
Sign up to save your podcasts
Or


با همهی آنچه که راجع به فضاسازی گفته شد، داستان «شهرِ کوچک ما» نیت دیگری هم برای بازگفتهشدن دارد، و آن نوعی شهادت تاریخی است به آنچه که هیچ مدعیالعمومی نداشته است. بعد از اینکه به اهالی محل حکم میشود که باید خانههایشان را تخلیه کنند، آنها چندان قادر به سازماندهی تلاششان برای دادخواهی نیستند. اعتراض یکی از اهالی که به خشونت متوسل شده، با خشونت بیشتری پاسخ داده شده، و حالا همه متوجه شدهاند که بدون پشتیبانی یکدیگر هر عصیانِ فردی محکوم به فناست. مردان محله دور هم جمع میشوند تا اقداماتشان را هماهنگ کنند. به موازات این ماجرا، ماجرای آفاق و فعالیتِ اقتصادی او هم در پسزمینهی قصه مطرح است. قاچاق کالا و طاقههای پارچه در سایهی نخلستان انبوه آسانتر و شدنیتر بوده، و حالا با از بین رفتن نخلستان برای ساختن میدانگاه، نیروی امنیتی برای متوقف کردن قاچاقچیها مصممتر شده است. احمد محمود با کنار هم قرار دادن این دو شکل از شیوهی معاش، به نوعی به مظلومیتِ افرادی مثل آفاق شهادت میدهد. در داستانِ او، گناهکار واقعی شرکت نفت و کسانی هستند که سود هنگفت آن را با خود میبرند. عمل آنها به مراتب از خلافِ جزئی قاچاق چندین طاقه پارچه بیشتر قابل سرزنش و محکوم کردن است. غمانگیزی ماجرا اما در این است که برای متوقف کردن قاچاقچیِ پارچه و یا دستگیر کردن افرادِ معترض قوانین سفت و سختی وجود دارد و نیرویی که آن را اعمال کند. اما برای محکوم کردن کسانی که زندگیِ یک شهرِ کوچک را به قصدِ منافع خودشان زیر و رو میکنند، به چه دادگاهی باید پناه برد؟
By Persian Media Production | رسانه پارسی4.8
44 ratings
با همهی آنچه که راجع به فضاسازی گفته شد، داستان «شهرِ کوچک ما» نیت دیگری هم برای بازگفتهشدن دارد، و آن نوعی شهادت تاریخی است به آنچه که هیچ مدعیالعمومی نداشته است. بعد از اینکه به اهالی محل حکم میشود که باید خانههایشان را تخلیه کنند، آنها چندان قادر به سازماندهی تلاششان برای دادخواهی نیستند. اعتراض یکی از اهالی که به خشونت متوسل شده، با خشونت بیشتری پاسخ داده شده، و حالا همه متوجه شدهاند که بدون پشتیبانی یکدیگر هر عصیانِ فردی محکوم به فناست. مردان محله دور هم جمع میشوند تا اقداماتشان را هماهنگ کنند. به موازات این ماجرا، ماجرای آفاق و فعالیتِ اقتصادی او هم در پسزمینهی قصه مطرح است. قاچاق کالا و طاقههای پارچه در سایهی نخلستان انبوه آسانتر و شدنیتر بوده، و حالا با از بین رفتن نخلستان برای ساختن میدانگاه، نیروی امنیتی برای متوقف کردن قاچاقچیها مصممتر شده است. احمد محمود با کنار هم قرار دادن این دو شکل از شیوهی معاش، به نوعی به مظلومیتِ افرادی مثل آفاق شهادت میدهد. در داستانِ او، گناهکار واقعی شرکت نفت و کسانی هستند که سود هنگفت آن را با خود میبرند. عمل آنها به مراتب از خلافِ جزئی قاچاق چندین طاقه پارچه بیشتر قابل سرزنش و محکوم کردن است. غمانگیزی ماجرا اما در این است که برای متوقف کردن قاچاقچیِ پارچه و یا دستگیر کردن افرادِ معترض قوانین سفت و سختی وجود دارد و نیرویی که آن را اعمال کند. اما برای محکوم کردن کسانی که زندگیِ یک شهرِ کوچک را به قصدِ منافع خودشان زیر و رو میکنند، به چه دادگاهی باید پناه برد؟