Ganj e Hozour Programs

Ganje Hozour audio Program #965

06.15.2023 - By Parviz ShahbaziPlay

Download our free app to listen on your phone

Download on the App StoreGet it on Google Play

برنامه شماره ۹۶۵ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی۱۴۰۲ تاریخ اجرا: ۱۳ ژوئن ۲۰۲۳ - ۲۴ خردادبرای دستیابی به فایل پادکست برنامه ۹۶۵ بر روی این لینک کلیک کنید.برای دانلود فایل صوتی برنامه ۹۶۵ با فرمت mp3 بر روی این لینک کلیک کنید.PDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF متن نوشته شده پیغام‌های تلفنی برنامه با فرمتتمام اشعار این برنامه با فرمت PDF نسخه ریز مناسب پرینت تمام اشعار این برنامه با فرمت PDF نسخه درشت  خوانش تمام ابیات این برنامه - فایل صوتیخوانش تمام ابیات این برنامه - فایل تصویریفلوچارت مطرح شده در برنامه ۹۶۵ (نسخه‌ی مناسب پرینت رنگی)فلوچارت مطرح شده در برنامه ۹۶۵ (نسخه‌ی مناسب پرینت سیاه و سفید)برای دستیابی به اطلاعات مربوط به جبران مالی‌ بر روی این لینک کلیک کنید.مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۷۳۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1736, Divan e Shamsبه گردِ تو چو نگردم، به گردِ خود گردمبه گردِ غصّه و اندوه و بختِ بد گردمچو نیم مست من از خواب برجهم به صَبوحبه گردِ ساقیِ خود طالبِ مدد گردمبه گردِ لقمهٔ معدود(۱) خلق گردانندبه گردِ خالق و بر نقدِ بی‌عدد گردمقوامِ عالمِ محدود چون ز بی‌حدّی‌ستمگیر عیب اگر من برون ز حد گردمکسی که او لَحَدِ(۲) سینه را چو باغی کردروا نداشت که من بستهٔ لحد گردملحد چه باشد؟ در آسمان نگنجد جانز پنج و شش گذرم، زود بر احد گردماگرچه آینهٔ روشنم، ز بیمِ غبارروا بُوَد که دو سه روز در نمد(۳) گردماگر گلی بُده‌ام، زین بهار باغ شوموگر یکی بُده‌ام، زین وصال صد گردممیانِ صورت‌ها این حسد بُوَد ناچارولی چو آینه گشتم، چه بر حسد گردممن از طویلهٔ این حرف می‌روم به چَراستورِ بسته نِیَم، از چه بر وَتَد(۴) گردم؟(۱) معدود: شمرده، مجازاً اندک و محدود(۲) لَحَد: گور، آرامگاه(۳) نمد: مجازاً پوششی که آینه را با آن می‌پوشاندند.(۴) وَتَد: میخ--------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۷۳۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1736, Divan e Shamsبه گردِ تو چو نگردم، به گردِ خود گردمبه گردِ غصّه و اندوه و بختِ بد گردمچو نیم مست من از خواب برجهم به صَبوحبه گردِ ساقیِ خود طالبِ مدد گردمبه گردِ لقمهٔ معدود خلق گردانندبه گردِ خالق و بر نقدِ بی‌عدد گردممولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۳۳۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #3332کی پسندد عدل و، لطفِ کردگارکه گُلی سَجده کُند در پیشِ خار؟جان چو افزون شد، گذشت از انتهاشد مُطیعش جانِ جملهٔ چیزهامولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۶۲۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #620مرغِ فتنۀ دانه، بر بام است اوپَر گُشاده بستۀ‌ دام است اوچون به دانه داد او دل را به جانناگرفته مر ورا بگرفته دانآن نظرها که به دانه می‌کندآن گِرِه دان کو به پا برمی‌زندمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۸۸۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1883, Divan e Shamsدو خواجه به یک خانه، شد خانه چو ویرانهاو خواجه و من بنده، پستی بُوَد و روغنمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۶۰۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #607, Divan e Shamsبر عشق گذشتم من، قربانِ تو گشتم منآن عید بدین قربان، یعنی بنمی‌ارزدمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۴۰۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #1408عقل، قربان کُن به پیشِ مصطفیحَسبِیَ الله گُو که الله‌ام کَفیقرآن کریم، سورهٔ زمر (۳۹)، آیات ۳۶ و ۳۸Quran, Az-Zumar(#39), Line #36, 38« أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ ۖ …. »«آيا خدا براى نگهدارى بنده‌اش كافى نيست؟ …»«… قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ ۖ… .»«… بگو: خدا براى من بس است … .»مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۴۰۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #3406پس جزایِ آنکه دید او را مُعین(۵)مانْد یوسف حبس در بِضْعَ‌سِنین(۶)قرآن کریم، سورهٔ یوسف (۱۲)، آیهٔ ۴۲Quran, Yusuf(#12), Line #42«وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ.»«و (یوسف) به يكى از آن دو كه مى‌دانست رها مى‌شود، گفت: «مرا نزد مولاى خود ياد كن.» امّا شيطان از خاطرش زدود كه پيش مولايش از او ياد كند، و چند سال در زندان بماند.»(۵) مُعین: یار، یاری‌کننده(۶) بِضْعَ‌سِنین: چند سال--------------مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۵۷۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #574من نمی‌گویم مرا هدیه دهیدبلکه گفتم لایقِ هدیه شویدمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ٣٩٣Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #393خُفته از احوالِ دنیا روز و شبچون قلم در پنجهٔ تَقلیبِ(۷) رب(۷) تَقلیب: بر‌گردانیدن، واژگونه کردن--------------مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۳۲۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #4323بر سر گنج، از گدایی مُرده‌امزآنکه اندر غفلت و در پَرده‌اممولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۲۲۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #1226مرغِ بی‌هنگام(۸) و راهِ بی‌رهی(۹)آتشی پُر در بُنِ دیگِ تهی(۸) مرغِ بی‌هنگام: خروس بی محل(۹) راهِ بی‌رهی: ‌راهِ بدون راه رونده، کنایه از بیراهه که هیچکس حاضر نیست در آن حرکت کند.