
Sign up to save your podcasts
Or
▨ نام شعر: پیام به نا آمدگان
▨ شاعر: عالمتاج قائم مقامی
▨ با صدای: مریم کوشا
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
_________
۱
ای به دنیای ما نیامدگان!
گر نمیآمدید، خوشتر بود
خاصه آنرا که در کتاب ازل
سرنوشتی به نام مادر بود
کاش این دسته در مشیمهٔ مام
مانده بودی اگر میسر بود
تا که خالی شدی ز شرِ بشر
این زمین، کش نه شور و نه شر بود.
* * *
تو نمیآمدی، درین شک نیست،
اختیارت به دست خویش ار بود
بسته شد نطفه بی ارادهٔ تو
که مشیت بر آن مقرر بود
نه به دلخواه در رحم رفتی
که در آن ره، پدرت رهبر بود
نه برون آمدی از آن به مراد
کهت برون آمدن مقدر بود.
کاش بالای فکر سرکش من
با تقاضای عصر همبر بود
یا که مغزی چنانکه هست مرا
در سر مرد نفسپرور بود
یا درین سر، به جای مغزِ فهیم
مغز خر بود، مغز اَستر بود
ور مجسم نمیشدی، باری
آرزوی دلم مصور بود
* * *
هله ای در جهان نیامدگان!
هستی ما ز مرگ بدتر بود
رنج ما را اگر نوشتندی
مثنوی را هزار دفتر بود
مرگ در کام ما ز تلخی عمر
دلنشینتر ز شهد و شکّر بود
کار ما بود در کف دو خدا
کان یکی اکبر، این یک اصغر بود
آن خدا بر فلک که یزدان است
این خدا بر زمین که شوهر بود.
۲
روزگار شما نیامدگان
به امید خدای خوشتر باد
خانهٔ عیش ما سیهدل بود
کاخ عمر شما منور باد
{شاخ آمالتان همیشه بهار
نخل امیدتان برآور باد}
بر شما دختران آینده
زندگی جمله نور و شکّر باد
از سرشک غم و نشاط شراب
چشمتان خشک و کامتان تر باد
اختران را اگر اثر باشد
روزتان خوش ز سیر اختر باد
{آسمان را دگر شود رفتار
زندگی را نظان دیگر باد}
▨ نام شعر: پیام به نا آمدگان
▨ شاعر: عالمتاج قائم مقامی
▨ با صدای: مریم کوشا
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
_________
۱
ای به دنیای ما نیامدگان!
گر نمیآمدید، خوشتر بود
خاصه آنرا که در کتاب ازل
سرنوشتی به نام مادر بود
کاش این دسته در مشیمهٔ مام
مانده بودی اگر میسر بود
تا که خالی شدی ز شرِ بشر
این زمین، کش نه شور و نه شر بود.
* * *
تو نمیآمدی، درین شک نیست،
اختیارت به دست خویش ار بود
بسته شد نطفه بی ارادهٔ تو
که مشیت بر آن مقرر بود
نه به دلخواه در رحم رفتی
که در آن ره، پدرت رهبر بود
نه برون آمدی از آن به مراد
کهت برون آمدن مقدر بود.
کاش بالای فکر سرکش من
با تقاضای عصر همبر بود
یا که مغزی چنانکه هست مرا
در سر مرد نفسپرور بود
یا درین سر، به جای مغزِ فهیم
مغز خر بود، مغز اَستر بود
ور مجسم نمیشدی، باری
آرزوی دلم مصور بود
* * *
هله ای در جهان نیامدگان!
هستی ما ز مرگ بدتر بود
رنج ما را اگر نوشتندی
مثنوی را هزار دفتر بود
مرگ در کام ما ز تلخی عمر
دلنشینتر ز شهد و شکّر بود
کار ما بود در کف دو خدا
کان یکی اکبر، این یک اصغر بود
آن خدا بر فلک که یزدان است
این خدا بر زمین که شوهر بود.
۲
روزگار شما نیامدگان
به امید خدای خوشتر باد
خانهٔ عیش ما سیهدل بود
کاخ عمر شما منور باد
{شاخ آمالتان همیشه بهار
نخل امیدتان برآور باد}
بر شما دختران آینده
زندگی جمله نور و شکّر باد
از سرشک غم و نشاط شراب
چشمتان خشک و کامتان تر باد
اختران را اگر اثر باشد
روزتان خوش ز سیر اختر باد
{آسمان را دگر شود رفتار
زندگی را نظان دیگر باد}