Ganj e Hozour Programs

Ganje Hozour audio Program #778

08.28.2019 - By Parviz ShahbaziPlay

Download our free app to listen on your phone

Download on the App StoreGet it on Google Play

برنامه صوتی شماره ۷۷۸ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی۱۳۹۸ تاریخ اجرا: ۲۶ آگست ۲۰۱۹ - ۵ شهریورPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهAll Poems, PDF Formatمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۲۱۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2214, Divan e Shamsخُنُک(۱) آن دَم که نشینیم در ایوان من و توبه دو نقش و به دو صورت، به یکی جان من و تودادِ باغ و دمِ مرغان بدهد آبِ حیاتآن زمانی که درآییم به بستان من و تواخترانِ فلک آیند به نظّاره مامَهِ خود را بنماییم بدیشان من و تومن و تو، بی‌ من و تو، جمع شویم از سرِ ذوقخوش و فارغ ز خرافاتِ پریشان من و توطوطیانِ فلکی جمله شِکَرخوار شونددر مقامی که بخندیم بدان سان من و تواین عجبتر که من و تو به یکی کُنج اینجاهم در این دَم به عراقیم و خراسان(۲) من و توبه یکی نقش بر این خاک و بر آن نقش دگردر بهشتِ ابدی و شکرستان من و تومولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۷۹۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 796پس عزا بر خود کنید ای خفتگانزآنکه بد مرگی است این خواب گرانمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۵۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2654, Divan e Shamsچو نَفْسِ واحدیم از خلق و از بِعثجدا باشیدنِ ارواح تا کی؟قرآن کریم، سوره لقمان(۳۱)، آیه ۲۸Quran, Sooreh Luqman(#31), Line #28مَا خَلْقُكُمْ وَلَا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ ۗ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌآفرینش شما (در آغاز) و زنده گرداندن شما (در انجام) جز همسان (آفرینش وزنده گرداندن) فردی نیست.خداوند شنوا و بینا است.مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۸۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 587غیر معشوق ار تماشایی بُوَدعشق نَبْوَد، هرزه سودایی بُوَدمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۶۷۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1673, Divan e Shamsحَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلَّوا شَطْرَهُبا زجاجهء(۳) دل پری خوان(۴) توییمقرآن کریم، سوره بقره(۲)، آیه ۱۴۴Quran, Sooreh Al-Baqarah(#2), Line #144…حَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ ۗ……هر جا كه باشيد روى بدان جانب كنيد…مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۳۵۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 3354گرچه دوری، دور می‌جنبان تو دُمحَیثُ ما کُنتُم فَوَلُّوا وَجهَکُمگر چه در ذهن هستی و از او دوری، از دور دُم آشنایی با او (از جنس او بودن) را به حرکت در آر. به این آیه قران توجه کن که می گوید: در هر جا که هستی رو به او کن.مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۷۴۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line # 3745حَیْثَ ما کُنْتُم فَوَلُّوا وَجْهَکُمنَحْوَهُ هذا الَّذی لَمْ یَنْهَکُمدر هر وضعيّت و هر جا که باشید، رو به سوی او (خدا) کنید. خداشما را فقط از این کار منع نکرده است.مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۴۴۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1444, Divan e Shamsچون شب بشود تاری(۵)، با این همه بیداریبا عشق همی‌گویم کای عشق، ببر خوابمچون خواب مرا بیند، بگریزد و ننشینداز من برود، آید در شخص دگر خوابممولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۲۲۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1221دیو چون عاجز شود در اِفتِتان(۶)اِستِعانَت(۷) جوید او زین اِنسیان(۸)که شما یارید با ما، یاری ایجانبِ مایید جانب داری ایمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 21, Divan e Shamsاین دو ره آمد در روش یا صبر یا شُکرِ نِعَمبی شمع رویِ تو نَتان(۹) دیدن مرین دو راه رامولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۲۲۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1222که شما یارید با ما، یاری ایجانبِ مایید جانب داری ایمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۲۳۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1234توبه