زهینه [زندگی بهینه]

کتاب صوتی دختر سروان

05.02.2024 - By Dr. MosiPlay

Download our free app to listen on your phone

Download on the App StoreGet it on Google Play

دختر سروان (به روسی: Капитанская дочка) رمانی تاریخی از الکساندر پوشکین نویسنده روس است که نخستین بار در سال ۱۸۳۶ در مجله ادبی ساورمنیک منتشر شد. این رمان در قالب خاطرات یک افسر اشراف‌زاده امپراتوری روسیه به نام پتر آندرویچ و با زاویه دید اول شخص نوشته شده‌است.دختر سروان داستانی رمانتیک و زندگی‌نامه‌ای است که در متن شورش پوگاچف در سال‌های ۴-۱۷۷۳ در دوران سلطنت ملکه کاترین دوم جریان دارد. پوشکین در آن دوران در خزانه اسناد دولتی در شهر سن پترزبورگ مشغول به کار بود و به همین مناسبت این داستان را به رشته تحریر در آورد، وی هرچند در این داستان نظری منفی نسبت به خشونت و کشتار و چپاول این قیام دارد اما در عین حال یملیان پوگاچف رهبر این قیام دهقانی را به عنوان شخصیتی استثنایی و تحسین‌برانگیز به تصویر کشیده است.[۱]دختر سروان آخرین اثر پوشکین است. وی یک سال بعد از انتشار این داستان در سن ۳۸ سالگی و در یک دوئل جان باخت. جالب اینکه پتر آندرویچ قهرمان داستان دختر سروان نیز همچون پوشکین با رقیب عشقی خود به دوئل دست می‌زند.بلنیسکی منتقد ادبی روس معتقد است که دختر سروان داستانی است که بیشترین تاثیر را بر نسل نویسندگان رئالیست روسی بر جای گذاشته است. چندین فیلم سینمایی بر اساس این داستان ساخته شده و سزار کوئی آهنگساز روس هم اپرایی به همین نام ساخته و برای نگارش متن آن از این داستان اقتباس کرده‌است.دو ترجمه فارسی از این کتاب یکی توسط پرویز ناتل خانلری و دیگری از شیوا رویگریان موجود است. ناتل خانلری این کتاب را در چاپ اول، در ۱۳۱۰، با عنوان دختر سلطان منتشر کرد ولی در چاپهای بعدی عنوان دختر سروان برای آن انتخاب شد.[۲]خلاصه داستانداستان دختر سروان در مورد پتر آندرویچ جوانی اشراف زاده در اواخر قرن هجدهم میلادی است. او به سن سربازی رسیده است و پدرش بر خلاف نظر مادرش او را به خدمت نظام می فرستد و از روابط خود استفاده می کند تا پسرش را به منطقه ای دورافتاده در شرق رود ولگا و کنار دشت‌های قزاقستان اعزام کنند. در راه مرد کُزَک ناشناس راهنمای او می‌شود. پتر آندرویچ در قلعه‌ای نزدیک به شهر ارنبورگ مشغول خدمت می‌شود. وی عاشق ماریا دختر سروان محل خدمتش می شود. چندی بعد کُزکی که به‌طور اتفاقی راهنمای او شده بود یعنی یملیان پوگاچف علیه حکومت روسیه قیام کرده و به قلعه آن‌ها حمله‌ور می‌شود و پتر آندرویچ رودرروی او قرار می‌گیرد. پوگاچف به پاس پوستینی که پتر آندریوج به او بخشیده جان او را نجات داده و از وی حمایت می‌کند با این حال آندرویچ قبول نمی‌کند که به سپاه پوگاچف بپیوندد. از طرف دیگر آندرویچ برای حمایت از دختر مورد علاقه خود حوادث دور از ذهنی را باید از سر بگذراند و در این بین رقیبی عشقی از همه بیشتر برای او دردسر ساز می شود...دختر سروان اثر ماندگار و زیبای آلکساندر پوشکین است که می‌توان آن را به نوعی یک رمان عاشقانه با درونمایه تاریخی دانست. این رمان را از نخستین آثار نثر تاریخی روسیه می‌دانند و پوشکین را نیز بزرگ‌ترین نویسنده روس می‌دانند که سرچشمه ادبیات روسیه است.