
Sign up to save your podcasts
Or
▨ نام شعر: چشمی کنار پنجرهی انتظار (شبزندهدار)
▨ شاعر: هوشنگ ابتهاج
▨ با صدای: هوشنگ ابتهاج
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ــــــــــــــــ
ای دل! به کوی او ز که پرسم که یار کو
در باغِ پُرشکوفه که پرسد بهار کو
نقش و نگارِ کعبه نه مقصودِ شوقِ ماست
نقشی بلندتر زدهایم، آن نگار کو
جانا، نوای عشق، خموشانه خوشتر است
آن آشنای ره که بُوَد پردهدار کو
ماندم در این نشیب و شب آمد، خدای را
آن راهبَر کجا شد و آن راهوار کو
ای بس ستم که بر سرِ ما رفت و کس نگفت
آن پیکِ رهشناسِ حکایتگزار کو
چنگی به دل نمیزند امشب سرود ما
آن خوشترانه چنگیِ شبزندهدار کو
ذوقِ نشاط را می و ساقی بهانه بود
افسوس، آن جوانیِ شادیگسار کو
یک شب، چراغِ روی تو روشن شود ولی
چشمی کنار پنجرهی انتظار کو
خون هزار سروِ دلاور به خاک ریخت
ای سایه، هایهایِ لبِ جویبار کو؟
▨
هوشنگ ابتهاج (متخلص به هـ. ا. سایه)
از دفتر شعر «آهی و راهی»
▨ نام شعر: چشمی کنار پنجرهی انتظار (شبزندهدار)
▨ شاعر: هوشنگ ابتهاج
▨ با صدای: هوشنگ ابتهاج
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ــــــــــــــــ
ای دل! به کوی او ز که پرسم که یار کو
در باغِ پُرشکوفه که پرسد بهار کو
نقش و نگارِ کعبه نه مقصودِ شوقِ ماست
نقشی بلندتر زدهایم، آن نگار کو
جانا، نوای عشق، خموشانه خوشتر است
آن آشنای ره که بُوَد پردهدار کو
ماندم در این نشیب و شب آمد، خدای را
آن راهبَر کجا شد و آن راهوار کو
ای بس ستم که بر سرِ ما رفت و کس نگفت
آن پیکِ رهشناسِ حکایتگزار کو
چنگی به دل نمیزند امشب سرود ما
آن خوشترانه چنگیِ شبزندهدار کو
ذوقِ نشاط را می و ساقی بهانه بود
افسوس، آن جوانیِ شادیگسار کو
یک شب، چراغِ روی تو روشن شود ولی
چشمی کنار پنجرهی انتظار کو
خون هزار سروِ دلاور به خاک ریخت
ای سایه، هایهایِ لبِ جویبار کو؟
▨
هوشنگ ابتهاج (متخلص به هـ. ا. سایه)
از دفتر شعر «آهی و راهی»