کن، بیزار شو از هر عَدوکو ندارد آبِ کوثر در کدومولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۲۳۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1237هر که را دیدی ز کوثر خشک لبدشمنش می‌دار هم‌چون مرگ و تبگر چه بابای تو است و مامِ(۱۰) توکو حقیقت هست خون‌آشامِ تواز خلیلِ(۱۱) حق بیاموز این سِیَر(۱۲)که شد او بیزار اول از پدرمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۵۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 256عشوه‌هایِ یارِ بَد مَنیوش(۱۳) هیندام بین، ایمن مَرو تو بر زمینصد هزار ابلیسِ لا حَوْل آر بینآدما، ابلیس را در مار بینمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت  ۳۱۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 316چون بسی ابلیسِ آدم‌روی هستپس به هر دستی نشاید داد دستمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت  ۲۶۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 269بر زبان، نامِ حق و، در جانِ اوگَندها از فکرِ بی ایمانِ اومولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت  ۲۱۴۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 2146بر کنارِ بامی ای مستِ مُدامپَسْت بنشین(۱۴) یا فرود آ، وَالسَّلام(۱۵)مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۲۱۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1211شرع بهرِ دفعِ شَرّ رایی زنددیو را در شیشهٔ حجّت کندمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۸۴۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 1841هر که را دیدی به زر و سیم فرددان که اندر کسب کردن صبر کردمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۴۱۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 1411هر که را بینی یکی جامه دُرُستدان که او آن را به صبر و کسب جُستهرکه را دیدی برهنه و بینواهست بر بی‌صبریِ او آن گوامولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۸۰۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 806, Divan e Shamsهر کسی در عجبی و عجبِ من اینستکاو نگنجد به میان، چون به میان می‌آید؟مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۰۵۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 2050پیش گاوی سَجده کردی از خَریگشت عقلت صیدِ سحرِ سامِریچشم دزدیدی ز نور ذُوالْجَلالاینْت جهل وافر و، عین ضَلالشُه بر آن عقل و، گُزینش که توراستچون تو کان جهل را کُشتن سِزاستمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۸۲۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 2824قسمتِ خود، خود بریدی تو ز جهلقسمتِ خود را فزاید مردِ اَهلمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۹۰۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 2900گر به کاوی کوششِ اهل مَجازتُو به تُو گَنده بود همچون پیازهر یکی از یکدگر بی مغزترصادقان را یک ز دیگر نغزترمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۱۰۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 3109 اَبلهان، تعظیم مسجد می کننددر خرابی اهلِ دل، جِد می کنندآن مجاز است، این حقیقت ای خراننیست مسجد جُز درونِ سَرورانمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۲۰۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 3202حکمتی کز طبع زاید وز خیالحکمتی بی فیضِ نورِ ذُوالْجَلالحکمتِ دنیا فزاید ظنّ و شکحکمتِ دینی پَرد فوقِ فَلکزَوْبَعان زیرک آخِرزمانبر فزوده خویش بر پیشینیانحیله آموزان، جِگرها سوختهفعلها و مکرها آموختهمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۶۷۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 3670تو به صورت رفته یی، گم گشته ییزآن نمی یابی که معنی هشته ییمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۸۳۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 837چشم ها و گوش ها را بسته اندجز مر آنها را که از خود رسته اندجز عنایت که گشاید چشم را ؟جز محبت که نشاند خشم را ؟جهد بی توفیق خود کس را مباددر جهان، وَاللُه اَعْلَمْ بِالسَّدادمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۰۲۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1023چون ندارد جان تو قندیل هابهر بینش کرده ای تأویل هاکه غرض تسبیح ظاهر کی بود ؟