پوشکین در این رمان آنچنان شما را تحت تاثیر قرار می‌دهد که شیرینی داستان را هرگز فراموش نخواهید کرد. اما باید در نظر داشته باشید که دختر سروان از جمله اولین نثرهای ادبیات روسیه است و با چیزی که از رمان‌های بزرگ ادبیات روسیه پس از پوشکین در ذهن دارید ممکن است متفاوت باشد. در قسمتی از مقدمه مترجم در این مورد چنین آمده است:در قدم اول پیشنهاد می‌کنم قیاس را کنار بگذاری! در اینجا تعریفِ رمان، از نظر کمی و کیفی، با آن شکل استانداردی که از این ژانر در ذهن داری و با آن رمان‌های چندوجهی داستایفسکی و تالستوی که با شیوه‌ای اروپایی نوشته شدند به‌شدت تفاوت دارد! اینجا سرآغازِ همه آغازها در ادبیات روسی است. اینجا همه‌چیز خیلی موجز و کوتاه و با حداکثر استفاده از فولکلور و تاریخ شفاهی و امثال و حکم و آیین روسی پدید آمده است. اینجا عیناً روسیه بکر است که دارد با شما سخن می‌گوید؛ جایی که فرهنگِ روسی تازه دارد بیدار می‌شود و زبان ادبی‌اش آرام‌آرام شکل می‌گیرد.مترجم کتاب – حمیدرضا آتش‌برآب – در مقدمه خود توضیح می‌دهد که چه اتفاقی افتاده است که ادبیات تا قبل از پوشکین تقریبا وجود نداشته و بعد از او ناگهان فوران می‌کند و بزرگانی مانند گوگول – داستایفسکی – تالستوی – چخوف و تورگنیف را به ادبیات جهان عرضه می‌کند. همچنین در پایان کتاب نیز مقاله‌ها و تفسیرهای فراوانی درباره دختر سروان و پوشکین آمده است که خواننده را به طور کامل با جایگاه پوشکین در ادبیات روسیه آگاه می‌کند.[ معرفی مطلب مرتبط: چگونه کتاب‌های داستایفسکی را بخوانیم؟ ]رمان دختر سرواناین کتاب درباره زندگی جوانی به نام پیوتر آندری‌یویچ گرینیوف است که برای خدمت به قلعه بیلاگورسک اعزام می‌شود. در این سفر ماجراهای زیادی را پشت‌سر می‌گذارد، عاشق می‌شود، با رقیب عشقی‌اش دوئل می‌کند، خطر جنگ را احساس می‌کند و بسیاری از موارد دیگر را تجربه می‌کند.اما در ابتدا همه‌چیز باب میل پیوتر است. خبری از سختی‌های زندگی و چالش‌های که پیش روی آدم قرار می‌گیرد وجود ندارد. در خانه پدری با معلم سرخانه فرانسوی‌اش به توافق رسیده و هردو از گذران وقت به میل خود لذت می‌برند. پیوتر که راوی رمان است درباره نوجوانی خود می‌گوید: «نوجوانی من به کفتربازی و جفتک‌چارکش با بچه‌محل‌ها گذشت. در این بین، پا به هفده‌سالگی گذاشتم و سرنوشتم دگرگون شد.» این دگرگونی وقتی است که پدرش تصمیم می‌گیرد پیوتر باید به خدمت برود.محل خدمتی که پدر برای پیوتر انتخاب کرده پتربورگ یا شهر نزدیک دیگری نیست. او تصمیم دارد پسرش را به قلعه بیلاگورسک در آرینبورگ بفرستد که دود باروت بخورد تا خوب بار بیاید. در نظر داشته باشید که در این زمان شورش‌های دهقانی نیز در جریان است.پیوتر به همراه ساویلیچ راهی سفر خود می‌شود و پس از پشت سر گذاشتن چند اتفاق در مسیر، که نقش بسیار مهمی در روند داستان نیز دارد، به قلعه می‌رسند. پیوتر به خدمت فرمانده‌اش – سروان میروناف – می‌رود و در آنجا دختر سروان – ماریا ایواناونا – را می‌بیند. دختری عاقل و حساس که سخت عاشق او می‌شود. اما داستان عاشقی پیوتر به همین سادگی پیش نمی‌رود و چالش‌های زیادی پیش رو است. در اینجا فقط به یکی از چالش‌های کتاب اشاره می‌کنیم و از فاش کردن بقیه موارد خودداری می‌کنیم.