This rss has been deleted

دهانی ندارم و باید جیغ بکشم


Listen Later

« او بسیار عصبانی بود. اجازه نمی‌داد دفنشان کنم. البته اهمیتی نداشت. هیچ راهی برای حفر کردن زمین فلزی نداشتم. او برف را خشک کرد. شب را صدا زد. غرید و ملخ‌ها را فرستاد. فایده‌ای نداشت؛ آن‌ها مرده بودند…»


لینک دانلود کتاب: https://drive.google.com/file/d/1VxM0_GEzuzvkx6nvpGoNl3GQQ2jkQx0I/view

...more
View all episodesView all episodes
Download on the App Store

This rss has been deletedBy مانی رضایی