اقتصاد ایران این روزها به مثابه جنگلی است که چند نقطه حیاتی آن دچار حریق شده و آتش نشانها برای خاموش کردن آتش تلاش می کنند، اما قادر به خاموش کردن آن نیستند. هر حریقی که خاموش می شود، از دیگر نقاط این جنگل حریقهای دیگری سر بر می آورند. همانگونه که در آتش گرفتن جنگل عوامل بیرونی (اقلیمی) و درونی ( انسانی و نحوه مراقبت و نگهداشت جنگل) نقش دارند، اقتصاد ایران نیز تحت عوامل بیرونی( از جمله، تحریم های گسترده آمریکا) و عوامل درونی و ساختاری مانند مدیریت ناکارآمد و سوء مدیریت ساختار معیوبی پیدا کرده و به حالت بحرانی رسیده است. محسن صفایی فراهانی اقتصاد دان مقیم ایران در باره وضعیت کنونی اقتصاد کشورمی گوید: "ما میراث دار یک مدیریت غلط سیاسی بر اقتصاد کشورهستیم که با اعمال سیاستهای خاص، اقتصاد کشور را صدمه پذیر کرده است. این حکومت نشان داده به ابعاد تصمیماتی که اقتصاد را به بحران رسانده، توجه ندارد." او همچنین می گوید:" مشتی، کماکان مشغول غارت کشور هستند. آنان منابع کشور رابه یغما بردهاند و تنها نگرانی آنان نقل و انتقال پولها و داراییهای است که از این کشور غارت کردهاند. اقتصاد زیر زمینی در حال فلج کردن ایران است." در چنین شرایطی است که حکومت اسلامی برای حفظ و بقای خود، طرح سهمیه بندی کالاهای اساسی و بازگشت کوپن به اقتصاد را به طور جدی در دستور کار خود قرار داده است.