
Sign up to save your podcasts
Or
▨ نام شعر: دیدار
▨ شاعر: نادر نادرپور
▨ با صدای: نادر نادرپور
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
من او را دیدهبودم
نگاهی مهربان داشت
غمی در دیدگانش موج میزد
که از بختِ پریشانش نشان داشت
نمیدانم چرا هر صبح، هر صبح
که چشمانم به بیرون خیره میشد
میان مردمش میدیدم و باز
غمی تاریک بر من چیره میشد
شبی در کوچهای دور
از آن شبها که نور آبی ماه
زمین و آسمان را رنگ میکرد
از آن مهتاب شبهای بهاری
که عطر گل فضا را تنگ میکرد
در آنجا، در خَمِ آن کوچهی دور
نگاهم با نگاهش آشنا شد
به یک دَم آنچه در دل بود گفتیم
سپس چشمان ما از هم جدا شد
از آن شب دیگرش هرگز ندیدم
تو پنداری که خوابی دلنشین بود
به من گفتند او رفت
نپرسیدم چرا رفت
ولی در آن شب بدرود، دیدم
که چشمانش هنوز اندوهگین بود
▨
نادر نادرپور از کتاب: شعر انگور
▨ نام شعر: دیدار
▨ شاعر: نادر نادرپور
▨ با صدای: نادر نادرپور
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
من او را دیدهبودم
نگاهی مهربان داشت
غمی در دیدگانش موج میزد
که از بختِ پریشانش نشان داشت
نمیدانم چرا هر صبح، هر صبح
که چشمانم به بیرون خیره میشد
میان مردمش میدیدم و باز
غمی تاریک بر من چیره میشد
شبی در کوچهای دور
از آن شبها که نور آبی ماه
زمین و آسمان را رنگ میکرد
از آن مهتاب شبهای بهاری
که عطر گل فضا را تنگ میکرد
در آنجا، در خَمِ آن کوچهی دور
نگاهم با نگاهش آشنا شد
به یک دَم آنچه در دل بود گفتیم
سپس چشمان ما از هم جدا شد
از آن شب دیگرش هرگز ندیدم
تو پنداری که خوابی دلنشین بود
به من گفتند او رفت
نپرسیدم چرا رفت
ولی در آن شب بدرود، دیدم
که چشمانش هنوز اندوهگین بود
▨
نادر نادرپور از کتاب: شعر انگور