پادکست هزارویک شب

شب شصت‌ودو ـ حکایت ملک‌نعمان و فرزندان او


Listen Later

«معاویه گفت که: رای تو چیست وقتی با کسی از قوم خود ملاقات کنی؟ احنف گفت: از شرم سر به زیر افکنم و به سلام مبادرت کنم و آنچه را به من سود ندارد واگذارم و سخن کم گویم.»


نزهت‌الزمانِ کنیزشده سر از دربار شرکان درآورد و آنجا برای نشان دادن شایستگی‌اش شروع کرد به سخنرانی‌ای که تا چند شب ادامه دارد.


بعضی واژه‌های دشوار شب ۶۲:


جولان: خودنمایی و قدرت‌نمایی

مغازله: معاشقه، سخن‌های عاشقانه گفتن

جِماع/مجامعت: همبستری

مشیمه: رَحِم، زهدان

Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

...more
View all episodesView all episodes
Download on the App Store

پادکست هزارویک شبBy studio senoghte