رمان « همیشه شوهر» اثر فیودور داستایوفسکی یک داستان روانشناختی و پیچیده است که به بررسی روابط انسانی، خیانت، عشق، و حسادت میپردازد. این کتاب داستان تقابل دو مرد را روایت میکند: یکی شوهر زنی که فوت کرده و دیگری مردی که در گذشته با آن زن رابطه داشته است.
داستان در فضایی پر از تعلیق و کشمکش میان این دو شخصیت پیش میرود، جایی که احساسات متناقضی مانند خشم، شرم، و حسرت در برابر هم قرار میگیرند. داستایوفسکی در این اثر با مهارت خاص خود، پیچیدگیهای روانی شخصیتها و تاثیر عمیق احساسات و خاطرات گذشته را به تصویر میکشد.
این رمان با درونمایههای روانشناسی و فلسفه، به بررسی عمیق طبیعت انسان و واکنشهای او در برابر واقعیتهای تلخ زندگی میپردازد.