مرگ، زمان مرگ(۵) آیین: روش، رسم و عادت(۶) بُراق: اسب تندرو، مرکبی که با آن حضرت رسول در شب معراج، به معراج رفت.(۷) کابین کردن: عقد کردن، به نکاح درآوردن (۸) گَرگین: مبتلا به مرض گَر که مُسری است، مبتلا به مرض من ذهنی(۹) زاد: توشه، طعام یا خوراک که در سفر با خود برمی‌دارند.(۱۰) خُرجین: دو کیسه متصل به هم که بر پشت چهارپا می گذارند و از دو طرف آویزان شده و در آن اجناس را قرار می دهند.(۱۱) تجلّی: تجلّی: زنده شدن ما به خدا، باز شدن فضای درون انسان و قرار گرفتن عدم به جای همانیدگی در مرکز او، هویدا شدن، نمایان شدن.(۱۲) طورِ سینین: منظور کوه طور است که حضرت موسی در آنجا به عبادت می پرداخت.(۱۳) تلقین کردن: تعلیم کردن و پند دادن(۱۴) خرامیدن: راه رفتن از روی ناز و وقار و به ‌زیبایی.(۱۵) روحُ الْقُدْس: حضرت جبرئیل(۱۶) بُخل: بخیلی کردن، امساک، دریغ کردن(۱۷) فُتور: سستی(۱۸) نَقل: از جایی به جای دیگر بردن، کوچیدن، در اینجا به معنی مُردن.(۱۹) سِپَرسلامت: کسی که به سپر پناه بَرَد و در امان باشد.(۲۰) شَکیبیدن: آرام و قرار گرفتن، صبر کردن(۲۱) قَضا: تقدیر و حکم الهی(۲۲) شَشَه: شش روز اول بعد از عید فطر(۲۳) اِبتلا: آزمایش، امتحان، بلا(۲۴) خام: ناآزموده، بی تجربه(۲۵) دیگِ جهان: جهان به دیگ تشبیه شده، درون ذهن همانیده(۲۶) رادی: سخاوت، جوانمردی(۲۷) غایت: نهایت و پایان چیزی، مقصود(۲۸) گَبر: کافر(۲۹) طَوْعاً: با ميل، با رغبت(۳۰) ساجد: سجده كننده(۳۱) کُرْهاً: به اکراه، به ناخواست(۳۲) عمارت کردن: آباد کردن، ساختن(۳۳) دعویّ: ادعا(۳۴) اِمارت: امیر شدن، فرمانروایی(۳۵) مَعْمور: آباد شده، تعمیر شده(۳۶) مَهین: خوار، پست(۳۷) بَحر: دریا(۳۸) اَنبان: کیسه ای بزرگ، شکم، بطن  (۳۹) قَفا: پشت گردن، در اینجا منظور پس گردنی خوردن است.(۴۰) جَفا: جور، ستم، آزار و اذیّت(۴١) زُبُر: جمع زبور، مکتوب ها، نوشته ها(۴٢) مُر: تلخ(۴۳) کِرام: جمع کریم به معنی بزرگوار، بخشنده(۴۴) رَطل: پیمانه، پیاله شراب(۴۵) ثَقیل: سنگین، گران(۴۶) قَدَح: کاسه بزرگ(۴۷) سَلسَبیل: نام چشمه ای در بهشت(۴۸) تَرّه: مجازاً چیزی که حقیر و خوارمایه است.(۴۹) زَفت: بزرگ، عظیم************************تمام اشعار برنامه بر اساس فرمت سایت گنج نما برای جستجوی آسانمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۱۰۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2100, Divan e Shamsچند بوسه وظیفه تعیین کنبه شکرخنده‌ایم شیرین کنآن دلت را خدای نرم کناداین دعای خوش است آمین کنمگر این را به خواب خواهم دیدمن بخسبم کنار بالین کنای فسون اجل فراق لبترو فسون مسیح آیین کنعرصه چرخ بی ‌تو تنگ آمدهین براق وصال را زین کنحسن داری وفاست لایق حسنحسن را با وفا تو کابین کنچون بمیرند رحم خواهی کردآنچه آخر کنی تو پیشین کنحاجیان مانده‌اند از ره حجداروی اشتران گرگین کنتا به کعبه وصال تو برسندچاره آب و زاد و خرجین کنای دو چشم جهان به تو روشناین جهان را تو آن جهان بین کناز تجلی آفتاب رختچشم دل را چو طور سینین کنبس کنم شد ز حد گستاخیمن که باشم که گویمت این کن؟گر نبود این سخن ز من لایقآنچه آن لایقست تلقین کنشمس تبریز بر افق بخرامگوشمال هلال و پروین کنمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۲۹۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1298چیز دیگر ماند اما گفتنشبا تو روح القدس گوید بی منشنی تو گویی هم به گوش خویشتننی من و نی غیر من ای هم تو منمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۸۴۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1846باز با خود گفت صبر اولیتر استصبر تا مقصود زوتر رهبر استچون نپرسی زودتر کشفت شودمرغ صبر از جمله پران‌تر بودور بپرسی دیرتر حاصل شودسهل از بی صبریت مشکل شودمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۰۱۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 1019همچنان کز چشمهٔ چشم تو نوراو روان کرده ست بی‌ بخل و فُتورنه ز پیه آن مایه دارد نه ز پوستروی‌پوشی کرد در ایجاد دوستمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۰۲۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 1023استخوان و باد روپوش است وبسدر دو عالم غیر یزدان نیست کسمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۱۰۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2102, Divan e Shamsچیست با عشق آشنا بودن؟