
Sign up to save your podcasts
Or
▨ نام شعر: بهانه
▨ شاعر: هوشنگ ابتهاج
▨ با صدای: هوشنگ ابتهاج
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ـــــــــــــــــــــ
ای عشق همه بهانه از توست
من خامُشم این ترانه از توست
آن بانگِ بلندِ صبحگاهی
وین زمزمهی شبانه از توست
من اندُه خویش را ندانم
این گریهی بیبهانه از توست
آی آتشِ جانِ پاکبازان
در خرمنِ من زبانه از توست
افسون شدهی تو را زبان نیست
ور هست، همه فسانه از توست
کشتیِ مرا چه بیمِ دریا؟
طوفان ز تو و کرانه از توست
گر باده دهی و گر نه، غم نیست
مست از تو، شرابخانه از توست
مِی را چه اثر به پیشِ چشمت؟
کاین مستیِ شادمانه از توست
پیش تو چه توسنی کُند عقل؟
رام است که تازیانه از توست
من میگذرم خموش و گمنام
آوازهی جاودانه از توست
چون «سایه» مرا ز خاک برگیر
کاینجا سر و آستانه از توست
▨ نام شعر: بهانه
▨ شاعر: هوشنگ ابتهاج
▨ با صدای: هوشنگ ابتهاج
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ـــــــــــــــــــــ
ای عشق همه بهانه از توست
من خامُشم این ترانه از توست
آن بانگِ بلندِ صبحگاهی
وین زمزمهی شبانه از توست
من اندُه خویش را ندانم
این گریهی بیبهانه از توست
آی آتشِ جانِ پاکبازان
در خرمنِ من زبانه از توست
افسون شدهی تو را زبان نیست
ور هست، همه فسانه از توست
کشتیِ مرا چه بیمِ دریا؟
طوفان ز تو و کرانه از توست
گر باده دهی و گر نه، غم نیست
مست از تو، شرابخانه از توست
مِی را چه اثر به پیشِ چشمت؟
کاین مستیِ شادمانه از توست
پیش تو چه توسنی کُند عقل؟
رام است که تازیانه از توست
من میگذرم خموش و گمنام
آوازهی جاودانه از توست
چون «سایه» مرا ز خاک برگیر
کاینجا سر و آستانه از توست