
Sign up to save your podcasts
Or


خلاصهٔ فصل نهم کتاب «شفای زندگی» — لوئیز هی _ خوانش: دکتر سارا نظامی
موضوع اصلی: ریشهٔ باورها و رابطهٔ آنها با کودکی
در فصل نهم، لوئیز هی توضیح میدهد که بیشتر باورهای اصلیِ ما در سالهای اولیهٔ کودکی شکل میگیرند؛ زمانی که ذهن ما باز، تاثیرپذیر، و بدون فیلتر است.
🔹 ۱. ما باورهایی را میپذیریم که به محیط کودکیمان تعلق دارند، نه به حقیقت وجودی ما.
«من کافی نیستم.»
«من لایق نیستم.»
«من دیده نمیشوم.»
«من باید کامل باشم تا دوستداشتنی باشم.»
«اگر اشتباه کنم، تنبیه میشوم.»
این باورها بعدها تبدیل به الگوهای اصلی زندگی میشوند.
🔹 ۲. ذهن ناخودآگاه مثل یک ضبطکنندهٔ قدیمی عمل میکند.
لوئیز هی توضیح میدهد که ذهن ناخودآگاه حفظ میکند و تکرار میکند.
🔹 ۳. آگاهی، اولین قدم بهسوی رهایی است.
وقتی متوجه میشویم باورهای ما
ما برای اولین بار میفهمیم که:
این لحظه، لحظهٔ تولد یک خود جدید است.
🔹 ۴. احساسات، راهنمای باورهای پنهان هستند.
لوئیز هی میگوید:
استرس → باور «من امن نیستم»
شرم → باور «من کافی نیستم»
حس تنهایی → باور «من خواستنی نیستم»
خشم → باور «به من گوش نمیدهند/من دیده نمیشوم»
🔹 ۵. ما با تغییر باورهای کودکی، آیندهٔ خود را تغییر میدهیم.
لوئیز هی مثال میآورد:
اما وقتی این باور بازنویسی شود:
او میگوید:
🔹 ۶. تمرین اصلی فصل: بازگشت به کودک درون و صحبت با او
این تمرین یکی از مشهورترین تمرینهای کتاب است:
چشمها را ببند،
کودک پنج یا شش سالهٔ خودت را تصور کن،
کنارش بنشین،
دستش را بگیر،
و با او بگو:
میگوید هر بار که این کار را میکنیم،
✨ جمعبندی
فصل نهم میگوید:
1. باورهای ما از تجربههای کودکی آمدهاند، نه از حقیقت ما.
2. ذهن ناخودآگاهِ برنامهریزیشده، زندگی فعلی ما را هدایت میکند.
3. با آگاهی میتوانیم این برنامهها را7 بازنویسی کنیم.
4. احساسات، راهنمای مسیر شفا هستند.
5. رابطه با «کودک درون» کلید تغییر باورهاست.
By drsaranezamiخلاصهٔ فصل نهم کتاب «شفای زندگی» — لوئیز هی _ خوانش: دکتر سارا نظامی
موضوع اصلی: ریشهٔ باورها و رابطهٔ آنها با کودکی
در فصل نهم، لوئیز هی توضیح میدهد که بیشتر باورهای اصلیِ ما در سالهای اولیهٔ کودکی شکل میگیرند؛ زمانی که ذهن ما باز، تاثیرپذیر، و بدون فیلتر است.
🔹 ۱. ما باورهایی را میپذیریم که به محیط کودکیمان تعلق دارند، نه به حقیقت وجودی ما.
«من کافی نیستم.»
«من لایق نیستم.»
«من دیده نمیشوم.»
«من باید کامل باشم تا دوستداشتنی باشم.»
«اگر اشتباه کنم، تنبیه میشوم.»
این باورها بعدها تبدیل به الگوهای اصلی زندگی میشوند.
🔹 ۲. ذهن ناخودآگاه مثل یک ضبطکنندهٔ قدیمی عمل میکند.
لوئیز هی توضیح میدهد که ذهن ناخودآگاه حفظ میکند و تکرار میکند.
🔹 ۳. آگاهی، اولین قدم بهسوی رهایی است.
وقتی متوجه میشویم باورهای ما
ما برای اولین بار میفهمیم که:
این لحظه، لحظهٔ تولد یک خود جدید است.
🔹 ۴. احساسات، راهنمای باورهای پنهان هستند.
لوئیز هی میگوید:
استرس → باور «من امن نیستم»
شرم → باور «من کافی نیستم»
حس تنهایی → باور «من خواستنی نیستم»
خشم → باور «به من گوش نمیدهند/من دیده نمیشوم»
🔹 ۵. ما با تغییر باورهای کودکی، آیندهٔ خود را تغییر میدهیم.
لوئیز هی مثال میآورد:
اما وقتی این باور بازنویسی شود:
او میگوید:
🔹 ۶. تمرین اصلی فصل: بازگشت به کودک درون و صحبت با او
این تمرین یکی از مشهورترین تمرینهای کتاب است:
چشمها را ببند،
کودک پنج یا شش سالهٔ خودت را تصور کن،
کنارش بنشین،
دستش را بگیر،
و با او بگو:
میگوید هر بار که این کار را میکنیم،
✨ جمعبندی
فصل نهم میگوید:
1. باورهای ما از تجربههای کودکی آمدهاند، نه از حقیقت ما.
2. ذهن ناخودآگاهِ برنامهریزیشده، زندگی فعلی ما را هدایت میکند.
3. با آگاهی میتوانیم این برنامهها را7 بازنویسی کنیم.
4. احساسات، راهنمای مسیر شفا هستند.
5. رابطه با «کودک درون» کلید تغییر باورهاست.