پادکست هزارویک شب

شب هفتادودوـ حکایت ملک‌نعمان و فرزندان او


Listen Later

«ضوءالمکان گفت: از خواندن شعر ناگزیرم تا شاید آتش دل فرونشیند.»


ضوءالمکان با پیرمرد تون‌تابش در قافله‌ای روانه به سمت بغداد است و شب که می‌شود، شعرهایی سوزناک را به آواز بلند می‌خواند. در شب ۷۲م بشنوید که نزهت‌الزمان از شنیدن صدای این آوازها چه حالی پیدا می‌کند.

Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

...more
View all episodesView all episodes
Download on the App Store

پادکست هزارویک شبBy studio senoghte