--------------مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۵۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #550چون ز زنده مُرده بیرون می‌کندنَفْسِ زنده سوی مرگی می‌تندمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۶۵۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2654جانِ جمله علم‌ها این است، اینکه بدانی من کی‌ام در یَومِ دین(۱۰)(۱۰) یَومِ دین: روز جزا، روز رستاخیز--------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۶۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #368, Divan e Shamsاز هر جهتی تو را بلا دادتا بازکَشَد به بی‌جَهاتَت(۱۱)(۱۱) بی‌جَهات: موجودی که برتر از جا و جهت است، عالَم الهی--------------مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۵۵۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #1552دیده‌‌یی باید، سبب سوراخ‌کُن(۱۲)تا حُجُب را بَرکَنَد از بیخ و بُنتا مسبِّب بیند اندر لامکانهرزه داند جهد و اَکساب(۱۳) و دکاناز مسبِّب می‌رسد هر خیر و شرنیست اسباب و وسایط ای پدر(۱۲) سبب سوراخ‌کُن: سوراخ کنندهٔ سبب(۱۳) اَکساب: کسب‌ها--------------مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۴۱۰۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #4100خواب چون در می‌رمد از بیمِ دلقخوابِ نسیان کَی بُوَد با بیمِ حَلْق؟لٰاتُؤاخِذ اِنْ نَسینا، شد گواهکه بُوَد نسیان به وجهی هم گناه زآنکه استکمالِ تعظیم او نکردورنه نسیان در نیاوردی نبردقرآن کریم، سورۀ بقره (۲) آیهٔ ۲۸۶Quran, Al-Baqarah(#2), Line #286«… رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا … .»«… اى پروردگارِ ما، اگر فراموش كرده‌ايم يا خطايى كرده‌ايم، ما را بازخواست مكن … .»مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۵۷۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1578نحس شاگردی که با استادِ خویشهمسری آغازد و، آید به پیشبا کدام استاد؟ استادِ جهانپیشِ او یکسان هویدا و، نهانمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۶۸۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #688بازگَرد از هست، سویِ نیستیطالبِ رَبّی و ربّانیستیمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۴۴۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #1445بازگرد اکنون تو در شرحِ عدمکه چو پازهرست و، پنداریش سَممولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۰۵۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #3055, Divan e Shamsز باغِ عشق طلب کن عقیدهٔ شیرینکه طبع سرکه‌فروش است و غوره‌افشاریمولوی،‌ دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsهر که او عاشق جسم است، ز جان محروم استتلخ آید شِکَر، اندر دهن صفراییمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۹۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1391, Divan e Shamsبیرون شدم ز آلودگی با قوَّتِ پالودگی(۱۴)اورادِ خود را بعد ازین مقرونِ سبحانی کنم(۱۴) پالودن: صاف کردن، پاک کردن، چیزی را از صافی یا غربال رد کردن--------------مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۲۱۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3214علّتی بتّر ز پندارِ کمالنیست اندر جانِ تو ای ذُودَلال(۱۵)(۱۵) ذُودَلال: صاحبِ ناز و کرشمه--------------مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۲۱۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3219در تگِ جو هست سِرگین ای فَتیٰ(۱۶)گرچه جو صافی نماید مر تو را(۱۶) فَتیٰ: جوان، جوانمرد--------------مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۲۴۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3240کرده حق ناموس را صد من حَدید(۱۷)ای بسی بسته به بندِ ناپدید(۱۷) حَدید: آهن--------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۴۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2842, Divan e Shamsچه چگونه بُد عدم را؟ چه نشان نهی قِدَم(۱۸) را؟نگر اوّلین قَدَم را که تو بس نکو نهادی(۱۸) قِدَم: دیرینگی، قدیم (مقابل حدوث)--------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۷۳۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1736, Divan e Shamsبه گردِ تو چو نگردم، به گردِ خود گردمبه گردِ غصّه و اندوه و بختِ بد گردممولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۶۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #690کارگاهِ صُنعِ(۱۹) حق، چون نیستی استپس بُرونِ کارگه بی‌قیمتی است(۱۹) صُنع: آفرینش، آفریدن--------------مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۴۶۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #1468جمله استادان پیِ اظهارِ کارنیستی جویند و جایِ اِنکسار(۲۰)لاجَرَم استادِ استادان صَمَد(۲۱)کارگاهش نیستیّ و لا بُوَدهر