یکی از مهم‌ترین چالش‌های پیوتر درگیری او با شوابرین – کسی که قبلا از ماریا ایواناونا درخواست ازدواج کرده بود – است. گستاخی شوابرین خارج از تحمل و به همین خاطر دوئل بین آن‌ها اجتناب‌ناپذیر است. پیوتر باید از شرافت و احساس مسئولیتی که نسبت به دختر سروان دارد دفاع کند، اما قبل از دوئل، به خانه سروان می‌رود تا شاید برای آخرین بار ماریا را ببیند. دیداری که متفاوت‌تر از همیشه است و پیوتر با نگاهی دیگر دختر سروان را می‌بیند:سعی می‌کردم خودم را شاد و بی‌اعتنا نشان دهم تا نکند سوءظنی پیش بیاید و گرفتار انواع توضیحات ملال‌آور شوم. با این حال باید اعتراف کنم، از آن خونسردی و آرامشی که تقریبا همه کسانی، که در چنین شرایطی قرار می‌گیرند لافش را می‌زنند در من خبری نبود. آن شب ملایم‌تر و دل‌نازک‌تر از قبل شده بودم. ماریا ایواناونا برایم دوست‌داشتنی‌تر از همیشه می‌نمود. این فکر که شاید آخرین‌باری باشد که می‌بینمش، در نظرم به او شیرینی خاصی می‌بخشید. (کتاب دختر سروان اثر آلکساندر پوشکین – صفحه ۹۲)[ معرفی کتاب از ادبیات روسیه: رمان دوازده صندلی – اثر ایلف و پتروف ]درباره کتاب آلکساندر پوشکیناگر با ادبیات روسیه و کتاب‌هایی مانند رمان جنگ و صلح یا رمان برادران کارامازوف آشنا باشید، می‌دانید که تعداد زیاد شخصیت‌های داستانی در ادبیات روسیه یک موضوع عادی است. پیچیدگی کتاب و لایه‌لایه بودن آن هم تقریبا در بیشتر رمان‌ها به چشم می‌خورد. وقتی با در نظر گرفتن این موارد به سراغ رمان دختر سروان می‌روید، شگفت‌زده می‌شوید. دختر سروان به معنای واقعی کلمه یک رمان ساده، خوش‌خوان و شیرین است که هیچ‌گونه پیچیدگی خاصی در آن دیده نمی‌شود.شخصاً به هیچ وجه فکر نمی‌کردم رمان دختر سروان تا این اندازه ساده و داستان پرکشش و جذابی داشته باشد. داستانی پُر از شرافتمندی و عشق که هیچ توضیح اضافه‌ای در آن وجود ندارد. داستانی که منتقدان آن را آیینه تمام‌نمای مردم روس می‌دانند. اما شاید بیشتر از هرچیز دیگری ساده بودن کتاب به چشم بیاید. داستایفسکی درباره این موضوع و به طور کلی درباره دختر سروان می‌نویسد:اصولا کل داستان دختر سروان معجزه هنری است و اگر پوشکین پای آن را امضا نزده بود، این طور تصور می‌شد که یک انسان عجیب‌وغریب که خود شاهد وقایع بوده، آن را نوشته است. داستان آن‌قدر ساده و بی‌پیرایه است که در این معجزه هنر، گویی خود هنر گم شده و از بین رفته و نهایتا به طبیعت پیوسته است. همین قرابت روح شاعر ما با خاک وطن، بهترین و جذابترین برهان صداقت تصاویر اوست. با خواندن پوشکین، حقیقت را، آن هم تمام حقیقت را درباره مردم روس می‌خوانیم.نیکالای گوگول، یکی دیگر از بزرگان ادبیات روسیه درباره دختر سروان چنین نوشته است: «در مقایسه با دختر سروان، تمام رمان‌ها و داستان‌های بلند ما شله‌ای شیرین و دل‌زننده بیش نیستند. بی‌آلایشی و سادگی در این اثر بدان‌حد رسیده است که خود واقعیت در قبال آن تصنعی و هجوآمیز به نظر می‌رسد. برای اولین‌بار شخصیت‌هایی کاملا روسی تصویر شده‌اند: فرمانده ساده‌دل قلعه، زن سروان، ستوان؛ خود قلعه با تنها توپ جنگی‌اش، نابسامانی دوران و عظمت بی‌تکلف مردم، همه و همه نه‌تنها خود حقیقیت، که گویا بالاتر از آن است. و باید هم این‌طور باشد، چرا که شاعر باید ما را از خودمان جدا کند و دوباره در تطهیرشده‌ترین و خالصترین صورت ممکن به خودمان بازگرداند.»