پادکست هزارویک شب

شب هشتادوسه ـ حکایت ملک‌نعمان و فرزندان او


Listen Later

«من دوست دارم مردم از علم من سودمند شوند اما هیچ چیز از آن را به من نسبت ندهند.»


وزیر دندان در میانهٔ ماجرای مرگ ملک‌نعمان است که برای ضوءالمکان تعریف می‌کند. شنیدیم که پنج کنیز زیبای دانشمند که پیرزنی زاهدنما آن‌ها را برای شاه آورده بود، در همان الگوی تکراری که بارها شنیدیم، دانسته‌هایشان را در دربار افاضه می‌کنند. ادامۀ افاضاتشان را در شب ۸۳ بشنوید.


بعضی واژه‌های دشوار شب ۸۳:


سَلَف: گذشته

فطانت: زیرکی، هوشیاری

Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

...more
View all episodesView all episodes
Download on the App Store

پادکست هزارویک شبBy studio senoghte