کجا این نیستی افزون‌تر استکارِ حق و کارگاهش آن سَر است(۲۰) اِنکسار: شکسته‌شدن، شکستگی؛ مَجازاً خضوع و فروتنی(۲۱) صَمَد: بی‌نیاز و پاینده، از صفاتِ خداوند--------------مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۷۶۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #762پس در آ در کارگه، یعنی عدمتا ببینی صُنع(۲۲) و صانع(۲۳) را به همکارگه چون جایِ روشن‌دیدگی(۲۴) استپس برونِ کارگه، پوشیدگی استرو به هستی داشت فرعونِ عَنودلاجرم از کارگاهش کور بود(۲۲) صُنع: آفرینش(۲۳) صانع: آفریدگار(۲۴) روشن‌دیدگی: روشن‌‌بینی--------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۴۳۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2436, Divan e Shamsمن از عدم زادم تو را، بر تخت بنهادم تو راآیینه‌ای دادم تو را، باشد که با ما خو کنیمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۶۴۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #1643 لیک حاضر باش در خود، ای فتیٰ(۲۵)تا به خانه او بیابد مر تو راورنه خِلْعَت(۲۶) را بَرَد او بازپسکه نیابیدم به خانه‌ هیچکس(۲۵) فتیٰ: جوانمرد(۲۶) خِلْعَت: لباس یا پارچه‌ای که خانوادۀ داماد به عروس یا خانوادۀ او هدیه می‌دهند، مجازاً هدیه--------------مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۶۴۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #648پس هنر، آمد هلاکت خام راکز پیِ دانه، نبیند دام رااختیار آن را نکو باشد که اومالکِ خود باشد اندر اِتَّقُوا(۲۷)چون نباشد حفظ و تقوی، زینهار(۲۸)دور کن آلت، بینداز اختیار(۲۷) اِتَّقُوا: بترسید، تقوا پیشه کنید.(۲۸) زینهار: بر حذر باش، کلمه تنبیه--------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۲۴۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1247, Divan e Shamsدی مُنَجِّم گفت: دیدم طالعی داری تو سَعد(۲۹)گفتمش: آری ولیک از ماهِ روزافزونِ خویشمَه که باشد با مَهِ ما؟ کز جمال و طالعشنَحسِ اکبر، سَعدِ اکبر گشت بر گردونِ خویش(۲۹) سَعد: خجسته، مبارک--------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۲۹۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1296چون از آن اقبال، شیرین شد دهانسرد شد بر آدمی مُلکِ جهانمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۳۶۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #3369چند چندت گیرم و، تو بی‌خَبَردر سَلاسِل(۳۰) مانده‌ای پا تا به سرزنگِ تُو بر تُوت ای دیگِ سیاهکرد سیمای درونت را تباهبر دلت زنگار بر زنگارهاجمع شد، تا کور شد ز اسرارها(۳۰) سَلاسِل: زنجیرها، جمع سلسله--------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۶۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #362 قبض دیدی چارهٔ آن قبض کنزآنکه سَرها جمله می‌روید زِ بُن(۳۱)بسط دیدی، بسطِ خود را آب دِهچون برآید میوه، با اصحاب دِه(۳۱) بُن: ریشه--------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۷۳۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #3734چونکه قَبضی(۳۲) آیدت ای راهروآن صَلاحِ توست، آتَش‌دل(۳۳) مشو(۳۲) قَبض: گرفتگی، دلتنگی و رنج(۳۳) آتش‌دل: دلسوخته، ناراحت و پریشان‌حال--------------مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۸۶۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #1860شاد آن صوفی که رزقش کم شودآن شَبَه‌ش(۳۴) دُر گردد و او یَم(۳۵) شودزآن جِرایِ(۳۶) خاص هر که آگاه شداو سزای قرب و اِجری‌گاه(۳۷) شدزآن جِرایِ روح چون نُقصان(۳۸) شودجانَش از نُقصانِ آن لرزان شودپس بداند که خطایی رفته استکه سَمَن‌زارِ(۳۹) رضا آشفته است(۳۴) شَبَه: شَبَه یا شَبَق، نوعی سنگ سیاه و برّاق(۳۵) یَم: دریا(۳۶) جِرا: نفقه، مواجب، مستمری(۳۷) اِجری‌گاه: در اینجا پیشگاهِ الهی(۳۸) نُقصان: کمی، کاستی، زیان(۳۹) سَمَن‌زار: باغِ یاسمن و جای انبوه از درختِ یاسمن، آنجا که سَمَن رویَد.--------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۸۸۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2880چون رهیدی، شُکرِ آن باشد که هیچسویِ آن دانه نداری پیچ پیچ(۴۰)(۴۰) پیچ پیچ: خَم در خَم و سخت پیچیده--------------مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ١٩۵٧Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1957ترس و نومیدیت دان آوازِ غولمی‌کَشَد گوشِ تو تا قَعْرِ سُفول(۴۱)هر ندایی که تو را بالا کشیدآن ندا می‌دان که از بالا رسیدهر ندایی که تو را حرص آوردبانگِ گرگی دان که او مَردُم دَرَد(۴۱) سُفول: پستی--------------مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۸۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #3187ترک کن این جبر را که بس تهی‌ستتا بدانی سِرِّ سِرِّ جبر چیستترک کن این جبرِ جمعِ مَنبَلان(۴۲)تا خبر یابی از آن جبرِ چو جان(۴۲) مَنبَل: تنبل، کاهل، بیکار--------------مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۰۶۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1068هر که مانْد از کاهلی(۴۳) بی‌شُکر و صبراو همین داند که گیرد پایِ جَبرهر که جبر آورد، خود رنجور(۴۴) کردتا همان رنجوری‌اش، در گور کردگفت پیغمبر که رنجوری به لاغ(۴۵)رنج آرد تا بمیرد چون چراغ(۴۳) کاهلی: تنبلی(۴۴) رنجور: بیمار(۴۵) لاغ: هزل و شوخی. در اینجا به معنی بددلی است. رنجوری به لاغ یعنی خود را بیمار نشان دادن، تمارض.