Ganj e Hozour Programs

Ganje Hozour audio Program #809

04.08.2020 - By Parviz ShahbaziPlay

Download our free app to listen on your phone

Download on the App StoreGet it on Google Play

برنامه صوتی شماره ۸۰۹ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی۱۳۹۹ تاریخ اجرا: ۶ آوریل ۲۰۲۰ - ۱۹ فروردینPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتPDF ،تمامی اشعار این برنامهنسخه درشت برای مطالعه در دستگاههای هوشمندPDF ،تمامی اشعار این برنامهنسخه کوچکتر مناسب جهت پرینتمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 29, Divan e Shamsای از ورایِ پرده‌ها تابِ تو تابستانِ ماما را چو تابستان بِبَر، دل گرم تا بُستانِ ماای چشمِ جان را توتیا(۱)، آخر کجا رفتی؟ بیا!تا آبِ رحمت برزَنَد(۲) از صحنِ آتشدانِ ماتا سبزه گردد شورها، تا روضه(۳) گردد گورهاانگور گردد غوره ها، تا پخته گردد نانِ ماای آفتابِ جان و دل، ای آفتاب از تو خجِل(۴)آخر ببین کاین آب و گِل چون بست گردِ جانِ ما؟شد خارها گلزارها، از عشقِ رویت بارهاتا صد هزار اِقرارها افکند در ایمانِ ماای صورتِ عشقِ ابد، خوش رو نمودی در جَسدتا ره بری سویِ اَحد(۵)، جان را ازین زندانِ مادر دودِ غم بگشا طَرب، روزی نما از عینِ شبروزی غریب و بوالْعَجَب(۶)، ای صبحِ نورافشان ماگوهر کُنی خَرمُهره(۷) را، زَهره بِدَرّی زُهره راسلطان کنی بی‌بهره را، شاباش ای سلطانِ ماکو دیده‌ها در خَوردِ تو؟ تا دررسد در گَردِ توکو گوشِ هوش آوردِ تو(۸) تا خوش بشنود برهانِ ماچون دل شود احسان شُمَر(۹) در شُکرِ آن شاخِ شِکَر(۱۰)نعره برآرَد چاشنی از بیخِ هر دندانِ ماآمد ز جان بانگِ دُهُل(۱۱) تا جزوها آید به کُلریحان به ریحان، گُل به گُل، از حبسِ خارستانِ مامولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۱۶۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 2165هر که را دیو از کریمان وا بَرَدبی کَسَش یابد، سرش را او خَورَدیک بَدَست(۱۲) از جمع رفتن یک زمانمکرِ شیطان باشد، این نیکو بدانمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۹۴۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 945, Divan e Shamsندایِ فَاعْتَبِروا(۱۳) بشنوید اُولُوالْابْصار(۱۴)*نه کودکیت، سرِ آستین چه می‌خایید(۱۵)؟خود اعتبار چه باشد به جز ز جو جَستن(۱۶)؟هلا، ز جو بجهید آن طرف، چو بُرنایید(۱۷)* قرآن کریم، سوره حشر(۵۹)، آیه ۲Quran, Sooreh Al-Hashr(#59), Line #2«… فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ »«… پس اى اهل بصيرت، عبرت بگيريد.»مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۶۹۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 3697هرچه از وی شاد گردی در جهاناز فراقِ او بیندیش آن زمانزآنچه گشتی شاد، بس کس شاد شدآخر از وی جَست و همچون باد شداز تو هم بجهد، تو دل بر وَی مَنهپیش از آن کو بجهد، از وی تو بِجِهمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۴۲۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1428عاشقِ حالی، نه عاشق بر مَنیبر امیدِ حال بر من می‌تَنیآنکه یک دَم کم، دمی کامل بودنیست معبود خلیل، آفِل بودوآنکه آفِل باشد و، گه آن و ایننیست دلبر، لا اُحِبُّ الْآفِلینقرآن کریم، سوره انعام(۶)، آیه ۷۶و۷۵Quran, Sooreh Al-An'aam(#6), Line #75,76« وَكَذَٰلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ.»(۷۵)« بدين سان به ابراهيم ملكوت آسمانها و زمين را نشان داديم تا از اهل يقين گردد.»« فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَىٰ كَوْكَبًا ۖ قَالَ هَٰذَا رَبِّي ۖ فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ.»(۷۶)« چون شب او را فرو گرفت، ستاره ای دید. گفت: این است پروردگار من. چون فروشد، گفت: فرو شوندگان را دوست ندارم.»مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۱۷۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1179بنگر این هر سه ز خامی رسته راجَوْز را و لَوْز را و پسته راهر که او عِصیان کند، شیطان شودکه حسودِ دولتِ نیکان شودچونکه در عهدِ خدا کردی وفا*از کَرَم عهدت نگه دارد خدااز وفایِ حق تو بسته دیده‌ایاُذْکُروا اَذْکُرْکُمُ نشنیده‌ای**اما تو از وفای به عهد الهی صرف نظر کرده ای، زیرا حقیقت آیه « یادم کنید تا یادتان کنم » را به گوش جان نشنیده ای.گوش نِه اَوْفُوا بِعَهْدی گوش‌دارتا که اوفِ عَهدَکُم آید ز یار« به حقیقت آیه « به عهدم وفا کنید » گوش جانبسپار تا از حضرت معشوق جواب « به عهد شما وفا کنم » در رسد.»عهد و قرضِ ما چه باشد ای حَزین(۱۸)؟هم‌چو دانهٔ خُشک کِشتن در زمیننه زمین را زان فروغ و لمتری(۱۹)نه خداوند زمین را توانگریجز اشارت که ازین می‌بایدَمکه تو دادی اصلِ این را از عَدَم(۲۰)خوردم و دانه بیآوردم نشانکه ازین نعمت به سویِ ما کشانپس دعایِ خشک هِلْ(۲۱) ای نیکبختکه فشانْدِ دانه(۲۲) می‌خواهد درخت* قرآن کریم، سوره بقره(۲)، آیه ۴۰Quran, Sooreh Al-Baqarah(#2), Line #40«…اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ …»«…نعمتى را كه بر شما ارزانى داشتم به ياد بياوريد. و به عهد من وفا كنيد تا به عهدتان وفا كنم…»** قرآن کریم، سوره بقره(۲)، آیه ۱۵۲Quran, Sooreh Al-Baqarah(#2), Line #152« فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ»« پس مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم. مرا سپاس گوييد و ناسپاسى من مكنيد.»مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۱۹۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1194, Divan e Shamsدعوتِ حق نشنوی، آنگه دعاها می‌کنیشرم بادَت، ای برادر، زین دعایِ بی‌نمازمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۱۸۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1189گر نداری دانه، ایزد زآن دعابخشَدَت نخلی، که نِعْمَ ماسَعیهمچو مریم، درد بودَش، دانه نی*سبز کرد آن نخل را صاحب ‌فنیزانکه وافی(۲۳) بود آن خاتونِ راد(۲۴)بی‌مُرادش داد یزدان صد مُراد* قرآن کریم، سوره مريم(١٩)، آیه٢٣و٢٢Quran, Sooreh Maryam(#19), Line #22,23« فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا»(٢٢)پس به او آبستن شد و او را با خود به مكانى دورافتاده برد.« فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَىٰ جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَٰذَا وَكُنْتُ نَسْيًا مَنْسِيًّا»(٢٣)« درد زاييدن او را به سوى تنه درخت خرمايى كشانيد. گفت: اى كاش پيش از اين مرده بودم و از يادها فراموش شده بودم.»مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۵۵۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 558کین چه بدبختی است ما را ای کریم؟از دل و دین مانده ما بی تو یتیمتو بهانه می‌کُنیّ و ما ز دردمی‌زنیم از سوزِ دل، دَم هایِ سردما به گفتارِ خوشَت، خو کرده‌ایمما ز شیرِ حکمتِ تو خورده‌ایماَلله اَلله، این جَفا(۲۵) با ما مکنخیر کُن، امروز را فردا مکنمی‌دهد دل، مر تو را کین بی‌دِلان(۲۶)بی تو گردند آخر از بی‌حاصلان(۲۷)؟جمله در خشکی چو ماهی می‌طپندآب را بگشا، ز جُو بردار بندای که چون تو در زمانه نیست کَساَلله اَلله، خلق را فریاد رَسمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 12گفت از بانگ و عَلالایِ(۲۸) سگانهیچ واگردد ز راهی کاروانیا شب مهتاب از غوغایِ سگسُست گردد بدر را در سَیر تگ(۲۹)مه فشانَد نور و سگ عوعو کندهر کسی بر خلقتِ خود می‌تندهر کسی را خدمتی داده قضادر خورِ آن، گوهرش در ابتلاچونکه نگذارد سگ آن نعرهٔ سَقَم(۳۰)من مَهَم، سَیرانِ(۳۱) خود را چون هِلَم(۳۲)؟