دعوی دیدن خیال غَی(۱۶) بودمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۲۹۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1291هوش را بگذار و آن گَه هوش دارگوش را بربند و، آن گه گوش دارنی نگویم، زآنکه خامی تو هنوزدر بهاری تو، ندیدستی تَموزمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۸۲۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 2825تا ابد از ظلمتی در ظلمتیمی روند و، نیست غَوْثی(۱۷)، رحمتینام نیک و بَد مگر نشنیده اید ؟جمله دیدند و شما نادیده اید ؟مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۳۱۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4310مر سفیهان را رباید هر هوازآنکه نبودشان گرانی قواکشتئی بی‌لنگر آمد مردِ شَرکه ز بادِ کژ نیابد او حَذرلنگرِ عقل ست عاقل را امانلنگری دریوزه کن از عاقلانمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۹۴۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 1943صد کس از گرگین همه گرگین شوندخاصه این گَرِّ خبیثِ ناپسندگَرِّ کم عقلی مبادا گَبر راشومِ او بی‌آب دارد ابر رانم نبارد ابر از شومی اوشهر شد ویرانه از بومیِّ(۱۸) اومولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۲۶۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 2264پند گفتن با جَهولِ(۱۹) خوابناکتخم افگندن بُوَد در شوره خاکمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۲۸۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 3283قِشرهایِ خشک را جا آتش استقِشر پیوسته به مغزِ جان خوش استمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۳۰۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 3305جامه خُفته خورد از جُوی، آبخفته اندر خواب، جویای سرابمی‌دود کانجای، بوی آب هستزین تفکر راه را بر خویش بستزانکه آنجا گفت، زینجا دور شدبر خیالی از حقی مهجور شدمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 319هر کسی شد بر خیالی ریشِ گاو(۲۰)گشته در سودایِ گنجی کنجکاومولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۲۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 327آن خیالات ار نبد نامُؤتَلِف(۲۱)چون ز بیرون شد روش ها مختلف ؟قبلهٔ جان را چو پنهان کرده‌اندهر کسی رو جانبی آورده‌اندمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۸۱۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 811کهنه و گندیده  پوسیده راتحفه می بر بهر هر نادیده رامولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۴۲۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1423ای بسا زرّاق گول بی وقوفاز ره مردان ندیده غیر صوفمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۶۳۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1637آب دادی عام، اصل و فرع رااز برای طَهْر(۲۲) و بهر کَرْع(۲۳) راتا ازینها پی بری سویِ اصولتو برین قانع شدی ای بُوالْفُضول(۲۴)مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۹۸۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1981 بدگُمان باشد همیشه زشت کارنامه خود خواند اندر حَقَّ یارآن خَسان(۲۵) که در کژی ها مانده‌اندانبیا را ساحر و کژ خوانده‌اندمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۵۱۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 3519 مغز او خشک ست و، عقلش این زمانکمترست از عقل و فهم کودکانمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۹۹۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 999دیده هاشان را به سحری دوختندتا چنین جوهر به خس بفروختندمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۰۱۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 1014در همه ز آیینهء کَژ ساز خَودمنگر ای مردود نفرین ابدمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۷۰۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 1709ای فسانه گشته و محو از وجودچند افسانه بخواهی آزمود؟خَندُمین‌تر از تو هیچ افسانه نیستبر لب گور خراب خویش ایستای فرو رفته به گورِ جهل و شکچند جویی لاغ و دستان فلکتا بکی نوشی تو عشوهٔ این جهانکه نه عقلت ماند بر قانون نه جانمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۰۷۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 2071تُرَّهات(۲۶) چون تو ابلیسی مراکی بگرداند ز خاک این سرا؟مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۹۹۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 2997چون نهد در تو صفات جبرئیلهم‌چو فرخی بر هوا جویی سبیلمنتظر بنهاده دیده در هوااز زمین بیگانه عاشق بر سماچون نهد در تو صفتهای خریصد پرت گر هست، بر آخر پریاز پی صورت نیامد موش خواراز خبیثی شد زبون موش‌خوارمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۳۶۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 2363این مثل اندر زمانه جانی استجان نادانان به رنج ارزانی استمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۳۸۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 3389با حضور آفتاب با کمالرهنمایی جستن از شمع و ذبالمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۶۴۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 4649گُلشنی کز بَقْل(۲۷) روید، یک دم استگُلشنی کز عقل روید، خرم استگُلشنی کز گِل دمد، گردد تباهگُلشنی کز دل دمد، وافَرْحَتاه(۲۸)علم‌های با مزهٔ دانسته‌مانزان گلستان یک دو سه گُلدسته دانزان زبونِ این دو سه گلدسته‌ایمکه درِ گلزار بر خود بسته‌ایمآنچنان مفتاح‌ها هر دم به نانمی‌فتد ای جان دریغا از بَنان(۲۹)مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۶۵۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 4658دام را بِدران، بسوزان دانه راباز کن درهایِ نو این خانه راچون تو عاشق نیستی، ای نرگدا(۳۰)هم‌چو کوهی بی‌خبر داری صَداکوه را گفتار کی باشد ز خود؟عکس غیرست آن صدا ای مُعْتَمَدگفت تو، زان سان که عکس دیگریستجمله احوالت، به جز هم عکس نیستخشم و ذوقت هر دو عکس دیگرانشادی قَوَّاده(۳۱) و خشم عَوان(۳۲)آن عوان را، آن ضعیف آخِر چه کردکه دهد او را به کینه زجر و دردتا به کی عکس خیال لامِعه(۳۳)جهد کن تا گرددت این واقعه(۳۴)تا که گفتارت ز حالِ تو بودسیرِ تو با پر و بال تو بود(۱) خُنُک: خوش، خوشا(۲) عراق و خراسان: دو نقطه دور از هم، شرق و غرب(۳) زُجاجه: شیشه(۴) پری خوان: کسی که پری را به طرف خود می خواند.(۵) تاری: تاریک(۶) اِفتِتان: گمراه کردن(۷) اِستِعانَت: یاری خواستن(۸) اِنسیان: آدمیان، جمع اِنس(۹) نَتان: نتوان(۱۰) مام: مادر(۱۱) خَلیل: ابراهیم خلیل الله(۱۲) سِیَر: جمع سیره به معنی سنّت و روش(۱۳) مَنیوش: گوش مکن(۱۴) پَسْت بنشین: آسوده بنشین، راحت بنشین، عقب تر بنشین(۱۵) اَلسَّلام: سلام بر تو باد(۱۶) غَیّ: گمراهی(۱۷) غَوْث: كمك، فرياد رس(۱۸) بومی: بد شگونی(۱۹) جَهول: بسیار نادان، بی خرد(۲۰) ریش گاو: مسخره، دست آویز(۲۱) نامُؤتَلِف: ناپیوسته و ناهماهنگ(۲۲) طَهْر: پاکی(۲۳) کَرْع: آشامیدن آب(۲۴) بُوالْفُضول: یاوه گو، من ذهنی پرحرف(۲۵) خَسان: فرومایگان، جمع خس(۲۶) تُرَّهات: یاوه گویی، سخنان من ذهنی(۲۷) بَقْل: سبزه و گیاهی که از زمین روید(۲۸) وافَرْحَتاه: خوشا، کلمه ای برای اظهار شادی گویند.(۲۹) بَنان: سرانگشت(۳۰) نرگدا: گدای سمج(۳۱) قَوَّاده: پا انداز، کسی که زنان و مردان برای هم آغوشی به هم برساند.(۳۲) عوان: مأمور حکومتی(۳۳) لامِعه: درخشان(۳۴) واقعه: وصل شدن انسان به زندگی، به طوری که حال، فکر و عمل انسان بوسیله زندگی تعیین شود.************************تمام اشعار برنامه بر اساس فرمت سایت گنج نما برای جستجوی آسانمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۲۱۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2214, Divan e Shamsخنک آن دم که نشینیم در ایوان من و توبه دو نقش و به دو صورت، به یکی جان من و توداد باغ و دم مرغان بدهد آب حیاتآن زمانی که درآییم به بستان من و تواختران فلک آیند به نظاره مامه خود را بنماییم بدیشان من و تومن و تو، بی‌ من و تو، جمع شویم از سر ذوقخوش و فارغ ز خرافات پریشان من و توطوطیان فلکی جمله شکرخوار شونددر مقامی که بخندیم بدان سان من و تواین عجبتر که من و تو به یکی کنج اینجاهم در این دم به عراقیم و خراسان من و توبه یکی نقش بر این خاک و بر آن نقش دگردر بهشت ابدی و شکرستان من و تومولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۷۹۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 796پس عزا بر خود کنید ای خفتگانزآنکه بد مرگی است این خواب گرانمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۵۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2654, Divan e Shamsچو نفس واحدیم از خلق و از بعثجدا باشیدن ارواح تا کی؟