داستان‌های مثنوی

#84 - داستان کور و کر و عورا

11.10.2022 - By فخری قمیشیPlay

Download our free app to listen on your phone

Download on the App StoreGet it on Google Play

کودکان افسانه‌ها می‌آورند درج در افسانه‌شان بس سر و پند هزلها گویند در افسانه‌ها گنج می‌جو در همه ویرانه‌ها بود شهری بس عظیم و مه ولی قدر او قدر سکره بیش نی بس عظیم و بس فراخ و بس دراز سخت زفت زفت اندازهٔ پیاز مردم ده شهر مجموع اندرو لیک جمله سه تن ناشسته‌رو اندرو خلق و خلایق بی‌شمار لیک آن جمله سه خام پخته‌خوار جان ناکرده به جانان تاختن گر هزارانست باشد نیم تن آن یکی بس دور بین و دیده‌کور از سلیمان کور و دیده پای مور و آن دگر بس تیزگوش و سخت کر گنج و در وی نیست یک جو سنگ زر وآن دگر عور و برهنه لاشه‌باز لیک دامنهای جامهٔ او دراز

*** این برنامه‌ای است از رادیو بامداد تمامی قسمت‌های این مجموعه را می‌توانید در وبسایت رادیو بامداد بشنوید www.RadioBamdad.com

More episodes from داستان‌های مثنوی