قسمت هشتم کتاب صوتی" نفس دوم" منتشر شد.

در این قسمت می‌شنوید که چرا و چگونه کم آوردم و آتش خشم در سراپای وجودم شعله کشید، می‌شنوید که خواهر افسر چه بر سرم آورد، و سرانجام در یک سکانس عجیب، چه گفت و گویی با‌هم داشتیم.

این عکس چند روز پس از دوم خرداد هفتاد و شش ثبت شد. سرمست از پیروزی بزرگ، با کودکی شصت روزه در آغوش که نخستین تجربه هایش از زندگی را در کمپین های انتخاباتی زیر بغل مادرش تجربه کرد.

هنوز نگاه خشمگین آن زن سالمند اتوبوس خط نیروی هوایی یادم هست وقتی با تشر به من گفت: تو دیگر چطور مادری هستی که این بچه چله دار را زدی زیر بغلت توی گرما، شلنگ تخته می اندازی و رای جمع می کنی برای آخوندها، خاک توی سرت.

از آن روز تا به امروز...

چه قصه ها که بر این سرزمین گذشت، چه غمها و شادیها و اشکها و خون‌ها که بر زمین ریخت، چه روزهای دشوار و سختی که از سر این سرزمین گذشت، چه شعله هایی از نور که بر افروخته شد و خبیثان خاموشش کردند و دوباره شعله‌ها زبانه کشید.

اما امید، همیشه بذر هویت ماست.

هر چه را از ما بگیرند.امید و مقاومت، هویت ماست، معنای زندگی مان.

#زن_زندگی_آزادی

#دوم_خرداد

#امید_بذر_هویت_ماست

Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.