به جز از کام دل جدا بودنخون شدن خون خود فرو خوردنبا سگان بر در وفا بودناو فداییست هیچ فرقی نیستپیش او مرگ و نقل یا بودنرو مسلمان سپرسلامت باشجهد می‌کن به پارسا بودنکاین شهیدان ز مرگ نشکیبندعاشقانند بر فنا بودناز بلا و قضا گریزی توترس ایشان ز بی بلا بودنششه می‌گیر و روز عاشوراتو نتانی به کربلا بودنمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت شماره ۱۳۶۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1364باز فرمود او که اندر هر قضامر مسلمان را رضا باید رضامولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۷۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2675, Divan e Shamsبیاموز از پیمبر کیمیایی که هر چت حق دهد می ده رضاییهمان لحظه در جنت گشاید چو تو راضی شوی در ابتلاییمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 20, Divan e Shamsپیش از تو خامان دگر در جوش این دیگ جهانبس برطپیدند و نشد درمان نبود الا رضامولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۵۳۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 2539هر دو گونه نقش استادی اوستزشتی او نیست آن رادی اوستزشت را در غایت زشتی کندجمله زشتی ها به گردش بر تندتا کمال دانشش پیدا شودمنکر استادیش رسوا شودور نداند زشت کردن ناقص استزین سبب خلاق گبر و مخلص استپس ازین رو کفر و ایمان شاهداندبر خداوندیش هر دو ساجداندمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت شماره ۲۵۴۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 2544لیک مومن دان که طوعا ساجدستزآنکه جویای رضا و قاصدست هست کرها گبر هم یزدان‌پرست*لیک قصد او مرادی دیگرستقلعهٔ سلطان عمارت می‌کندلیک دعوی امارت می‌کندگشته یاغی تا که ملک او بودعاقبت خود قلعه سلطانی شود**مؤمن آن قلعه برای پادشاهمی‌کند معمور نه از بهر جاهزشت گوید ای شه زشت‌آفرینقادری بر خوب و بر زشت مهینخوب گوید ای شه حسن و بهاپاک گردانیدیم از عیب ها* قرآن کریم، سوره آل عمران(۳)، آیه ۸۳Quran, Sooreh Aal-i-Imran(#3), Line #83«.. وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ »«… حال آنكه آنچه در آسمانها و زمين است خواه و ناخواه تسليم فرمان او هستند و به نزد او بازگردانده مى شويد.»** قرآن کریم، سوره بقره (۲)، آیه ۱۵۶Quran, Sooreh Al-Baqarah(#2), Line #156« …إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ »«…ما از خداییم و به خدا باز می‌گردیم ‌»مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۹۸۵ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1985لا بود چون او نشد از هست نیستچونکه طوعا لا نشد کرها بسی استمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۹۰۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1906چون قضای حق رضای بنده شدحکم او را  بندهٔ خواهنده شدمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۷۶۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 760, Divan e Shamsخنک آنکس که چو ما شد همه تسلیم و رضا شدگرو عشق و جنون شد گهر بحر صفا شد    مولوی، دیوان شمس، غزل ۱۷۴۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1749, Divan e Shamsگه چرخ زنان همچون فلکمگه بال زنان همچون ملکمچرخم پی حق رقصم پی حقمن زان ویم نی مشترکمچون دید مرا بخرید مراآن کان نمک زان بانمکمشیرست یقین در بیشه جانبدرید یقین انبان شکممولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت شماره ۱۵۷۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 1577گفت قاضی واجب آیدمان رضا هر قفا و هر جفا کآرد قضاخوش‌دلم در باطن از حکم زبرگرچه شد رویم ترش کالحق مرمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت شماره ۱۸۸۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1881از رضا که هست رام آن کرامجستن دفع قضاشان شد حرام       مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۴۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 44, Divan e Shamsآب حیات او ببین هیچ مترس از اجلدر دو در رضای او هیچ ملرز از قضامولوی، دیوان شمس، غزل ۳۰۰۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 3008, Divan e Shamsای دل گریان کنون بر همه عالم بخندیار منی بعد از این یار مرا یافتیساقی رطل ثقیل از قدح سلسبیلحسرت رضوان شدی چونکه رضا یافتی مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۵۷۴ Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1574عاشق کل است و خود کل است اوعاشق خویش است و عشق خویش‌جومولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت شماره ۲۶۲۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 2625ای بسا کز وی نوازش دیده ایم در گلستان رضا گَردیده ایم مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 33, Divan e Shamsسرسبز و خوش هر تره‌یی نعره زنان هر ذره‌ییکالصبر مفتاح الفرج والشکر جرار الرضاصبر کلید گشایش است و شکر جلب کننده خشنودی است.مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۷۲۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1723, Divan e Shamsهزار ابر عنایت بر آسمان رضاست اگر ببارم از آن ابر بر سرت بارممولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت شماره ۳۰۷۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 3073قفل زفتست و گشاینده خدا دست در تسلیم زن و اندر رضا مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۸۳۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1833, Divan e Shamsنیست به جز رضای تو قفل گشای عقل و دلنیست به جز هوای تو قبله و افتخار جان 

More episodes from Ganj e Hozour Programs