Sign up to save your podcastsEmail addressPasswordRegisterOrContinue with GoogleAlready have an account? Log in here.
FAQs about داستانهای مقاومت:How many episodes does داستانهای مقاومت have?The podcast currently has 915 episodes available.
August 30, 2021یادواره شهدای ۱۰شهریور- گیتی گیوهچیانیادواره شهدای ۱۰شهریور- گیتی گیوهچیان...more10minPlay
August 17, 2021پرندهای با بالهای آهنینپرندهای با بالهای آهنینبه ياد مجاهد شهيد محسن محمدباقر، عقاب پرغرور عشق و آزادیقتلعام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷مرداد سال ۶۷ بدون شک در سینه تاریخ ایران حک شده و هرگز فراموش نخواهد شد. این ماه از یکسو یادآور برگ زرینی از فداکاری و وفاداری به آرمان آزادی و پایبندی به اصول و از سوی دیگر افشاگر اوج شقاوت و بیرحمی خمینی و دار و دسته جنایتکار حاکمش بوده و خواهد بود. خمینی خونآشام یکی از فجیعترین جنایات ضدبشری در تاریخ معاصر را با قتلعام هزاران زندانی سیاسی رقم زد.مجاهد خلق محسن محمدباقر از دوپا فلج بود. ۲عصا در دست داشت و با اونها حرکت میکرد. نیرومند و استوار بود. قبلاً در فیلم «غریبه و مه» ساخته بهرام بیضایی نقش یک بچهفلج را بازی کرده بود. در زندان سرشار از روحیه و شادابی بود. یکی از همزنجیرانش درباره او میگوید: « شب آخر به او گفتم محسن چطوری؟ گفت مرگ حقه. روحیهاش خیلی بالا بود. در بازی فوتبال همه اونو انتخاب میکردند. با عصاهایش توی دروازه میایستاد و با حرکت دادن آنها گویی بالهاش را باز میکرد و مثل یک عقاب توپ را میگرفت. وقتی هم برای اعدام صداش زدند مثل عقابی مغرور از جا پرید. انگار منتظر همین لحظه بود». یکی دیگر از همزنجیرانش میگوید: «محسن بهراستی کوهی از اراده و عشق بود. هیچوقت دیده نشد که ذرهای در مقابل پاسداران کوتاه اومده باشه. بسیار شاداب و همیشه خندان بود. اگر کسی او را نمیشناخت، نمیتونست باور کنه که پاهاش فلجه. خودش میگفت: میدونی چرا در بازی فوتبال ستارهتیم هستم؟ برای اینکه من دوتا پای فلزی بیشتر از دیگران دارم». همبندی دیگرش میگوید: «محسن در دروازه میایستاد و توپهای زمینی را با پا و توپهای هوایی را با عصا میگرفت. محسن در هر برنامه و مراسم جمعی فعال و پرشور وارد میشد. بهخصوص با تجربه و دانشی که در زمینهتأتر و نمایش داشت همیشه در تولید نمایشنامههایی که در زندان بهطور مخفیانه نوشته و اجرا میشد، کمکهای بسیار مؤثری به بچهها میکرد. محسن محمدباقر در دوبله به فارسی تعدادی از فیلمهای کارتونی کودکان هم کار کرده بود و در فیلمهای سینمایی فارسی نیز چند بار بازی کرده بود. موقعی که قتلعام زندانیان شروع شد، محسن پرشورترین و جسورانهترین برخوردها را داشت. مرتب شعر میخوند، پاسدارها را مسخره میکرد و آنها را در حضور خودشان دست میانداخت و بلندبلند میخندید و بچهها و هم سلولیها را میخندوند. در آن روزهای آخر یکبار گفت: «من حساب همه چیز را کردهام. اگر خواستند مرا دار بزنند، اول یک پشتک میزنم و بعد با عصایم میکوبم توی سر «جواد ششانگشتی» بعد میرم بالای دار». یاد این مجاهد دلیر و عقاب پرغرور عشق و آزادی گرامی باد.پرواز با پاي آهنينپيش شيخ آمد دليري نوجوانبا دو پاي آهنين، معلولسانگفت: «من محسن، محمد باقرمپا ندارم من، ولي بس قادرمراه پيمايم به اوج تيرداربا پر ايمان خود ققنوس وارباز ميدانم كه خيزم من ز خاكخون جاري زمانه سرخ و پاكبيهده بر لغزش از راهم مكوشتف كنم بر خوي شيخ دينفروشگفته بود اين را به يارانش ز پيشگر رسم بر چوبهي آن دار خويشبا عصايم ميزنم بر مغز ديوگاه مردن مي خروشم با غريوپركشم با پاي آهن، چون عقابتا نپندارند ترسم زان كلاباو پريد و كرد بر عهدش وفاهيچ كس ديده پرنده با عصا؟...more6minPlay