در کتاب دختر سروان با ترجمه حمیدرضا آتش‌برآب که از سوی نشر هرمس به چاپ رسیده است، تقریبا نیمی از کتاب به تفسیر و نقد کتاب اختصاص دارد و در تمامی این صفحات، پوشکین و کارهای ادبی او مورد ستایش قرار گرفته است. در این نقد و تفسیرها هرآنچه که لازم باشد درباره هنر پوشکین گفته شده است و در اینجا فقط یک چیز می‌ماند که ما به آن اشاره کنیم: دوستان عزیز، پوشکین، سرچشمه ادبیات روسیه را حتما بخوانید.[ معرفی کتاب از ادبیات روسیه: رمان جنایت و مکافات – همراه با اینفوگرافیک رمان ]جملاتی از کتاب دختر سروانمادرجان غرقه‌دراشک سفارش کرد مراقب سلامتی‌ام باشم و به ساویلیچ هم سپرد حواسش جمع من باشد. یک پوستین خرگوشی و روی آن هم پالتوپوست روباه به من پوشاندند. با ساویلیچ سوار کالسکه شدیم و در حالی که صورتم خیس اشک بود، راه افتادیم. (کتاب دختر سروان – صفحه ۴۶)من به رتبه افسری نایل شده بودم. خدمت هم برایم چندان زحمتی نداشت. در قلعه‌ای که به امید خدا رها شده بود، نه سان‌دیدنی بود و نه نگهبان و مشقی. فرمانده هر وقت که میلش می‌کشید سربازها را مشق می‌داد؛ اما هنوز هم نمی‌توانست دست چپ و راستشان را یادشان دهد، اگرچه پیش از هر عقب‌گردی نشانی کف دستشان گذاشته می‌شد تا خطا نکنند. (کتاب دختر سروان – صفحه ۸۶)او با قیافه‌ای راضی رو به من گفت: همیشه به شادی، صلح بد به جنگ خوب هم می‌ارزد. هرچند شرفت لکه‌دار شده، ولی لااقل زنده‌ای جوان. (کتاب دختر سروان – صفحه ۹۲)وقتی که شنیدم شما با شمشیر دوئل می‌کنید، خشکم زد. واقعا که مردها چه‌قدر عجیب‌اند! به خاطر یک کلمه‌ای که مسلما بعد از یک هفته از یاد آدم می‌رود، حاضرند بجنگند و زندگی‌شان را فدا کنند. (کتاب دختر سروان – صفحه ۹۷)بهترین و پایدارترین تغییرات، آنهایی است که در نتیجه رشد اخلاقیات ایجاد شود و نه به واسطه انواع جنبشهای قهرآمیز. (کتاب دختر سروان – صفحه ۱۲۷)در آن تاریکی شب می‌توانستم از هر خطری نجات پیدا کنم، اما یکدفعه برگشتم و دیدم که ساویلیچ نیست. پیرمرد بیچاره با آن اسب لنگش نتوانسته بود از چنگ راهزنها فرار کند. نمی‌دانستم باید چه‌کار کنم. چنددقیقه‌ای منتظر شدم و وقتی که دیگر حتم پیدا کردم گرفتار شده، برگشتم تا نجاتش دهم. (کتاب دختر سروان – صفحه ۱۹۰)گوش کن، وقتی بچه بودم یک پیرزن کالمیکی حکایتی را برام تعریف کرد. می‌خواهم برات نقلش کنم: یک روز عقابی از یک زاغی پرسید: بگو ببینم، زاغک، برای چی تو سیصدسال عمر می‌کنی و من فقط سی‌وسه‌سال؟ زاغ در جوابش گفت، به خاطر این‌که آقاجان، تو از خون گرم می‌خوری و غذای من گوشت مردار است. عقاب فکری کرد و گفت: پس من هم مدتی مثل تو گوشت مردار را امتحان می‌کنم. این شد که عقاب و زاغ پرواز کردند. از آن بالا اسب سقط‌شده‌ای را دیدند و پایین آمدند و سر لاشه نشستند. زاغ همان‌طور که به لاشه نوک می‌زد، به‌به و چه‌چهی می‌کرد ولی عقاب یکی دوبار نوکی به لاشه زد و باهاش را تکانی داد و به زاغ گفت: نخیر، داداش‌زاغی، ترجیح می‌دهم به‌جای این‌که سیصدسال از این گوشت لاشه بخورم، یک‌بار خون گرم بنوشم، هرچی هم می‌خواهد بشود، بشود! (کتاب دختر سروان – صفحه ۲۰۴)الکساندر سِرگِیویچ پوشکین (به روسی: Александр Сергеевич Пушкин) شاعر و نویسندهٔ روسی سبک رومانتیسیسم است. پوشکین بنیان‌گذار ادبیات روسی مدرن به حساب می‌آید و برخی او را بزرگ‌ترین شاعر زبان روسی می‌دانند.