کواک! کواک! کواک! مامان اردک و دو تا بچهاش توی آبگیر شنا میکردن. مامان به بچهاش گفت: «عسل، باید به من نزدیکتر باشی. چرا اینقدر دور رفتهای؟»داستان از مادرت دور نشوhttps://ketabak.org/e95j4
کواک! کواک! کواک! مامان اردک و دو تا بچهاش توی آبگیر شنا میکردن. مامان به بچهاش گفت: «عسل، باید به من نزدیکتر باشی. چرا اینقدر دور رفتهای؟»داستان از مادرت دور نشوhttps://ketabak.org/e95j4