برای دیروزی که روز مولانا بود دو شعر در ساندکلاودم خواندهام.
دو شعر برای روز ملی بزرگداشت مولانا
یک.
تکرارِ من...
(بالت به رنگ آسمان، چون دود، چون پروازِ جان
تنگیدلم زاید تورا، دلشورهی شکّربیان!)
ای سایهور پرگارِ من!، آیینهی پندار من!،
آزینهی جانم تویی، اندیشهی بیدارِ من!
شبخوانیِ گویا تویی، پروانهی رویا تویی،
در شامگاهان قضا، فردای رحمتبارِ من!
جانم به شبْ پیچان شود، صدپاره و بیجان
تا تازیانهش برزنی، ای رنج لذتوارِ من!
در پهندشتی بیکران، هیچ است دستآویزِ جان
بر خاکدانِ هیچوش، دل میدهد هشدارِ من!
صد سایه در هم میشود، آوار برهم میشود
تا بر سرِ ویرانهها، رویش شود تکرارِ من...
(بخش دوم کولاژ مولانا و نرودا؛ فرشید، س؛ ۱۵فروردین۹۲)
******
دو. غزلوارهیی پیشکش به مولانا
به مولانای شگرف
ما، در دو سوی هستی خود خالی و خموش
او:
مثلِ ذاتِ زیستنِ ابر
رهگذر.
ما ترجمانِ معنی «ابرِ سوال پوش»،
او انعكاسِ پاسخِ نورانی سحر.
٭
افسونِ بیرهایی ما:
موجموج حرف،
محصولِ ابرِ بودنمان:
سیلسیل شك.
تكرارِ بیملالتِ او، برتر از یقین،
خاموشیاش:
دهانِ سخنگفتنِ فلك!
٭
ما و یقینِ گمشده و ماهی گریز
او، جرعهجرعه غرقۀ دریای «یافتن».
ما و هبوطِ خشكِ كویرِ علومِ محض،
او: در مسیرِ جاری «با او شناختن»
٭
ما با یقینِ یافته از آستانِ یأس:
فریادِ شادی... 9
اما...
اما...
حضورِ او:
خاكستری به وسعتِ پروازِ سوختن
این است رمزِ ماندنِ ما و عبورِ او.
٭
گوید:
«مردی ز شهرِ هرگزم و از دیارِ هیچ
اشكِ زلالِ خواهشِ شفافْ زیستن.
شمسِ شكوهِ لحظۀ از خود فراشدن
رنگینكمانِ خندۀ پروردگارِ من!»
شیراز، ۱۳۸۴
(برگرفته از مجموعهشعر در امتداد ترد غزل)
موسیقی متن: Hang Massive - Once Again - 2011 ( hang drum duo
شعرها و تدوین: فرشید ساداتشریفی