داستان‌های مثنوی

#86 - گدایی که دو کوری داشت

12.08.2022 - By فخری قمیشیPlay

Download our free app to listen on your phone

Download on the App StoreGet it on Google Play

بود کوری کو همی‌گفت الامان من دو کوری دارم ای اهل زمان | پس دوباره رحمتم آرید هان چون دو کوری دارم و من در میان | گفت یک کوریت می‌بینیم ما آن دگر کوری چه باشد وا نما | گفت زشت‌آوازم و ناخوش نوا زشت‌آوازی و کوری شد دوتا | بانگ زشتم مایهٔ غم می‌شود مهر خلق از بانگ من کم می‌شود | زشت آوازم بهر جا که رود مایهٔ خشم و غم و کین می‌شود

More episodes from داستان‌های مثنوی