ای مردگان فراش غفلت
قرنها گذشت و عمر گرانمایه را بانتها رساندهاید و نفس پاکی از شما بساحت قدس
ما نیامد در ابحر شرک مستغرقید و کلمهٴ توحید بر زبان میرانید مبغوض مرا محبوب
خود دانستهاید و دشمن مرا دوست خود گرفتهاید و در ارض من بکمال خرّمی و سرور
مشی مینمائید و غافل از آنکه زمین من از تو بیزار است و اشیای ارض از تو در
گریز اگر فیالجمله بصر بگشائی صدهزار حزن را از این سرور خوشتر دانی و فنا را
از این حیات نیکوتر شمری
- بهاءالله -