
Sign up to save your podcasts
Or


▨ شعر: اینک این من، سر به سودای پریشانی نهاده
▨ شاعر: حسین منزوی
▨ با صدای: حسین منزوی
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
_____________
اینک این من؛ سر به سودای پریشانی نهاده
داغ ِ نامت را نشان کرده به پیشانی نهاده
گریهام را میخورم زیرا که میترسم ز باران
مثل برجی خسته برجی رو به ویرانی نهاده
از هراس گم شدن در گیسویت با دل چه گویم؟
با دل ــ این گستاخ پا در راه ظلمانی نهاده ــ
تا که بیدارش کند، کِی؟ بخت من اکنون که خواب است
سر به بالین شبی تاریک و طولانی نهاده
ذرّه ذرّه میروم تحلیل ٬ سنگ ساحلم من
خویش را در معرض امواج توفانی نهاده
شاعرم من یا تو؟ ای چشمان تو امضای خود را
پای هر یک زین غزلهای سلیمانی نهاده
By شهروز کبیری▨ شعر: اینک این من، سر به سودای پریشانی نهاده
▨ شاعر: حسین منزوی
▨ با صدای: حسین منزوی
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
_____________
اینک این من؛ سر به سودای پریشانی نهاده
داغ ِ نامت را نشان کرده به پیشانی نهاده
گریهام را میخورم زیرا که میترسم ز باران
مثل برجی خسته برجی رو به ویرانی نهاده
از هراس گم شدن در گیسویت با دل چه گویم؟
با دل ــ این گستاخ پا در راه ظلمانی نهاده ــ
تا که بیدارش کند، کِی؟ بخت من اکنون که خواب است
سر به بالین شبی تاریک و طولانی نهاده
ذرّه ذرّه میروم تحلیل ٬ سنگ ساحلم من
خویش را در معرض امواج توفانی نهاده
شاعرم من یا تو؟ ای چشمان تو امضای خود را
پای هر یک زین غزلهای سلیمانی نهاده