قرآن کریم، سوره لقمان(۳۱)، آیه ۲۸Quran, Sooreh Luqman(#31), Line #28مَا خَلْقُكُمْ وَلَا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ ۗ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌآفرینش شما (در آغاز) و زنده گرداندن شما (در انجام) جز همسان (آفرینش وزنده گرداندن) فردی نیست.خداوند شنوا و بینا است.مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۸۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 587غیر معشوق ار تماشایی بودعشق نبود، هرزه سودایی بودمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۶۷۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1673, Divan e Shamsحیث ما کنتم فولوا شطرهبا زجاجهء دل پری خوان توییمقرآن کریم، سوره بقره(۲)، آیه ۱۴۴Quran, Sooreh Al-Baqarah(#2), Line #144…حَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ ۗ……هر جا كه باشيد روى بدان جانب كنيد…مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۳۵۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 3354گرچه دوری، دور می‌جنبان تو دمحیث ما کنتم فولوا وجهکمگر چه در ذهن هستی و از او دوری، از دور دُم آشنایی با او (از جنس او بودن) را به حرکت در آر. به این آیه قران توجه کن که می گوید: در هر جا که هستی رو به او کن.مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۷۴۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line # 3745حیث ما کنتم فولوا وجهکمنحوه هذا الذی لم ینهکمدر هر وضعيّت و هر جا که باشید، رو به سوی او (خدا) کنید. خداشما را فقط از این کار منع نکرده است.مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۴۴۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1444, Divan e Shamsچون شب بشود تاری، با این همه بیداریبا عشق همی‌گویم کای عشق، ببر خوابمچون خواب مرا بیند، بگریزد و ننشینداز من برود، آید در شخص دگر خوابممولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۲۲۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1221دیو چون عاجز شود در افتتاناستعانت جوید او زین انسیانکه شما یارید با ما، یاری ایجانب مایید جانب داری ایمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 21, Divan e Shamsاین دو ره آمد در روش یا صبر یا شکر نعمبی شمع روی تو نتان دیدن مرین دو راه رامولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۲۲۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1222که شما یارید با ما، یاری ایجانب مایید جانب داری ایمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۲۳۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1234توبه کن، بیزار شو از هر عدوکو ندارد آب کوثر در کدومولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۲۳۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1237هر که را دیدی ز کوثر خشک لبدشمنش می‌دار هم‌چون مرگ و تبگر چه بابای تو است و مام توکو حقیقت هست خون‌آشام تواز خلیل حق بیاموز این سیرکه شد او بیزار اول از پدرمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۵۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 256عشوه‌های یار بد منیوش هیندام بین، ایمن مرو تو بر زمینصد هزار ابلیس لا حول آر بینآدما، ابلیس را در مار بینمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت  ۳۱۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 316چون بسی ابلیس آدم‌روی هستپس به هر دستی نشاید داد دستمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت  ۲۶۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 269بر زبان، نام حق و، در جان اوگندها از فکر بی ایمان اومولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت  ۲۱۴۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 2146بر کنار بامی ای مست مدامپست بنشین یا فرود آ، والسلاممولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۲۱۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1211شرع بهر دفع شر رایی زنددیو را در شیشهٔ حجت کندمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۸۴۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 1841هر که را دیدی به زر و سیم فرددان که اندر کسب کردن صبر کردمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۴۱۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 1411هر که را بینی یکی جامه درستدان که او آن را به صبر و کسب جستهرکه را دیدی برهنه و بینواهست بر بی‌صبری او آن گوامولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۸۰۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 806, Divan e Shamsهر کسی در عجبی و عجب من اینستکاو نگنجد به میان، چون به میان می‌آید؟مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۰۵۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 2050پیش گاوی سجده کردی از خریگشت عقلت صید سحر سامریچشم دزدیدی ز نور ذوالجلالاینت جهل وافر و، عین ضلالشه بر آن عقل و، گزینش که توراستچون تو کان جهل را کشتن سزاستمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۸۲۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 2824قسمت خود، خود بریدی تو ز جهلقسمت خود را فزاید مرد اهلمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۹۰۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 2900گر به کاوی کوشش اهل مجازتو به تو گنده بود همچون پیازهر یکی از یکدگر بی مغزترصادقان را یک ز دیگر نغزترمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۱۰۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 3109 ابلهان، تعظیم مسجد می کننددر خرابی اهل دل، جد می کنندآن مجاز است، این حقیقت ای خراننیست مسجد جز درون سرورانمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۲۰۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 3202حکمتی کز طبع زاید وز خیالحکمتی بی فیض نور ذوالجلالحکمت دنیا فزاید ظن و شکحکمت دینی پرد فوق فلکزوبعان زیرک آخرزمانبر فزوده خویش بر پیشینیانحیله آموزان، جگرها سوختهفعلها و مکرها آموختهمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۶۷۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 3670تو به صورت رفته یی، گم گشته ییزآن نمی یابی که معنی هشته ییمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۸۳۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 837چشم ها و گوش ها را بسته اندجز مر آنها را که از خود رسته اندجز عنایت که گشاید چشم را ؟جز محبت که نشاند خشم را ؟جهد بی توفیق خود کس را مباددر جهان، والله اعلم بالسدادمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۰۲۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1023چون ندارد جان تو قندیل هابهر بینش کرده ای تأویل هاکه غرض تسبیح ظاهر کی بود ؟دعوی دیدن خیال غی بودمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۲۹۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1291هوش را بگذار و آن گه هوش دارگوش را بربند و، آن گه گوش دارنی نگویم، زآنکه خامی تو هنوزدر بهاری تو، ندیدستی تموزمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۸۲۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 2825تا ابد از ظلمتی در ظلمتیمی روند و، نیست غوثی، رحمتینام نیک و بد مگر نشنیده اید ؟جمله دیدند و شما نادیده اید ؟مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۳۱۰Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4310مر سفیهان را رباید هر هوازآنکه نبودشان گرانی قواکشتئی بی‌لنگر آمد مرد شرکه ز باد کژ نیابد او حذرلنگر عقل ست عاقل را امانلنگری دریوزه کن از عاقلانمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۹۴۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 1943صد کس از گرگین همه گرگین شوندخاصه این گر خبیث ناپسندگر کم عقلی مبادا گبر راشوم او بی‌آب دارد ابر رانم نبارد ابر از شومی اوشهر شد ویرانه از بومی اومولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۲۶۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 2264پند گفتن با جهول خوابناکتخم افگندن بود در شوره خاکمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۲۸۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 3283قشرهای خشک را جا آتش استقشر پیوسته به مغز جان خوش استمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۳۰۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 3305جامه خفته خورد از جوی، آبخفته اندر خواب، جویای سرابمی‌دود کانجای، بوی آب هستزین تفکر راه را بر خویش بستزانکه آنجا گفت، زینجا دور شدبر خیالی از حقی مهجور شدمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 319هر کسی شد بر خیالی ریش گاوگشته در سودای گنجی کنجکاومولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۲۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 327آن خیالات ار نبد نامؤتلفچون ز بیرون شد روش ها مختلف ؟