
Sign up to save your podcasts
Or


موسیقی: کارن همایونفر|
خلوت: گوشهٔ تنهایی(به قصد عبادت و ریاضت) «خَلْوَت» در اصطلاح صوفیان است از «گُسستن از خلق و پیوستن به حق»| حیف بُوَد: حیف است، واژه حیف در اصل به معنای «ظلم» است| دامنِدولت: [اضافهٔ استعاری] «دولت» به معنای «سعادت و بخت و اقبال»| چو: وقتی| بِهلی: رها کنی| نَمک: (در معنای مجازی) ملاحت و زیبایی| ریش: زخم| بِخَست: [از مصدر خَستَن] مجروح کرد، زخمی کرد، «ریشم بِخَست» یعنی «داغم را تازه کرد»| بیفتاد: از پای درآمد| یکباره: به کلی، کاملاً| قفا خورد:پَسِگردنیخورد| بهکُنجینِشست: در گوشهایافتاد| مَذَّلت: خواری، زبونی| رَمَق: تهماندهنیرویحیات| مستیخمرشنکندآرزو: آرزو نمیکند که از مِی انگور مست شود
By farshad shahriموسیقی: کارن همایونفر|
خلوت: گوشهٔ تنهایی(به قصد عبادت و ریاضت) «خَلْوَت» در اصطلاح صوفیان است از «گُسستن از خلق و پیوستن به حق»| حیف بُوَد: حیف است، واژه حیف در اصل به معنای «ظلم» است| دامنِدولت: [اضافهٔ استعاری] «دولت» به معنای «سعادت و بخت و اقبال»| چو: وقتی| بِهلی: رها کنی| نَمک: (در معنای مجازی) ملاحت و زیبایی| ریش: زخم| بِخَست: [از مصدر خَستَن] مجروح کرد، زخمی کرد، «ریشم بِخَست» یعنی «داغم را تازه کرد»| بیفتاد: از پای درآمد| یکباره: به کلی، کاملاً| قفا خورد:پَسِگردنیخورد| بهکُنجینِشست: در گوشهایافتاد| مَذَّلت: خواری، زبونی| رَمَق: تهماندهنیرویحیات| مستیخمرشنکندآرزو: آرزو نمیکند که از مِی انگور مست شود