--------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۱۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #3153تو ز طفلی چون سبب‌ها دیده‌ایدر سبب، از جهل بر چفسیده‌‌ای(۴۶)با سبب‌ها از مُسبِّب غافلیسویِ این روپوش‌ها زآن مایلی(۴۶) چفسیده‌‌ای: چسبیده‌ای--------------مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۵۲۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2520جمله قرآن هست در قطعِ سببعِزِّ درویش و، هلاکِ بولهبمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۵۳۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #1532بعد از این حرفی است پیچاپیچ و دوربا سُلیمان باش و دیوان را مشورمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۵۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #557رویِ نفسِ مطمئنّه در جسدزخمِ ناخن‌هایِ فکرت می‌کشدقرآن کریم، سورهٔ فجر (۸۹)، آیات ۲۷ و ۲۸Quran, Al-Fajr(#89), Line #27-28«يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً.»«اى روح آرامش‌يافته، راضی و مرضی به سوى پروردگارت بازگرد.»فکرتِ بد ناخنِ پُر زَهر دانمی‌خراشد در تعمّق(۴۷) رویِ جانتا گشاید عُقده‌ٔ(۴۸) اِشکال رادر حَدَث(۴۹) کرده‌ست زرّین بیل راعقده را بگشاده گیر ای مُنتهی(۵۰)عقده‌یی سخت‌ست بر کیسهٔ تهیدر گشادِ عُقده‌ها گشتی تو پیرعقدهٔ چندی دگر بگشاده گیرعقده‌ای کان بر گلویِ ماست سختکه بدانی که خَسی(۵۱) یا نیک‌بختحَلِّ این اِشکال کُن، گر آدمیخرج این کُن دَم، اگر آدم‌دَمی(۴۷) تعمّق: دوراندیشی و کنجکاوی، در اینجا به معنی دنباله‌روی از عقل جزیی است.(۴۸) عُقده: گره(۴۹) حَدَث: سرگین، مدفوع(۵۰) مُنتهی: به پایان رسیده، کمال یافته(۵۱) خَس: خار، خاشاک، پست و فرومایه--------------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۷۳۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1736, Divan e Shamsچو نیم مست من از خواب برجهم به صَبوحبه گردِ ساقیِ خود طالبِ مدد گردممولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۶۴۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #643اَعْجَمی تُرکی سَحَر آگاه شد(۵۲)وز خُمار(۵۳) خَمر، مُطرب‌خواه شدمُطربِ جان مونس مستان بُوَدنُقل و قوت و قُوَّتِ مست آن بُوَدمُطرِب ایشان را سویِ مستی کشیدباز مستی از دَمِ مُطِرب چشید(۵۲) آگاه شد: در اینجا یعنی بهوش آمد، از مستی خارج شد.(۵۳) خُمار: رنجی که پس از رفتن مستی شراب حاصل شود.--------------مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۱۰۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1103خلق را طاق و طُرُم(۵۴) عاریّتی استامر را طاق و طُرُم ماهیّتی است‏از پیِ طاق و طُرُم، خواری کَشندبر امیدِ عِزّ در خواری خَوشند(۵۴) طاق و طُرُم: جلال و شکوه ظاهری--------------مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۴۲۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #1429اندرین ره ترک کن طاق و طُرُنب(۵۵)تا قلاووزت(۵۶) نجنبد تو مَجُنب(۵۵) طاق و طُرُنب: جلال و شکوه ظاهری(۵۶) قلاووز: پیشروِ لشکر--------------مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۲۵۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3258صد دریغ و درد کین عاریّتی(۵۷)اُمّتان را دور کرد از اُمّتی(۵۷) عاریّتی: قرضی--------------مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۴۰۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #3406پس جزایِ آنکه دید او را مُعین(۵۸)مانْد یوسف حبس در بِضْعَ‌سِنین(۵۹)قرآن کریم، سورهٔ یوسف (۱۲)، آیهٔ ۴۲Quran, Yusuf(#12), Line #42«وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ.»«و (یوسف) به يكى از آن دو كه مى‌دانست رها مى‌شود، گفت: «مرا نزد مولاى خود ياد كن.» امّا شيطان از خاطرش زدود كه پيش مولايش از او ياد كند، و چند سال در زندان بماند.»(۵۸) مُعین: یار، یاری‌کننده(۵۹) بِضْعَ‌سِنین: چند سال--------------مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۴۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #3413پس ادب کردَش بدین جُرم اوستادکه مَساز از چوبِ پوسیده عِماد(۶۰)(۶۰) عِماد: ستون، تکیه‌گاه--------------مولوی،‌ دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsچه لطیفی، و ز آغاز چنان جبّاریچه نهانی و عجب این که در این غوغاییآفتابی، که ز هر ذرّه طلوعی داریکوه‌ها را جهتِ ذرّه شدن می‌ساییمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۸۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #380, Divan e Shamsآن خواجه اگرچه تیزگوش استاستیزه‌کُن و گران‌فروش استمن غِرّه به سُست‌خندهٔ اوایمن گشتم که او خَموش استهُش دار که آبِ زیرِ کاه استبحری‌ست که زیرِ کَه به جوش استمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۹۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1391, Divan e Shamsنیزه به دستم داد شه، تا نیزه‌ بازی‌ها کنمتا کی به دست هر خسی من رسمِ چوگانی کنم؟مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۱۰۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2104, Divan e Shamsساقیِ باقی‌ست خوش و عاشقانخاکِ سیه بر سرِ این باقیانمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۷۳۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1736, Divan e Shamsبه گردِ لقمهٔ معدود خلق گردانندبه گردِ خالق و بر نقدِ بی‌عدد گردممولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۹۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1391, Divan e Shamsدشوارها رفت از نظر، هر سَد شد زیر و زبربر جایِ پا چون رُست پر، دوران به آسانی کنمدر حضرتِ فردِ صمد، دل کی رود سویِ عدد؟در خوانِ سلطانِ ابد، چون غیرِ سرخوانی کنم؟مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۵۷۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1578, Divan e Shamsمجموع همه است شمس تبریزحق است که من عدد نخواهممولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۲۸۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2284, Divan e Shamsچون بُوَد ای دلشده چون؟ نقد بر از کُنْ فَیَکُوننقدِ تو نقد است کنون، گوش به میعاد مدِه-------------------------مجموع لغات:(۱) معدود: شمرده، مجازاً اندک و محدود(۲) لَحَد: گور، آرامگاه(۳) نمد: مجازاً پوششی که آینه را با آن می‌پوشاندند.(۴) وَتَد: میخ(۵) مُعین: یار، یاری‌کننده(۶) بِضْعَ‌سِنین: چند سال(۷) تَقلیب: بر‌گردانیدن، واژگونه کردن(۸) مرغِ بی‌هنگام: خروس بی محل(۹) راهِ بی‌رهی: ‌راهِ بدون راه رونده، کنایه از بیراهه که هیچکس حاضر نیست در آن حرکت کند.(۱۰) یَومِ دین: روز جزا، روز رستاخیز(۱۱) بی‌جَهات: موجودی که برتر از جا و جهت است، عالَم الهی(۱۲) سبب سوراخ‌کُن: سوراخ کنندهٔ سبب(۱۳) اَکساب: کسب‌ها(۱۴) پالودن: صاف کردن، پاک کردن، چیزی را از صافی یا غربال رد کردن(۱۵) ذُودَلال: صاحبِ ناز و کرشمه(۱۶) فَتیٰ: جوان، جوانمرد(۱۷) حَدید: آهن(۱۸) قِدَم: دیرینگی، قدیم (مقابل حدوث)(۱۹) صُنع: آفرینش، آفریدن(۲۰) اِنکسار: شکسته‌شدن، شکستگی؛ مَجازاً خضوع و فروتنی(۲۱) صَمَد: بی‌نیاز و پاینده، از صفاتِ خداوند(۲۲) صُنع: آفرینش(۲۳) صانع: آفریدگار(۲۴) روشن‌دیدگی: روشن‌‌بینی(۲۵) فتیٰ: جوانمرد(۲۶) خِلْعَت: لباس یا پارچه‌ای که خانوادۀ داماد به عروس یا خانوادۀ او هدیه می‌دهند، مجازاً هدیه(۲۷) اِتَّقُوا: بترسید، تقوا پیشه کنید.(۲۸) زینهار: بر حذر باش، کلمه تنبیه(۲۹) سَعد: خجسته، مبارک(۳۰) سَلاسِل: زنجیرها، جمع سلسله(۳۱) بُن: ریشه(۳۲) قَبض: گرفتگی، دلتنگی و رنج(۳۳) آتش‌دل: دلسوخته، ناراحت و پریشان‌حال(۳۴) شَبَه: شَبَه یا شَبَق، نوعی سنگ سیاه و برّاق(۳۵) یَم: دریا(۳۶) جِرا: نفقه، مواجب، مستمری(۳۷) اِجری‌گاه: در اینجا پیشگاهِ الهی(۳۸) نُقصان: کمی، کاستی، زیان(۳۹) سَمَن‌زار: باغِ یاسمن و جای انبوه از درختِ یاسمن، آنجا که سَمَن رویَد.(۴۰) پیچ پیچ: خَم در خَم و سخت پیچیده(۴۱) سُفول: پستی(۴۲) مَنبَل: تنبل، کاهل، بیکار(۴۳) کاهلی: تنبلی(۴۴) رنجور: بیمار(۴۵) لاغ: هزل و شوخی. در اینجا به معنی بددلی است. رنجوری به لاغ یعنی خود را بیمار نشان دادن، تمارض.(۴۶) چفسیده‌‌ای: چسبیده‌ای(۴۷) تعمّق: دوراندیشی و کنجکاوی، در اینجا به معنی دنباله‌روی از عقل جزیی است.(۴۸) عُقده: گره(۴۹) حَدَث: سرگین، مدفوع(۵۰) مُنتهی: به پایان رسیده، کمال یافته(۵۱) خَس: خار، خاشاک، پست و فرومایه(۵۲) آگاه شد: در اینجا یعنی بهوش آمد، از مستی خارج شد.(۵۳) خُمار: رنجی که پس از رفتن مستی شراب حاصل شود.(۵۴) طاق و طُرُم: جلال و شکوه ظاهری(۵۵) طاق و طُرُنب: جلال و شکوه ظاهری(۵۶) قلاووز: پیشروِ لشکر(۵۷) عاریّتی: قرضی(۵۸) مُعین: یار، یاری‌کننده(۵۹) بِضْعَ‌سِنین: چند سال(۶۰) عِماد: ستون، تکیه‌گاه----------------------------************************تمام اشعار برنامه بر اساس فرمت سایت گنج نما برای جستجوی آسانمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۷۳۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1736, Divan e Shamsبه گرد تو چو نگردم به گرد خود گردمبه گرد غصه و اندوه و بخت بد گردمچو نیم مست من از خواب برجهم به صبوحبه گرد ساقی خود طالب مدد گردمبه گرد لقمه معدود خلق گردانندبه گرد خالق و بر نقد بی‌عدد گردمقوام عالم محدود چون ز بی‌حدی‌ستمگیر عیب اگر من برون ز حد گردمکسی که او لحد سینه را چو باغی کردروا نداشت که من بسته لحد گردملحد چه باشد در آسمان نگنجد جانز پنج و شش گذرم زود بر احد گردماگرچه آینه روشنم ز بیم غبارروا بود که دو سه روز در نمد گردماگر گلی بده‌ام زین بهار باغ شوموگر یکی بده‌ام زین وصال صد گردممیان صورت‌ها این حسد بود ناچارولی چو آینه گشتم چه بر حسد گردممن از طویله این حرف می‌روم به چراستور بسته نیم از چه بر وتد گردممولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۷۳۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1736, Divan e Shamsبه گرد تو چو نگردم به گرد خود گردمبه گرد غصه و اندوه و بخت بد گردمچو نیم مست من از خواب برجهم به صبوحبه گرد ساقی خود طالب مدد گردمبه گرد لقمه معدود خلق گردانندبه گرد خالق و بر نقد بی‌عدد گردممولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۳۳۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #3332کی پسندد عدل و لطف کردگارکه گلی سجده کند در پیش خارجان چو افزون شد گذشت از انتهاشد مطیعش جان جمله چیزهامولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۶۲۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #620مرغ فتنه دانه بر بام است