
Sign up to save your podcasts
Or
▨ نام شعر: ستارهٔ دور
▨ شاعر: نادر نادرپور
▨ با صدای: نادر نادرپور
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
تصویرها در آینهها نعره میکشند:
ما را از چارچوبِ طلایی رها کنید
ما در جهان خویشتن آزاد بودهایم
دیوارهای کورِ کهن، ناله میکنند:
ما را چرا به خاکِ اسارت نشاندهاید؟
ما خشتها به خامی خود شاد بودهایم
تکتک ستارگان، همه با چشمهای تر
دامان باد را به تضرع گرفتهاند
کای باد! ما ز روز ازل این نبودهایم
ما اشکهایی از پیِ فریاد بودهایم
غافل، که باد نیز عنانِ شکیب خویش
دیریست کز نهیب غم از دست داده است
گوید که ما به گوش جهان، باد بودهایم
من باد نیستم
اما همیشه تشنهٔ فریاد بودهام
دیوار نیستم
اما اسیرِ پنجهٔ بیداد بودهام
نقشی درون آینهٔ سرد نیستم
زیرا هر آنچه هستم بیدرد نیستم
اینان به ناله، آتشِ درد نهفته را
خاموش میکنند و فراموش میکنند
اما من آن ستارهٔ دورم که آبها
خونابههای چشم مرا نوش میکنند
▨
نادر نادرپور
از دفتر شعر سرمهٔ خورشید
▨ نام شعر: ستارهٔ دور
▨ شاعر: نادر نادرپور
▨ با صدای: نادر نادرپور
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
تصویرها در آینهها نعره میکشند:
ما را از چارچوبِ طلایی رها کنید
ما در جهان خویشتن آزاد بودهایم
دیوارهای کورِ کهن، ناله میکنند:
ما را چرا به خاکِ اسارت نشاندهاید؟
ما خشتها به خامی خود شاد بودهایم
تکتک ستارگان، همه با چشمهای تر
دامان باد را به تضرع گرفتهاند
کای باد! ما ز روز ازل این نبودهایم
ما اشکهایی از پیِ فریاد بودهایم
غافل، که باد نیز عنانِ شکیب خویش
دیریست کز نهیب غم از دست داده است
گوید که ما به گوش جهان، باد بودهایم
من باد نیستم
اما همیشه تشنهٔ فریاد بودهام
دیوار نیستم
اما اسیرِ پنجهٔ بیداد بودهام
نقشی درون آینهٔ سرد نیستم
زیرا هر آنچه هستم بیدرد نیستم
اینان به ناله، آتشِ درد نهفته را
خاموش میکنند و فراموش میکنند
اما من آن ستارهٔ دورم که آبها
خونابههای چشم مرا نوش میکنند
▨
نادر نادرپور
از دفتر شعر سرمهٔ خورشید