
Sign up to save your podcasts
Or


1) هر کسی را نتَوان گفت که صاحب نظر است / عشق بازی دگر و نَفس پرستی دگر است
2) نه هر آن چشم که بینند سیاه است و سپید / یا سپیدی ز سیاهی بشِناسد بصر است
3) هر که در آتش عشقش نبُوَد آتش سوز / گو به نزدیک مرو کآفت پروانه پر است
4) گر من از دوست بنالم ، نفَسم صادق نیست / خبر از دوست ندارد که ز خود با خبر است
5) آدمی صورت اگر دفع کند شهوت نَفس / آدمی خوی شود ، ور نه ، همان جانور است
6) شربت از دست دلآرام چه شیرین و چه تلخ / بده ای دوست ، که مستسقی از آن تشنه تر است
7) من خود از عشق لبت فهم سخن می نکنم / هرچ از آن تلخ ترم گو تو بگویی ، شکر است
8) ور به تیغم بزنی با تو مرا خصمی نیست / خصم آنم که میان من و تیغت سپر است
9) من از این بند نخواهم به در آمد همه عمر / بندِ پایی که به دست تو بُوَد ، تاجِ سر است
10) دست سعدی به جفا نگسَلد از دامن دوست / ترک لؤلؤ نتَوان گفت که دریا خطر است
By sadi5
22 ratings
1) هر کسی را نتَوان گفت که صاحب نظر است / عشق بازی دگر و نَفس پرستی دگر است
2) نه هر آن چشم که بینند سیاه است و سپید / یا سپیدی ز سیاهی بشِناسد بصر است
3) هر که در آتش عشقش نبُوَد آتش سوز / گو به نزدیک مرو کآفت پروانه پر است
4) گر من از دوست بنالم ، نفَسم صادق نیست / خبر از دوست ندارد که ز خود با خبر است
5) آدمی صورت اگر دفع کند شهوت نَفس / آدمی خوی شود ، ور نه ، همان جانور است
6) شربت از دست دلآرام چه شیرین و چه تلخ / بده ای دوست ، که مستسقی از آن تشنه تر است
7) من خود از عشق لبت فهم سخن می نکنم / هرچ از آن تلخ ترم گو تو بگویی ، شکر است
8) ور به تیغم بزنی با تو مرا خصمی نیست / خصم آنم که میان من و تیغت سپر است
9) من از این بند نخواهم به در آمد همه عمر / بندِ پایی که به دست تو بُوَد ، تاجِ سر است
10) دست سعدی به جفا نگسَلد از دامن دوست / ترک لؤلؤ نتَوان گفت که دریا خطر است

2,940 Listeners

36 Listeners

8 Listeners

7 Listeners