چونکه سرکه سرکِگی(۳۳) افزون کندپس شِکَر را واجب افزونی بودقهر سرکه، لطف همچون انگبینکین دو باشد رُکنِ هر اِسکَنجبین(۳۴)انگبین گر پای کم آرد(۳۵) ز خَل(۳۶)آید آن اسکنجبین اندر خَلَل(۳۷)قوم بر وی سرکه‌ها می‌ریختندنوح را دریا فزون می‌ریخت قندقند او را بُد مَدَد از بحرِ جُودپس ز سِرکهٔ اهلِ عالَم می‌فزودمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۷۲۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 3723غوره‌هایِ نیک کایشان قابلنداز دَم اهلِ دل، آخر یک دلند سوی انگوری همی‌رانند تیزتا دوی بر خیزد و، کین و ستیزمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۰۷۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1077گر تو را اِشکال آید در نظرپس تو شک داری در اِنْشَقَّ الْقَمَر*تازه کن ایمان، نه از گفتِ زبانای هوا را تازه کرده در نهان تا هوا تازه‌ست، ایمان تازه نیستکین هوا، جز قفل آن دروازه نیست * قرآن کریم، سوره قمر (۵۴)، آیه ۱Quran, Sooreh Al-Qamar(#54), Line #1« اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ »« قيامت نزديك شد و ماه دو پاره گرديد.»مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۷۲۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 3721جمله ادراکات بر خرهایِ لنگاو سوار باد، پرَّان چون خَدَنگ گر گریزد، کس نیابد گَردِ شَهور گریزند، او بگیرد پیشِ رَه جمله ادراکات را، آرام نیوقت میدان است، وقت جام نی مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۹۶۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1966زانک ازین پالوده مستی ها بودپوستین و چارق از یادت رود (۱) توتیا: اُکسید رُوی، سرمه(۲) برزَدن: جوشیدن، فوران کردن(۳) روضه: باغ، بوستان، بهشت(۴) خجِل: شرمنده، شرمسار(۵) اَحد: یگانه، یکتا، از نامهای خداوند(۶) بوالْعَجَب: هر چیز عجیب و غریب، شِگِفت(۷) خَرمُهره: نوعی مهرۀ درشت و بی‌ارزش، به رنگ سفید یا آبی که بر گردن اسب و خر می‌بندند.(۸) گوشِ هوش آوردِ تو: گوشی که با هشیاری عدم می شنود.(۹) احسان شُمَر: شمارنده بخشش و نیکی(۱۰) شاخِ شِکَر: نبات و شکرهای متراکمی که چوبی میان آن قرار می دادند.  (۱۱) دُهُل: طبل بزرگ(۱۲) بَدَست: وَجَب(۱۳) فَاعْتَبِروا: عبرت بگیرید(۱۴) اُولُوالْابْصار: صاحبان بصیرت، مردمان روشن بین(۱۵) خاییدن: جویدن، چیزی را بادندان نرم کردن(۱۶) جَستن: جهیدن، خیز کردن(۱۷) بُرنا: جوان(۱۸) حزین: اندوهگین(۱۹) لمتر: چاق و فربه(۲۰) عَدَم: نیستی، نابودی(٢۱) هِلْیدن: واگذاشتن، ترک کردن(۲۲) دانه فشاندن: پراکندن و پاشیدن دانه(۲۳) وافی: وفا کننده به عهد(٢۴) راد: صاحب همّت، بخشنده، دلیر(۲۵) جَفا: بیداد و ستم(۲۶) بی‌دل: ترسنده، عاشق(۲۷) بی‌حاصل: تعلیم و تربیت نیافته و عاری از کمال(۲۸) عَلالا: آواز بلند، بانگ، شور و غوغا(۲۹) تَگ: دو، تاخت، تیزی در رفتار(۳۰) سَقَم: بیماری(۳۱) سَیران: سیر و گردش(۳۲) هِلَم: ترک گویم، فرو گذارم، از مصدر هِلیدن(۳۳) سرکِگی: ترشی(۳۴) اِسکَنجبین: معرب سرکَنگبین (سرکه + انگبین) سکنجبین (۳۵) پای کم آوردن: کم آمدن(۳۶) خَل: سرکه(۳۷) خَلَل: سستی، نقصان و خرابی ************************تمام اشعار برنامه بر اساس فرمت سایت گنج نما برای جستجوی آسانمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 29, Divan e Shamsای از ورای پرده‌ها تاب تو تابستان ماما را چو تابستان ببر دل گرم تا بستان ماای چشم جان را توتیا آخر کجا رفتی؟ بیاتا آب رحمت برزند از صحن آتشدان ماتا سبزه گردد شورها تا روضه گردد گورهاانگور گردد غوره ها تا پخته گردد نان ماای آفتاب جان و دل ای آفتاب از تو خجلآخر ببین کاین آب و گل چون بست گرد جان ماشد خارها گلزارها از عشق رویت بارهاتا صد هزار اقرارها افکند در ایمان ماای صورت عشق ابد خوش رو نمودی در جسدتا ره بری سوی احد جان را ازین زندان مادر دود غم بگشا طرب روزی نما از عینِ شبروزی غریب و بوالعجب ای صبح نورافشان ماگوهر کنی خرمهره را زهره بدری زهره راسلطان کنی بی‌بهره را شاباش ای سلطان ماکو دیده‌ها در خورد تو تا دررسد در گرد توکو گوش هوش آورد تو تا خوش بشنود برهان ماچون دل شود احسان شمر در شکر آن شاخ شکرنعره برآرد چاشنی از بیخ هر دندان ماآمد ز جان بانگ دهل تا جزوها آید به کلریحان به ریحان گل به گل از حبس خارستان مامولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۱۶۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 2165هر که را دیو از کریمان وا بردبی کسش یابد سرش را او خوردیک بدست از جمع رفتن یک زمانمکر شیطان باشد این نیکو بدانمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۹۴۵Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 945, Divan e Shamsندای فاعتبروا بشنوید اولوالابصار*نه کودکیت سر آستین چه می‌خایید؟خود اعتبار چه باشد به جز ز جو جستن؟هلا ز جو بجهید آن طرف چو برنایید* قرآن کریم، سوره حشر(۵۹)، آیه ۲Quran, Sooreh Al-Hashr(#59), Line #2«… فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ »«… پس اى اهل بصيرت، عبرت بگيريد.»مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۶۹۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 3697هرچه از وی شاد گردی در جهاناز فراق او بیندیش آن زمانزآنچه گشتی شاد بس کس شاد شدآخر از وی جست و همچون باد شداز تو هم بجهد تو دل بر وی منهپیش از آن کو بجهد از وی تو بجهمولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۴۲۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1428عاشق حالی نه عاشق بر منیبر امید حال بر من می‌تنیآنکه یک دم کم دمی کامل بودنیست معبود خلیل آفل بودوآنکه آفل باشد و گه آن و ایننیست دلبر لا احب الآفلینقرآن کریم، سوره انعام(۶)، آیه ۷۶و۷۵Quran, Sooreh Al-An'aam(#6), Line #75,76« وَكَذَٰلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ.»(۷۵)« بدين سان به ابراهيم ملكوت آسمانها و زمين را نشان داديم تا از اهل يقين گردد.»« فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَىٰ كَوْكَبًا ۖ قَالَ هَٰذَا رَبِّي ۖ فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ.»(۷۶)« چون شب او را فرو گرفت، ستاره ای دید. گفت: این است پروردگار من. چون فروشد، گفت: فرو شوندگان را دوست ندارم.»مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۱۷۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1179بنگر این هر سه ز خامی رسته راجوز را و لوز را و پسته راهر که او عصیان کند شیطان شودکه حسود دولت نیکان شودچونکه در عهد خدا کردی وفا*از کرم عهدت نگه دارد خدااز وفای حق تو بسته دیده‌ایاذکروا اذکرکم نشنیده‌ای**اما تو از وفای به عهد الهی صرف نظر کرده ای، زیرا حقیقت آیه « یادم کنید تا یادتان کنم » را به گوش جان نشنیده ای.گوش نه اوفوا بعهدی گوش‌دارتا که اوف عهدکم آید ز یار« به حقیقت آیه « به عهدم وفا کنید » گوش جانبسپار تا از حضرت معشوق جواب « به عهد شما وفا کنم » در رسد.»عهد و قرض ما چه باشد ای حزین؟همچو دانهٔ خشک کشتن در زمیننه زمین را زان فروغ و لمترینه خداوند زمین را توانگریجز اشارت که ازین می‌بایدمکه تو دادی اصل این را از عدمخوردم و دانه بیآوردم نشانکه ازین نعمت به سوی ما کشانپس دعای خشک هل ای نیکبختکه فشاند دانه می‌خواهد درخت* قرآن کریم، سوره بقره(۲)، آیه ۴۰Quran, Sooreh Al-Baqarah(#2), Line #40«…اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ …»«…نعمتى را كه بر شما ارزانى داشتم به ياد بياوريد. و به عهد من وفا كنيد تا به عهدتان وفا كنم…»** قرآن کریم، سوره بقره(۲)، آیه ۱۵۲Quran, Sooreh Al-Baqarah(#2), Line #152« فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ»« پس مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم. مرا سپاس گوييد و ناسپاسى من مكنيد.»مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۱۹۴Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1194, Divan e Shamsدعوت حق نشنوی آنگه دعاها می‌کنیشرم بادت ای برادر زین دعای بی‌نمازمولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۱۸۹Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1189گر نداری دانه ایزد زآن دعابخشدت نخلی که نعم ماسعیهمچو مریم درد بودش دانه نی*سبز کرد آن نخل را صاحب ‌فنیزانکه وافی بود آن خاتون رادبی‌مرادش داد یزدان صد مراد* قرآن کریم، سوره مريم(١٩)، آیه٢٣و٢٢Quran, Sooreh Maryam(#19), Line #22,23« فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا»(٢٢)پس به او آبستن شد و او را با خود به مكانى دورافتاده برد.« فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَىٰ جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَٰذَا وَكُنْتُ نَسْيًا مَنْسِيًّا»(٢٣)« درد زاييدن او را به سوى تنه درخت خرمايى كشانيد. گفت: اى كاش پيش از اين مرده بودم و از يادها فراموش شده بودم.»مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۵۵۸Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 558کین چه بدبختی است ما را ای کریم؟از دل و دین مانده ما بی تو یتیمتو بهانه می‌کنی و ما ز دردمی‌زنیم از سوز دل دم های سردما به گفتار خوشت خو کرده‌ایمما ز شیر حکمت تو خورده‌ایمالله الله این جفا با ما مکنخیر کن امروز را فردا مکنمی‌دهد دل مر تو را کین بی‌دلانبی تو گردند آخر از بی‌حاصلان؟جمله در خشکی چو ماهی می‌طپندآب را بگشا ز جو بردار بندای که چون تو در زمانه نیست کسالله الله خلق را فریاد رسمولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۲Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 12گفت از بانگ و علالای سگانهیچ واگردد ز راهی کاروانیا شب مهتاب از غوغای سگسست گردد بدر را در سیر تگمه فشاند نور و سگ عوعو کندهر کسی بر خلقت خود می‌تندهر کسی را خدمتی داده قضادر خور آن گوهرش در ابتلاچونکه نگذارد سگ آن نعرهٔ سقممن مهم سیران خود را چون هلم؟چونکه سرکه سرکگی افزون کندپس شکر را واجب افزونی بودقهر سرکه لطف همچون انگبینکین دو باشد رکن هر اسکنجبینانگبین گر پای کم آرد ز خلآید آن اسکنجبین اندر خللقوم بر وی سرکه‌ها می‌ریختندنوح را دریا فزون می‌ریخت قندقند او را بد مدد از بحر جودپس ز سرکهٔ اهل عالم می‌فزودمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۷۲۳Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 3723غوره‌های نیک کایشان قابلنداز دم اهل دل آخر یک دلند سوی انگوری همی‌رانند تیزتا دوی بر خیزد و کین و ستیزمولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۰۷۷Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1077گر تو را اشکال آید در نظرپس تو شک داری در انشق القمر*تازه کن ایمان نه از گفت زبانای هوا را تازه کرده در نهان تا هوا تازه‌ست ایمان تازه نیستکین هوا جز قفل آن دروازه نیست * قرآن کریم، سوره قمر (۵۴)، آیه ۱Quran, Sooreh Al-Qamar(#54), Line #1« اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ »« قيامت نزديك شد و ماه دو پاره گرديد.»مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۷۲۱Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 3721جمله ادراکات بر خرهای لنگاو سوار باد پران چون خدنگ گر گریزد کس نیابد گرد شهور گریزند او بگیرد پیش ره جمله ادراکات را آرام نیوقت میدان است وقت جام نی مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۹۶۶Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1966زانک ازین پالوده مستی ها بودپوستین و چارق از یادت رود

More episodes from Ganj e Hozour Programs