Aknoon | اکنون

قسمت سی و سوم، عبدالمحمود رضوانی


Listen Later

اکنون ادامه دارد..

قسمت سی و سوم از فصل اول

مهمان: عبدالمحمود رضوانی


کتاب و سایر انتشارات

گلستان سعدی (ورژن انگلیسی، ترجمه ی دکتر محمود رضوانی)


شخصیتها (شاعر، نویسنده، بازیگر، کارگردان، خواننده، موسیقدان ….)

عبدالمحمود رضوانی دهاقانی (مترجم، نویسنده، مدرس و استاد دانشگاه، دکترای زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه علوم انسانی در آمریکا، زاده ۱۳۳۳ ه.خ)

سعدی (خطیب، نویسنده و شاعر بزرگ ایرانی، ۶۹۰-۵۸۹ ه.خ)

جلال‌الدین تاج اصفهانی (خواننده موسیقی سنتی ایرانی، ۱۳۶۰ - ۱۲۸۲ ه.خ)

محسن شُکوه ( یکی از پیشگامان آموزش زبان انگلیسی در ایران و بنیانگذار موسسه زبان شکوه، زاده ۱۳۰۸ ه.خ)

ادوارد فیتزجرالد (نویسنده، مترجم و شاعر بریتانیایی، نخستین و معروفترین مترجم آثار خیام به انگلیسی، ۱۸۸۳ - ۱۸۰۹ م)

جلال‌الدین کزازی(جلال‌الدین کزازیاستاد دانشگاه، شاعر، نویسنده، مترجم، شاهنامه‌پژوه و ادیبِ ایرانی، زاده ۱۳۲۷ ه.ش)

ابوالفرج ابن جوزی (فقیه، محدث، متکلم و تاریخ‌نگار حنبلی مذهب بغدادی، ۵۹۲ - ۵۱۰ ه.ق)

ژان-کلود کاریِر(فیلم‌نامه‌نویس و بازیگر فرانسوی، رئیس مدرسه عالی تصویر و صدای فرانسهو همسر نهال تجدد، ۲۰۲۱ - ۱۹۳۱ م)

نهال تجدد- شیخ العراقین زاده حائری مازندرانی(نویسنده و پژوهشگر ایرانی، زاده ۱۳۳۸ ه.ش)

جهانگیر نظام‌العلما (خوشنویس ایرانی، ۱۴۰۰ - ۱۳۱۳ ه.خ)

حسین عمومی (نوازنده برجسته ساز نی و آهنگساز و پژوهش‌گر و مدرس برجسته موسیقی ایرانی و نیز دارای مدرک دکترای معماری، زاده ۱۳۲۳ ه.خ)

محمدرضا شجریان (موسیقیدان و خواننده برجسته ی ایرانی، خسرو آواز ایران، ۱۳۹۹ - ۱۳۱۹ ه.خ)

پرویز مشکاتیان ( آهنگساز، موسیقی‌دان، استاد دانشگاه، پژوهشگر و نوازندهٔ سنتور اهل ایران، ۱۳۸۸ - ۱۳۳۴ ه.خ)

ادوارد رهاتسِک (شرق‌شناس، مهندس، ریاضی‌دان و مترجم اهل مجارستان، ۱۸۹۱ - ۱۸۱۶ م)


سایر

حروف اَبجَد (شیوه‌ای برای مرتب‌سازی حروف زبان عربی است که برپایه الفبای اولیه خط فنیقی، مرتب شده‌اند)

حروف کَم صَلا (یک اصطلاح در حروف‌نگاری و خطاطی است که به حروف بدون نقطه یا علامت دیگر (حروف مهمله) اشاره دارد. در واقع، به حروفی گفته می‌شود که در آنها از نقطه یا علائم دیگر برای تشخیص و تمیز دادن آنها از حروف مشابه استفاده نشده است)