او در ۶ ژوئن ۱۷۹۹ در شهر مسکو چشم به جهان گشود و در ۱۰ فوریه ۱۸۳۷ در سن پترزبورگ درگذشت. مادر پوشکین از خانواده‌های اصیل روسی بود و پدرش نوه یک برده اتیوپیایی به نام آبراهام هانیبال و پسرخوانده تزار پتر کبیر بود که بعدها به مقام‌های بالایی دست یافته بود.پوشکین آموزش خود را زیر نظر معلمان خصوصی فرانسوی آغاز کرد. سال ۱۸۱۱ میلادی تحصیل در دبیرستان تسارسکویه سلو که اکنون در شهر کوچکی به نام پوشکین نزدیک سن پترزبورگ واقع است و در آن زمان اقامتگاه تابستانی تزار بود، شروع کرد. وی در این دبیرستان علوم اجتماعی و ادبیات را به خوبی فراگرفت. در همین مدرسه بود که طبع شاعری اش نمود پیدا کرد و جوایزی هم برای آن دریافت نمود.[۱] میان معلمان وی، استاد علوم اخلاق و علوم سیاسی او کونیتسین، تحصیل کرده دانشگاه گوتینگن بود که مسبب آشنایی پوشکین با بسیاری از دکابریستهای آینده شد.[۲]دانش آموز بود که به جهان ادبی وارد شد و نخستین شعر خود را در سال ۱۸۱۴ در پیک اروپا منتشر کرد. روزی که منظومه «روسلان و لودمیلا» را در ۱۸۲۰ به پایان رساند، شاعری شناخته شده بود.[۳] بعد از اتمام مدرسه، به خاطر سخنرانی‌های انتقادی‌اش در حمایت از اصلاحات اجتماعی مجبور به ترک پایتخت و به سمت مولداوی شد. در آنجا او عضو فیلیکی اتریا شد که برای آزادسازی و استقلال یونان از امپراتوری عثمانی فعالیت می‌کرد. از این گذشته او تحت تأثیر انقلاب یونان قرار گرفت. سال ۱۸۲۳ پوشکین به اودسا رفت و باز آنجا با حکومت درگیر و مجبور به تبعید شد. با این حال اجازه ملاقات تزار نیکولاس یکم را یافت.تمبر یادبود دویستمین سالگرد تولد الکساندر پوشکین - انتشار در سال ۱۹۹۹ - روسیهدر ۱۸۳۱ پوشکین با نیکولای گوگول ملاقات کرد و تحت تأثیر داستان‌های کمدی اش قرار گرفت. در همین سال او با ناتالیا گونچارووا ازدواج کرد. پس از ازدواج رفت‌وآمد او به دربار بیش از پیش افزایش یافت؛ ولی پس از پیشنهاد لقب بسیار پایین درباری به وی توسط تزار، او بسیار عصبانی و سر شکسته شد، زیرا قبل از همه همسر بسیار زیبای او مورد ستایش درباریان بزرگ (از جمله خود تزار) بود.در این سال‌ها آثار معتبری چون «دختر سروان»، «دوبروفسکی» و «بی بی پیک» را نوشت و در همین ایام منظومه «سوارکار مفرغی»، «ترانه‌های اسلاو غربی» و چندین داستان منظوم و اشعاری با عمق فلسفی سرود. به عقیده منتقدان، منظومه «سوارکار مفرغی» قله آثار پوشکین در این ژانر بوده و از بی نظیرترین آثار ادبی روسیه به حساب می‌آید و جزء معدود آثاری ست که در زمان حیات شاعر انتشار یافت. پوشکین در سال ۱۸۳۶ مجله «معاصر» را بنیان نهاد که بهترین نشریه دوره ای روسیه در قرن نوزدهم محسوب می‌شود.[۴]در سال ۱۸۳۷ بدهی‌های پوشکین بسیار افزایش پیدا کرد. از طرف دیگر شایع شده بود که همسرش رابطه نامشروع با یکی از افسران فرانسوی به نام جرج دانتس دارد.