در برنامه دوازدهم چای آخر شب ادامه قصه سمک عیار را می شنویم. در قسمت قبلی دیدیم خورشیدشاه که در خانه زید بود جمهور را ملاقات کرد و از طریق او به پدر خود در حلب نامه‌ای نوشت و سپس به اتفاق فرخ روز و شغال از شهر خارج شدند. در این قسمت هم ادامه قصه را می شنویم. از آنجا که سمک در حال صحبت با مه‌پری به دنبال چاره‌ای برای نجات جوانمردان از آتش کوچه سنگین بود. اگر هنوز قسمت‌های قبلی را نشنیده‌اید، پیشنهاد می‌کنم اول آنها را بشنوید و سپس ادامه قصه را در این قسمت دنبال کنید.

موسیقی: سه تار، دشتی، کاری از نادر فولادنسب

کانال تلگرام: @naderfouladinasab

اگر به محتوایی که تیم چایِ‌ آخر شب تولید می‌کند، علاقه‌مند هستید، و می‌خواهید از ما حمایت کنید، لطفا از مغازه اینترنتی زیر خرید کنید:

هدیه‌های ایرانی 

If you enjoy the content that our team is producing, and are willing to support us, please consider to buy from our gift shop:

Persian Gifts

https://persian-gifts.com/