دربیان تجلی دوم واظهارشاْن و مراتب بر ماسوی و عرض امانت عشق و شدت طلب به اندازه استعداد در هریک و خیمه زدن تمامیت آن در ملک وجود انسانی به مصداق آیدا انَا عَرَضْنَا الأمانة على السموات والأرض والجبال فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَ
أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسان إنَّه كان ظلوما جهولا .
جلویی کرد رخش دید ملک عشق نداشت
عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
حافظ
چه مَلَک را که عقل خالص است و وازشهوت محروم این مرتبه حاصل نیست.
فرشته عشق نداند که چیست قصه مخوان
بیار جام شرابی به خاک آدم ریزه
حافظ
و حیوان را که شهوت صرف است و از عقل بی نصیب به این منزلت و اصل نه . حیوان را خبر از عالم انسانی نیست، و وجود انسانی هر دو جنبه را دار است.
پرده ایی کاندر برابر داشتند
وقت آمد پرده را برداشتند