قبله جان را چو پنهان کرده‌اندهر کسی رو جانبی آورده‌اندمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۸۱۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 811کهنه و گندیده  پوسیده راتحفه می بر بهر هر نادیده رامولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۴۲۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1423ای بسا زراق گول بی وقوفاز ره مردان ندیده غیر صوفمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۶۳۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1637آب دادی عام، اصل و فرع رااز برای طهر و بهر کرع راتا ازینها پی بری سوی اصولتو برین قانع شدی ای بوالفضولمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۹۸۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1981 بدگمان باشد همیشه زشت کارنامه خود خواند اندر حَقَّ یارآن خسان که در کژی ها مانده‌اندانبیا را ساحر و کژ خوانده‌اندمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۵۱۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 3519 مغز او خشک ست و، عقلش این زمانکمترست از عقل و فهم کودکانمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۹۹۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 999دیده هاشان را به سحری دوختندتا چنین جوهر به خس بفروختندمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۰۱۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 1014در همه ز آیینهء کژ ساز خودمنگر ای مردود نفرین ابدمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۷۰۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 1709ای فسانه گشته و محو از وجودچند افسانه بخواهی آزمود؟خندمین‌تر از تو هیچ افسانه نیستبر لب گور خراب خویش ایستای فرو رفته به گور جهل و شکچند جویی لاغ و دستان فلکتا بکی نوشی تو عشوهٔ این جهانکه نه عقلت ماند بر قانون نه جانمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۰۷۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 2071ترهات چون تو ابلیسی مراکی بگرداند ز خاک این سرا؟مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۹۹۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 2997چون نهد در تو صفات جبرئیلهم‌چو فرخی بر هوا جویی سبیلمنتظر بنهاده دیده در هوااز زمین بیگانه عاشق بر سماچون نهد در تو صفتهای خریصد پرت گر هست، بر آخر پریاز پی صورت نیامد موش خواراز خبیثی شد زبون موش‌خوارمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۳۶۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 2363این مثل اندر زمانه جانی استجان نادانان به رنج ارزانی استمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۳۸۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 3389با حضور آفتاب با کمالرهنمایی جستن از شمع و ذبالمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۶۴۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 4649گلشنی کز بقل روید، یک دم استگلشنی کز عقل روید، خرم استگلشنی کز گل دمد، گردد تباهگلشنی کز دل دمد، وافرحتاهعلم‌های با مزهٔ دانسته‌مانزان گلستان یک دو سه گلدسته دانزان زبون این دو سه گلدسته‌ایمکه در گلزار بر خود بسته‌ایمآنچنان مفتاح‌ها هر دم به نانمی‌فتد ای جان دریغا از بنانمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۶۵۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 4658دام را بدران، بسوزان دانه راباز کن درهای نو این خانه راچون تو عاشق نیستی، ای نرگداهم‌چو کوهی بی‌خبر داری صداکوه را گفتار کی باشد ز خود؟عکس غیرست آن صدا ای معتمدگفت تو، زان سان که عکس دیگریستجمله احوالت، به جز هم عکس نیستخشم و ذوقت هر دو عکس دیگرانشادی قواده و خشم عوانآن عوان را، آن ضعیف آخر چه کردکه دهد او را به کینه زجر و دردتا به کی عکس خیال لامعهجهد کن تا گرددت این واقعهتا که گفتارت ز حال تو بودسیر تو با پر و بال تو بود

More episodes from Ganj e Hozour Programs