اوپر گشاده بسته دام است اوچون به دانه داد او دل را به جانناگرفته مر ورا بگرفته دانآن نظرها که به دانه می‌کندآن گره دان کو به پا برمی‌زندمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۸۸۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1883, Divan e Shamsدو خواجه به یک خانه شد خانه چو ویرانهاو خواجه و من بنده پستی بود و روغنمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۶۰۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #607, Divan e Shamsبر عشق گذشتم من قربان تو گشتم منآن عید بدین قربان یعنی بنمی‌ارزدمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۴۰۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #1408عقل قربان کن به پیش مصطفیحسبی الله گو که الله‌ام کفیقرآن کریم، سورهٔ زمر (۳۹)، آیات ۳۶ و ۳۸Quran, Az-Zumar(#39), Line #36, 38« أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ ۖ …. »«آيا خدا براى نگهدارى بنده‌اش كافى نيست؟ …»«… قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ ۖ… .»«… بگو: خدا براى من بس است … .»مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۴۰۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #3406پس جزای آنکه دید او را معینماند یوسف حبس در بضع‌سنینقرآن کریم، سورهٔ یوسف (۱۲)، آیهٔ ۴۲Quran, Yusuf(#12), Line #42«وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ.»«و (یوسف) به يكى از آن دو كه مى‌دانست رها مى‌شود، گفت: «مرا نزد مولاى خود ياد كن.» امّا شيطان از خاطرش زدود كه پيش مولايش از او ياد كند، و چند سال در زندان بماند.»مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۵۷۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #574من نمی‌گویم مرا هدیه دهیدبلکه گفتم لایق هدیه شویدمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ٣٩٣Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #393خفته از احوال دنیا روز و شبچون قلم در پنجه تقلیب ربمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۳۲۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #4323بر سر گنج از گدایی مرده‌امزآنکه اندر غفلت و در پرده‌اممولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۲۲۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #1226مرغ بی‌هنگام و راه بی‌رهیآتشی پر در بن دیگ تهیمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۵۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #550چون ز زنده مرده بیرون می‌کندنفس زنده سوی مرگی می‌تندمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۶۵۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2654جان جمله علم‌ها این است اینکه بدانی من کی‌ام در یوم دینمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۶۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #368, Divan e Shamsاز هر جهتی تو را بلا دادتا بازکشد به بی‌جهاتتمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۵۵۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #1552دیده‌‌یی باید سبب سوراخ‌کنتا حجب را برکند از بیخ و بنتا مسبب بیند اندر لامکانهرزه داند جهد و اکساب و دکاناز مسبب می‌رسد هر خیر و شرنیست اسباب و وسایط ای پدرمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۴۱۰۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #4100خواب چون در می‌رمد از بیم دلقخواب نسیان کی بود با بیم حلقلاتواخذ ان نسینا شد گواهکه بود نسیان به وجهی هم گناه زآنکه استکمال تعظیم او نکردورنه نسیان در نیاوردی نبردقرآن کریم، سورۀ بقره (۲) آیهٔ ۲۸۶Quran, Al-Baqarah(#2), Line #286«… رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا … .»«… اى پروردگارِ ما، اگر فراموش كرده‌ايم يا خطايى كرده‌ايم، ما را بازخواست مكن … .»مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۵۷۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1578نحس شاگردی که با استاد خویشهمسری آغازد و آید به پیشبا کدام استاد استاد جهانپیش او یکسان هویدا و نهانمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۶۸۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #688بازگرد از هست سوی نیستیطالب ربی و ربانیستیمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۴۴۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #1445بازگرد اکنون تو در شرح عدمکه چو پازهرست و پنداریش سممولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۰۵۵Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #3055, Divan e Shamsز باغ عشق طلب کن عقیده شیرینکه طبع سرکه‌فروش است و غوره‌افشاریمولوی،‌ دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsهر که او عاشق جسم است ز جان محروم استتلخ آید شکر اندر دهن صفراییمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۹۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1391, Divan e Shamsبیرون شدم ز آلودگی با قوت پالودگیاوراد خود را بعد ازین مقرون سبحانی کنممولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۲۱۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3214علتی بتر ز پندار کمالنیست اندر جان تو ای ذودلالمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۲۱۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3219در تگ جو هست سرگین ای فتیگرچه جو صافی نماید مر تو رامولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۲۴۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3240کرده حق ناموس را صد من حدیدای بسی بسته به بند ناپدیدمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۴۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2842, Divan e Shamsچه چگونه بد عدم را چه نشان نهی قدم رانگر اولین قدم را که تو بس نکو نهادیمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۷۳۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1736, Divan e Shamsبه گرد تو چو نگردم به گرد خود گردمبه گرد غصه و اندوه و بخت بد گردممولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۶۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #690کارگاه صنع حق چون نیستی استپس برون کارگه بی‌قیمتی استمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۴۶۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #1468جمله استادان پی اظهار کارنیستی جویند و جای انکسارلاجرم استاد استادان صمدکارگاهش نیستی و لا بودهر کجا این نیستی افزون‌تر استکار حق و کارگاهش آن سَر استمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۷۶۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #762پس در آ در کارگه یعنی عدمتا ببینی صنع و صانع را به همکارگه چون جای روشن‌دیدگی استپس برون کارگه پوشیدگی استرو به هستی داشت فرعون عنودلاجرم از کارگاهش کور بودمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۴۳۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2436, Divan e Shamsمن از عدم زادم تو را بر تخت بنهادم تو راآیینه‌ای دادم تو را باشد که با ما خو کنیمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۶۴۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #1643لیک حاضر باش در خود ای فتیتا به خانه او بیابد مر تو راورنه خلعت را برد او بازپسکه نیابیدم به خانه‌ هیچکسمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۶۴۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #648پس هنر آمد هلاکت خام راکز پی دانه نبیند دام رااختیار آن را نکو باشد که اومالک خود باشد اندر اتقواچون نباشد حفظ و تقوی زینهاردور کن آلت بینداز اختیارمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۲۴۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1247, Divan e Shamsدی منجم گفت دیدم طالعی داری تو سعدگفتمش آری ولیک از ماه روزافزون خویشمه که باشد با مه ما کز جمال و طالعشنحس اکبر سعد اکبر گشت بر گردون خویشمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۲۹۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #1296چون از آن اقبال شیرین شد دهانسرد شد بر آدمی ملک جهانمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۳۶۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #3369چند چندت گیرم و تو بی‌خبردر سلاسل مانده‌ای پا تا به سرزنگ تو بر توت ای دیگ سیاهکرد سیمای درونت را تباهبر دلت زنگار بر زنگارهاجمع شد، تا کور شد ز اسرارهامولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۶۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #362 قبض دیدی چاره آن قبض کنزآنکه سرها جمله می‌روید ز بنبسط دیدی بسط خود را آب دهچون برآید میوه با اصحاب دهمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۷۳۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #3734چونکه قبضی آیدت ای راهروآن صلاح توست آتش‌دل مشومولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۸۶۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #1860شاد آن صوفی که رزقش کم شودآن شبه‌ش در گردد و او یم شودزآن جرای خاص هر که آگاه شداو سزای قرب و اجری‌گاه شدزآن جرای روح چون نقصان شودجانش از نقصان آن لرزان شودپس بداند که خطایی رفته استکه سمن‌زار رضا آشفته استمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۸۸۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2880چون رهیدی شکر آن باشد که هیچسوی آن دانه نداری پیچ پیچمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ١٩۵٧Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1957ترس و نومیدیت دان آواز غولمی‌کشد گوش تو تا قعر سفولهر ندایی که تو را بالا کشیدآن ندا می‌دان که از بالا رسیدهر ندایی که تو را حرص آوردبانگ گرگی دان که او مردم دردمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۸۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #3187ترک کن این جبر را که بس تهی‌ستتا بدانی سر سر جبر چیستترک کن این جبر جمع منبلانتا خبر یابی از آن جبر چو جانمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۰۶۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #1068هر که ماند از کاهلی بی‌شکر و صبراو همین داند که گیرد پای جبرهر که جبر آورد خود رنجور کردتا همان رنجوری‌اش در گور کردگفت پیغمبر که رنجوری به لاغرنج آرد تا بمیرد چون چراغمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۱۵۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #3153تو