
Sign up to save your podcasts
Or


کتاب شفای زندگی
خود واقعیِ ما (جوهرِ آنچه هستیم) همیشه حاضر است، اما اغلب زیر لایههایی از قضاوتها، باورهای قدیمی و تربیت اجتماعی پنهان شده است.
بخش عمدهای از رنج ما از نپذیرفتنِ خویش ناشی میشود — از رد کردن بخشهایی از خودمان، از مقایسه با دیگران، از احساس اینکه «کمتر از» هستیم.
وقتی شروع میکنیم به دوست داشتن، پذیرش و ارج نهادن به خودمان بیقید و شرط، درگاهِ به سوی شفای عمیقتر باز میشود: هماهنگی بدن-ذهن-روح شروع به تحول میکند.
خوددوستی یعنی شناخت همِ روشنایی و همِ سایه درون ما — بخشهایی که دوست داریم و بخشهایی که مقاومت داریم. پذیرفتن هر دو، کاملّیت میآورد.
ما آینهٔ دیگری برای دیگران هستیم: آنچه با خود میکنیم، با دیگران میکنیم؛ آنچه در دیگران میبینیم، در خود میبینیم. وقتی رابطه با خویش شفا مییابد، روابط تغییر میکنند.
تأکیدات و مهربانی به خود (و به دیگران) ابزارهای قدرتمندی هستند: تکرار جملاتی مانند «من خودم را دقیقاً همچنان که هستم دوست دارم و تأیید میکنم» به برنامهریزی ذهن ناخودآگاه کمک میکند.
لحظهٔ اکنون تنها زمانیست که میتوانیم با خود واقعیمان ملاقات کنیم، و با انتخاب افکارِ مهربان اکنون، با جوهرمان همسو میشویم، نه با الگوهای ترسپایهٔ قدیمی.
شفای حقیقی نتیجهٔ این تحول است: وقتی خودمان را میپذیریم، زندگیمان شروع میکند بازتابِ آرامش درونمان شود نه تأیید بیرونی.
پذیرش خویشتن بنیادِ هر تغییر واقعی است — همه چیز از آن بنا میشود.
مقایسه و قضاوت (دربارهٔ خود و دیگران) ما را در الگوهای قدیمی گیر میاندازد؛ شفا یعنی رها کردن آنها و بازگشت به اصالت.
قدرت جملات «من هستم»: آنچه دربارهٔ خود میگوییم، هویت ما را شکل میدهد و در نتیجه تجربهمان را رقم میزند.
دوست داشتن خود، خودشخواهی نیست — کاری است که اجازه میدهد عشق از ما به بیرون بتابد.
درمان از درون، دنیای بیرون را دگرگون میکند: آینهٔ درونی میچرخَد و جهان بیرون آن را منعکس میکند.
@dr.sara.official
By drsaranezamiکتاب شفای زندگی
خود واقعیِ ما (جوهرِ آنچه هستیم) همیشه حاضر است، اما اغلب زیر لایههایی از قضاوتها، باورهای قدیمی و تربیت اجتماعی پنهان شده است.
بخش عمدهای از رنج ما از نپذیرفتنِ خویش ناشی میشود — از رد کردن بخشهایی از خودمان، از مقایسه با دیگران، از احساس اینکه «کمتر از» هستیم.
وقتی شروع میکنیم به دوست داشتن، پذیرش و ارج نهادن به خودمان بیقید و شرط، درگاهِ به سوی شفای عمیقتر باز میشود: هماهنگی بدن-ذهن-روح شروع به تحول میکند.
خوددوستی یعنی شناخت همِ روشنایی و همِ سایه درون ما — بخشهایی که دوست داریم و بخشهایی که مقاومت داریم. پذیرفتن هر دو، کاملّیت میآورد.
ما آینهٔ دیگری برای دیگران هستیم: آنچه با خود میکنیم، با دیگران میکنیم؛ آنچه در دیگران میبینیم، در خود میبینیم. وقتی رابطه با خویش شفا مییابد، روابط تغییر میکنند.
تأکیدات و مهربانی به خود (و به دیگران) ابزارهای قدرتمندی هستند: تکرار جملاتی مانند «من خودم را دقیقاً همچنان که هستم دوست دارم و تأیید میکنم» به برنامهریزی ذهن ناخودآگاه کمک میکند.
لحظهٔ اکنون تنها زمانیست که میتوانیم با خود واقعیمان ملاقات کنیم، و با انتخاب افکارِ مهربان اکنون، با جوهرمان همسو میشویم، نه با الگوهای ترسپایهٔ قدیمی.
شفای حقیقی نتیجهٔ این تحول است: وقتی خودمان را میپذیریم، زندگیمان شروع میکند بازتابِ آرامش درونمان شود نه تأیید بیرونی.
پذیرش خویشتن بنیادِ هر تغییر واقعی است — همه چیز از آن بنا میشود.
مقایسه و قضاوت (دربارهٔ خود و دیگران) ما را در الگوهای قدیمی گیر میاندازد؛ شفا یعنی رها کردن آنها و بازگشت به اصالت.
قدرت جملات «من هستم»: آنچه دربارهٔ خود میگوییم، هویت ما را شکل میدهد و در نتیجه تجربهمان را رقم میزند.
دوست داشتن خود، خودشخواهی نیست — کاری است که اجازه میدهد عشق از ما به بیرون بتابد.
درمان از درون، دنیای بیرون را دگرگون میکند: آینهٔ درونی میچرخَد و جهان بیرون آن را منعکس میکند.
@dr.sara.official