حروف مُشَجر (نوعی خط رمزی که در گذشته برای نوشتن مخفیانه استفاده می‌شد و در آن حروف ابجد با خطوطی شبیه به شاخه‌های درخت ترسیم می‌شدند)


اشعار و جملات و عبارات

تا کی غم آن خورم که دارم یا نه 

وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه 

پر کن قدح باده که معلومم نیست 

کاین دم که فرو برم برآرم یا نه 

(خیام)

————

از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن 

فردا که نیامده‌ست فریاد مکن 

بر نامده و گذشته بنیاد مکن 

حالی خوش باش و عمر بر باد مکن 

(خیام)

————

سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست 

در میان این و آن فرصت شمار امروز را 

(سعدی)

————

خیز و در کاسهٔ زر آبِ طَرَبناک انداز 

پیشتر زان که شَوَد کاسهٔ سَر خاک‌ انداز 

(حافظ)

———

به قمارخانه رفتم، همه پاکباز دیدم 

چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی 

(سعدی)

————

صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه 

بشکست عهدِ صحبتِ اهلِ طریق را 

گفتم میانِ عالم و عابد چه فرق بود 

تا اختیار کردی از آن این فریق را؟ 

گفت: آن گلیمِ خویش به در می‌برد ز موج 

وین جهد می‌کند که بگیرد غَریق را 

(سعدی)

———

بخت جوان دارد آن که با تو قرین است 

پیر نگردد که در بهشت برین است 

(سعدی)

———

علم الیقین"، "عین الیقین"، و "حق الیقین" اصطلاحاتی هستند که در عرفان و تصوف برای توصیف مراتب و درجات یقین به کار می‌روند

———

دیدی آن قهقههٔ کبکِ خِرامان حافظ؟ 

که ز سرپنجهٔ شاهینِ قضا غافل بود

(حافظ)

———

املای نا نوشته غلط نداره

(اصطلاح انگلیسی)

——-

بر سرِ آنم که گر ز دست برآید 

دست به‌کاری زنم که غصّه سرآید

(حافظ)

———

نشاید بنی‌آدم خاکزاد 

که در سر کند کبر و تندی و باد 

تو را با چنین گرمی و سرکشی 

نپندارم از خاکی از آتشی

(سعدی)

———

آسمان شعر را گویندگان شرق و غرب

اختر خرد و بزرگ هستند و سعدی آفتاب

———

کجا خود شکر این نعمت گزارم که زور مردم آزاری ندارم

(سعدی)

من از بازویِ خود دارم بسی شُکر که زورِ مردم آزاری ندارم

(حافظ)

———

دردی است درد عشق که هیچش طبیب نیست

(سعدی)

بحری است بحر عشق که هیچش کناره نیست

(حافظ)

———

جمال کعبه چنان می‌دواندم به نشاط 

که خارهای مغیلان حریر می‌آید

(سعدی)

در بیابان گر به شوقِ کعبه خواهی زد قدم 

سرزنش‌ها گر کُنَد خارِ مُغیلان غم مخور

(حافظ)

———

کس ندیدم که گم شد از رهِ راست

(سعدی)

در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست

(حافظ)

———

ز منجیق فلک سنگ فتنه می بارد 

من ابلهانه گریزم به آبگینه حصار

(عرفی شیرازی)

———

کفر است در طریقت ما کینه داشتن 

آیین ماست، سینه چون آیینه داشتن

(طالب آملی)

———

تو که بر بام خود آئینه داری 

چرا بر بام مردم میزنی سنگ

———

ز غارت چمنت بر بهار، منت هاست 

که گل به دست تو از شاخه تازه تر ماند!

(طالب آملی)

———

شکر بجای آر که مهمان تو

روزی تو می خورد از خوان تو

(صائب تبریزی)

———

چگونه مرگ بفرسایدت ؟ مگر تو تنی ؟

 تو جان خالصی و تا همیشه جان تازه است

(حسین منزوی)


Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

...more
View all episodesView all episodes
Download on the App Store

Aknoon | اکنونBy aknoontalks