ز طفلی چون سبب‌ها دیده‌ایدر سبب از جهل بر چفسیده‌‌ایبا سبب‌ها از مسبب غافلیسوی این روپوش‌ها زآن مایلیمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۵۲۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #3, Line #2520جمله قرآن هست در قطع سببعز درویش و هلاک بولهبمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۵۳۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #1532بعد از این حرفی است پیچاپیچ و دوربا سلیمان باش و دیوان را مشورمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۵۷Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #5, Line #557روی نفس مطمئنه در جسدزخم ناخن‌های فکرت می‌کشدقرآن کریم، سورهٔ فجر (۸۹)، آیات ۲۷ و ۲۸Quran, Al-Fajr(#89), Line #27-28«يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً.»«اى روح آرامش‌يافته، راضی و مرضی به سوى پروردگارت بازگرد.»فکرت بد ناخن پر زهر دانمی‌خراشد در تعمق روی جانتا گشاید عقده اشکال رادر حدث کرده‌ست زرین بیل راعقده را بگشاده گیر ای منتهیعقده‌یی سخت‌ست بر کیسه تهیدر گشاد عقده‌ها گشتی تو پیرعقده چندی دگر بگشاده گیرعقده‌ای کان بر گلوی ماست سختکه بدانی که خسی یا نیک‌بختحل این اشکال کن گر آدمیخرج این کن دم اگر آدم‌دمیمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۷۳۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1736, Divan e Shamsچو نیم مست من از خواب برجهم به صبوحبه گرد ساقی خود طالب مدد گردممولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۶۴۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #643اعجمی ترکی سحر آگاه شدوز خمار خمر مطرب‌خواه شدمطرب جان مونس مستان بودنقل و قوت و قوت مست آن بودمطرب ایشان را سوی مستی کشیدباز مستی از دم مطرب چشیدمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۱۰۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #2, Line #1103خلق را طاق و طرم عاریتی استامر را طاق و طرم ماهیتی است‏از پی طاق و طرم خواری کشندبر امید عز در خواری خوشندمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۴۲۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #1429اندرین ره ترک کن طاق و طرنبتا قلاووزت نجنبد تو مجنبمولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۲۵۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #1, Line #3258صد دریغ و درد کین عاریتیامتان را دور کرد از امتیمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۴۰۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #3406پس جزای آنکه دید او را معینماند یوسف حبس در بضع‌سنینقرآن کریم، سورهٔ یوسف (۱۲)، آیهٔ ۴۲Quran, Yusuf(#12), Line #42«وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ.»«و (یوسف) به يكى از آن دو كه مى‌دانست رها مى‌شود، گفت: «مرا نزد مولاى خود ياد كن.» امّا شيطان از خاطرش زدود كه پيش مولايش از او ياد كند، و چند سال در زندان بماند.»مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۴۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #6, Line #3413پس ادب کردش بدین جرم اوستادکه مساز از چوب پوسیده عمادمولوی،‌ دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۹۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2890, Divan e Shamsچه لطیفی و ز آغاز چنان جباریچه نهانی و عجب این که در این غوغاییآفتابی که ز هر ذره طلوعی داریکوه‌ها را جهت ذره شدن می‌ساییمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۸۰Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #380, Divan e Shamsآن خواجه اگرچه تیزگوش استاستیزه‌کن و گران‌فروش استمن غره به سست‌خنده اوایمن گشتم که او خموش استهش دار که آب زیر کاه استبحری‌ست که زیر که به جوش استمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۹۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1391, Divan e Shamsنیزه به دستم داد شه تا نیزه‌ بازی‌ها کنمتا کی به دست هر خسی من رسم چوگانی کنممولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۱۰۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2104, Divan e Shamsساقی باقی‌ست خوش و عاشقانخاک سیه بر سر این باقیانمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۷۳۶Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1736, Divan e Shamsبه گرد لقمه معدود خلق گردانندبه گرد خالق و بر نقد بی‌عدد گردممولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۹۱Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1391, Divan e Shamsدشوارها رفت از نظر هر سد شد زیر و زبربر جای پا چون رست پر دوران به آسانی کنمدر حضرت فرد صمد دل کی رود سوی عدددر خوان سلطان ابد چون غیر سرخوانی کنممولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۵۷۸Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1578, Divan e Shamsمجموع همه است شمس تبریزحق است که من عدد نخواهممولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۲۸۴Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2284, Divan e Shamsچون بود ای دلشده چون نقد بر از کن فیکوننقد تو نقد است کنون گوش به میعاد مده

More episodes from Ganj e Hozour Programs