August 17, 2021بهیاد مجاهد شهید مسعود علایی خستو، نوه پدر طالقانی، شهید سرفراز قتلعام سال ۶۷بهیاد مجاهد شهید مسعود علایی خستو، نوه پدر طالقانی، شهید سرفراز قتلعام سال ۶۷راوی: مسعود علایی خستو، نوه دختری آیتالله طالقانی، در سال ۱۳۴۳ در تهران بهدنیا آمد از همان دوران کودکی با مفهوم مبارزه و دردهای ناشی از آن آشنا گردید.او عضو انجمن دانشآموزان مسلمان یکی از دبیرستانهای شمال و غرب تهران در بخش دانشآموزی سازمان بود. یکی از آشنایان او میگوید: «مسعود در مهر سال ۶۰ در خیابان گیشا با یورش پاسداران به منزلشان دستگیر شد. مسعود ۱۷ساله بود که دستگیر شد. در بیدادگاه به ۱۱سال زندان محکوم شد. در بازجویی بهشدت شکنجه شد تا قفل دل پرمهر و رازدارش را بازکنند، اما او لب از لب بازنکرد! یکی از حماسههای مسعود مقاومت ۲ساله و قهرمانانهاش در سلولهای انفرادی زندان گوهردشت بود. انتقال او به سلول انفرادی نه بهخاطر کسب اطلاعات بلکه بهخاطر درهم شکستن مقاومتش بود. همواره به بهانههای ساختگی او را تحقیر و شکنجه میکردند».یکی از همرزمانش در زندان، در اینباره میگوید:«مسعود را در سال ۶۱ در زندان قزلحصار در محلی که قرنطینه نام داشت و معروف به گاودونی بود شناختم. او شدیداً مورد آزار و اذیت جلاد حاج داوود رحمانی قرار داشت».در یک گزارش دیگرآمده است: «مسعود بهخاطر اینکه نوه پدر طالقانی بود، بارها توسط خود لاجوردی تهدید شده و از او خواسته شده بود که همکاری کند. یکبار هم لاجوردی جهت مصاحبه پیش او رفت، ولی باز جواب رد شنید.آخوند نیری که مسعود خستو را میشناخت، پس از توهین به او و پدربزرگش، گفت: «نوه طالقانی هستی؟ برو... اعدام!او با دفاع جانانه از سازمان پرافتخار مجاهدین هیبت پوشالی «هیأت مرگ» خمینی دجال را به هیچ گرفت و با بوسه بر طنابدار مرگ را تسلیم اراده مجاهد خلق نمود.و حالاخلاصهای از نامه جگرسوز مادر شهید:«هر وقت میدیدمش و احوالش را میپرسیدم با تمام رنجهای جسمانی میگفت: ”شما خوب باشید ما خوبیم“. همیشه آرزوی آمدنش را داشتم، دلم میخواست اگر برای چند صباحی هم شده بیاید و منهم جسم رنجورش را مرهمی بگذارم. او راحت شد، ولی من تا آخر عمر باید در غم او بسوزم و بسازم؛ با آن سن کم، یک ابرمرد ویک آزادمرد بود».داستان مسعود خستو، نوه پدر طالقانیديگري مسعود خستو بيگناهچون بياوردند در بيدادگاهگفت قاضي: «هان! كه باشد اين دگرگفت: «من هستم نوه از آن پدر»گفت: «منظور از پدر گو با شتاب»گفت: «آن كو بود روح انقلاب!»گفت: «روح انقلاب اين رهبر استاين خميني كه همه ما را سر است»گفت: «نه! منظور من فرزانهايستكه ازين رهبر بسي دور و بريستآيت اللهي ست او از طالقانجملهي خلقند او را عاشقان»گفت: «اين را هم جزايش هست دارگر چه هرگز سر نزد زو هيچ كار»اينچنين جان هر آن مظلوم رامي گرفتند و هر آن محكوم رامي كشيدندش به اوج دارهاآن تبهكاران و آن خونخوارها...more6minPlay
July 12, 2021همه برای آزادی- برنامهای بهمناسبت گردهمایی بزرگ سالانه مقاومت ایران- قسمت آخر...more36minPlay
July 11, 2021همه برای آزادی- برنامهای بهمناسبت گردهمایی بزرگ سالانه مقاومت ایران- قسمت پنجم...more35minPlay
July 06, 2021همه برای آزادی- برنامهای بهمناسبت گردهمایی بزرگ سالانه مقاومت ایران- قسمت چهارم...more30minPlay
FAQs about داستانهای مقاومت:How many episodes does داستانهای مقاومت have?The podcast currently has 915 episodes available.