
Sign up to save your podcasts
Or
«پس ضوءالمکان پس از شنیدن نام ملک نعمان و بغداد گریان شد و با تونتاب گفت: پس از این من در اینجا نتوانم زیست. ناچار با همین قافله باید سفر کنم.»
شنیدیم که ملکنعمان در نامهای به شرکان نوشت که همراه با خراجش کنیزی را که تازه پیدا کرده برای او بفرستد. نزهتالزمان هم مشتاقانه سفر را شروع کرد و از قضا ضوءالمکان هم که در دمشق بود با آنها به بغداد روانه شد. حالا شب ۷۱م را بشنوید.
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
«پس ضوءالمکان پس از شنیدن نام ملک نعمان و بغداد گریان شد و با تونتاب گفت: پس از این من در اینجا نتوانم زیست. ناچار با همین قافله باید سفر کنم.»
شنیدیم که ملکنعمان در نامهای به شرکان نوشت که همراه با خراجش کنیزی را که تازه پیدا کرده برای او بفرستد. نزهتالزمان هم مشتاقانه سفر را شروع کرد و از قضا ضوءالمکان هم که در دمشق بود با آنها به بغداد روانه شد. حالا شب ۷۱م را بشنوید.
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.