پوشکین برای حفظ حیثیت و غرور خود، معشوق احتمالی همسرش را در ۲۷ ژانویه ۱۸۳۷ (تاریخ قدیم) در سن ۳۷ سالگی به دوئل با تپانچه فراخواند. در این دوئل پوشکین از ناحیه شکم آسیب دید و دو روز بعد به دلیل شدت جراحات وارده درگذشت؛ ولی طرف مقابل فقط جراحت جزئی از ناحیه دست برداشت. تندیسی از این شاعر در مسکو در محل ازدواج با ناتالیا (روبروی خانه پوشکین) نصب گردیده‌است. پشت این تندیس کاخ الکساندر سوم می‌باشد که به موزه نقاشی تبدیل شده‌است.پوشکین افزون بر آنکه شاعر بزرگ روسیه به حساب می‌آید، نمایشنامه نویس، نثرپرداز و منتقد ادبی نیز بود. اشعار وی در دوران دبیرستان با نقاب قراردادی مکتب کلاسیک عرضه شد و شعرهای آغازین دهه ۱۸۲۰، در سبک رمانتیسم ارائه گردید. او به فرهنگ عامه روس هم دلبسته بود و چند قصه و ترانه عامیانه هم تصنیف کرده همانند «قصه خرس ماده» (۱۸۳۰)، «داماد» (۱۸۲۵) و «قصه ماهیگیر و ماهی» (۱۸۳۳). حماسه‌های منظوم پوشکین مثل «فواره باغچه سرای» در ۱۸۲۴ انتشار یافت، موجب کامیابی او بود. گفته می‌شود این اثر محبوب‌ترین شعر او در دوران حیاتش بود.[۵]پوشکین و سعدیبا بررسی آثار پوشکین، تاثیرپذیری وی از سعدی شیرازی به ویژه در برخی از آنها نظیر فواره باغچه سرای Бахчисарайский фонтан مشهود است. شاعر روس در دوران زندگی اش علاقه ای خاص به فرهنگ شرق و موضوعات مربوط به آن داشت. اندیشه‌های سعدی در آثار وی تبلور پیدا می‌کرد و او با تأسی از آنها دیدگاه‌های خود را درآن آثار بروز می‌داد.[۶] علاقه به شرق از دوران کودکی زمانی که مادربزرگ و دایه اش دربارهٔ سرگذشت پدرجد آفریقایی او؛ ابراهیم هانیبال می‌گفتند وجود داشت.[۷] سده نوزدهم در روسیه آثار بسیاری دربارهٔ مشرق زمین وجود داشت و پوشکین که در خانواده ای باسواد زندگی می‌کرد از خواندن این آثار بی بهره نماند. بعدها که اولین آثار وی نوشته شدند، همواره سخن از شرق به میان آمده‌است. پوشکین در آثارش نشان داده به خوبی با بسیاری از جنبه‌های زندگی شرقی آشناست. برخی از منتقدان روس، فواره دلربای پوشکین را، غنچه تازه و خوشبوی ادبیات روسیه نامیدند. در سال ۱۸۲۰ میلادی هنگام بازدید پوشکین از کاخ باغچه سرا در کریمه، فواره باغچه سرای و نوشته‌های روی آن که به دوزبان عربی و تاتاری بودند دید. نوشته اول به زبان عربی، آیه هجدهم از سوره انسان است که از سلسبیل؛ چشمه بهشتی سخن می‌گوید و در نوشته دوم به زبان تاتاری گفته شده؛ بیا، از زلال این فواره بنوش.[۸] غالب پوشکین شناسان بر این باورند که در منظومه فواره باغچه سرای، پوشکین استعداد و توانایی خود در به تصویر کشیدن سیمای شرقی را به نمایش گذاشته‌است. وی سرلوحه این منظومه را از بوستان سعدی انتخاب کرده‌است.آثارسالنام اثر۱۸۲۰روسلان و لودمیلا۱۸۲۱زندانی قفقاز۱۸۲۳فواره باغچه سرای۱۸۲۴کولی‌ها(۱۸۲۵/۱۸۲۷)۱۸۲۹پولتاوا۱۸۳۳سوارکار برنزی۱۸۴۱دوبروفسکی۱۸۲۱گاوریلیادا۱۸۲۵بوریس گودونوف۱۸۳۴داستان مرغ طلایی۱۸۳۴تاریخچه شورش پوکاچف۱۸۳۶دختر سروانشوالیه خسیس (۱۸۳۰)داستان ماهی‌گیر و ماهیکجشن بین طاعونتابوت سازغلام پستضربه آتشیندام سیاهبی‌بی پیکمسخره و زندگیدختران سیاه

More episodes from زهینه [زندگی بهینه]