
Sign up to save your podcasts
Or
▨ نام شعر: آشتی
▨ شاعر: نادر نادرپور
▨ با صدای: نادر نادرپور
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
ای آشنای من!
برخیز و با بهارِ سفرکرده بازگرد
تا پُر کنیم جام تهی از شراب را
وز خوشههای روشن انگورهای سبز
در خُم بیافشریم میِ آفتاب را
برخیز و با بهار سفرکرده بازگرد
تا چون شکوفههای پَرافشانِ سیبها
گلبرگِ لب، به بوسهی خورشید وا کنیم.
وانگه چو بادِ صبح
در عطر پونههای بهاری شنا کنیم
برخیز و بازگرد
با عطر صبحگاهیِ نارنجهای سرخ
از دور، از دهانهی دهلیزِ تاکها
چون بادِ خوش، غبار بر انگیز و بازگرد
یک صبحِ خندهرو
وقتی که با بهارِ گلافشان فرا رسی
در باز کن، به کلبهی خاموشِ من بیا
بگذار تا نسیم که در جستجوی توست
از هر که در ره است، بپرسد نشانههات
آنگاه با هزار هوس، با هزار ناز
برچین دو زلف خویش، آغازِ رقص کن
بگذار تا به خنده فرود آید آفتاب
بر صبحِ شانههات
ای آشنای من!
برخیز و با بهارِ سفرکرده بازگرد
تا چون به شوقِ دیدن من بال و پر زنند
بر شاخهی لبان تو، مرغانِ بوسهها
لب بر لبم نهی
تا با نشاطِ خویش، مرا آشنا کنی
تا با امیدِ خویش، مرا آشتی دهی
▨
نادر نادرپور
از کتاب شعر انگور
▨ نام شعر: آشتی
▨ شاعر: نادر نادرپور
▨ با صدای: نادر نادرپور
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
ای آشنای من!
برخیز و با بهارِ سفرکرده بازگرد
تا پُر کنیم جام تهی از شراب را
وز خوشههای روشن انگورهای سبز
در خُم بیافشریم میِ آفتاب را
برخیز و با بهار سفرکرده بازگرد
تا چون شکوفههای پَرافشانِ سیبها
گلبرگِ لب، به بوسهی خورشید وا کنیم.
وانگه چو بادِ صبح
در عطر پونههای بهاری شنا کنیم
برخیز و بازگرد
با عطر صبحگاهیِ نارنجهای سرخ
از دور، از دهانهی دهلیزِ تاکها
چون بادِ خوش، غبار بر انگیز و بازگرد
یک صبحِ خندهرو
وقتی که با بهارِ گلافشان فرا رسی
در باز کن، به کلبهی خاموشِ من بیا
بگذار تا نسیم که در جستجوی توست
از هر که در ره است، بپرسد نشانههات
آنگاه با هزار هوس، با هزار ناز
برچین دو زلف خویش، آغازِ رقص کن
بگذار تا به خنده فرود آید آفتاب
بر صبحِ شانههات
ای آشنای من!
برخیز و با بهارِ سفرکرده بازگرد
تا چون به شوقِ دیدن من بال و پر زنند
بر شاخهی لبان تو، مرغانِ بوسهها
لب بر لبم نهی
تا با نشاطِ خویش، مرا آشنا کنی
تا با امیدِ خویش، مرا آشتی دهی
▨
نادر نادرپور
از کتاب شعر انگور