در این قسمت از لحظهای با خدا، مزامیر باب سوم را میشنویم؛ دعایی پر از درد، ولی سرشار از اعتماد. دعای داوود در زمان فرار از دست پسرش ابشالوم، زمانی که دشمنان بسیار بودند… اما ایمان، عمیقتر.
📖 «ای خداوند، چه بسیارند دشمنانم! چه بسیارند کسانی که بر من برمیخیزند… اما تو ای خداوند، سپر من هستی.»
⸻
🌿 تفسیر باب سوم مزامیر (تأمل ساده و کاربردی):
این مزامیر با فریاد ترس و اندوه شروع میشود:
داوود از کثرت دشمنانش میگوید، کسانی که نهتنها جان او را تهدید میکنند، بلکه ایمان او را هم زیر سوال میبرند:
«او را نجاتی از جانب خدا نیست.»
اما داوود ناگهان در میان ظلمت و ترس، امید را میبیند:
«تو ای خداوند، سپر من هستی…»
او نهتنها میترسد، بلکه در آرامش میخوابد؛ چون میداند محافظش، خداست.
در پایان، این مزامیر به یک فریاد دعا تبدیل میشود:
«برکات تو بر قوم تو باد!»
این باب، یک درس بزرگ دارد:
حتی وقتی همهچیز علیه ماست، وقتی خواب هم سخت میشود، ایمان میتواند قلب را آرام کند. چون خدا هنوز سپر ماست.