
Sign up to save your podcasts
Or
داستان صوتی #مد_و_مه
نوشتهی #ابراهیم_گلستان
صدای: پدرام فرهادیفر
قسمت نخست
خلاصه داستان مد و مه
کتاب مد و مه از نظر خود نویسنده میتواند مانیسفت او باشد و معتقد است اگر میخواهید از ابراهیم گلستان چیزی بخوانید مد و مه را بخوانید و به حرفی که در آن هست توجه کنید. این مجموعه داستان شامل سه داستان «از روزگار رفته حکایت»، «مد و مه» و «در بار یک فرودگاه» است که در سال ۱۳۴۸ منتشر شده اما داستانها درفاصله سالهای ۴۵ تا بهار ۴۸ نوشته شده است.
پس از مرگ فروغ این مجموعه منتشر شده و بعد از انقلاب فقط داستان از روزگار رفته حکایت این مجموعه داستان مجوز گرفت؛ داستانی که روایت یک پسر در یک خانه بزرگ و اشرافی و دلبستگیاش به للهای است که دارد و هر روز او را تا مدرسه میبرد و میآورد.
در مد و مه اتفاق دیگری میافتد، با وجود اینکه راوی یکی از کارمندان رتبهدار و بدون زن شرکت نفت است، زندگی دیگران برایش مهم است.
عباس و قزی و مرد بی نام عباسی که شبها هنگام برگشت روی دست وارونه راه میرود با نیشخندی احمقانه و دندان زرد و پای برهنه، که هر روز از قالبهای یخ خانههای همسایه میدزدد و میگذارد روی جیره کارمندان و آرزویش داشتنِ دوچرخهای است که نصفِ پولش را کارمندان به او دادند و بقیهاش را جور میکند و میخرد و با همان دوچرخه آنچنان تصادف می کند که امکان جدا کردن پیکرش نیست.
قزی زنی که لال و لقوه ای است با موهای بریده و زبر و دست و پایی که ناقص است و رعشههای مدام دارد و صحنه کتک خوردنش در میدان شهر از مردی گدا صفت در ذهن راوی حک شده است. شخصیت دیگر مردی است زیر سی سال که در آرزوی اختراع دوچرخهای است که بتواند از شط رد شود.
#کتاب_صوتی #صادق_چوبک #کتاب #کتابافون
#کتاب_ممنوع #ابراهیم_گلستان #صادق_هدایت #علیه_سانسور
#کتاب_گویا
#کافه_داستان #رمان_ایرانی
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
داستان صوتی #مد_و_مه
نوشتهی #ابراهیم_گلستان
صدای: پدرام فرهادیفر
قسمت نخست
خلاصه داستان مد و مه
کتاب مد و مه از نظر خود نویسنده میتواند مانیسفت او باشد و معتقد است اگر میخواهید از ابراهیم گلستان چیزی بخوانید مد و مه را بخوانید و به حرفی که در آن هست توجه کنید. این مجموعه داستان شامل سه داستان «از روزگار رفته حکایت»، «مد و مه» و «در بار یک فرودگاه» است که در سال ۱۳۴۸ منتشر شده اما داستانها درفاصله سالهای ۴۵ تا بهار ۴۸ نوشته شده است.
پس از مرگ فروغ این مجموعه منتشر شده و بعد از انقلاب فقط داستان از روزگار رفته حکایت این مجموعه داستان مجوز گرفت؛ داستانی که روایت یک پسر در یک خانه بزرگ و اشرافی و دلبستگیاش به للهای است که دارد و هر روز او را تا مدرسه میبرد و میآورد.
در مد و مه اتفاق دیگری میافتد، با وجود اینکه راوی یکی از کارمندان رتبهدار و بدون زن شرکت نفت است، زندگی دیگران برایش مهم است.
عباس و قزی و مرد بی نام عباسی که شبها هنگام برگشت روی دست وارونه راه میرود با نیشخندی احمقانه و دندان زرد و پای برهنه، که هر روز از قالبهای یخ خانههای همسایه میدزدد و میگذارد روی جیره کارمندان و آرزویش داشتنِ دوچرخهای است که نصفِ پولش را کارمندان به او دادند و بقیهاش را جور میکند و میخرد و با همان دوچرخه آنچنان تصادف می کند که امکان جدا کردن پیکرش نیست.
قزی زنی که لال و لقوه ای است با موهای بریده و زبر و دست و پایی که ناقص است و رعشههای مدام دارد و صحنه کتک خوردنش در میدان شهر از مردی گدا صفت در ذهن راوی حک شده است. شخصیت دیگر مردی است زیر سی سال که در آرزوی اختراع دوچرخهای است که بتواند از شط رد شود.
#کتاب_صوتی #صادق_چوبک #کتاب #کتابافون
#کتاب_ممنوع #ابراهیم_گلستان #صادق_هدایت #علیه_سانسور
#کتاب_گویا
#کافه_داستان #رمان_ایرانی
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.