
Sign up to save your podcasts
Or
▨ نام شعر: عروس دشت
▨ شاعر: مهدی حمیدی شیرازی
▨ با صدای: مهدی حمیدی شیرازی
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ــــــــــــــــــ
چه در چشم من نغز و زیبا نشیند
درختی که بر دشت، تنها نشیند
گریزد ز مردم به دامانِ کوهی
همه عمر با سنگِ خارا نشیند
گهی پَرزنان، خسته و نغمهخوانان
بر او مرغکی ناشکیبا نشیند
گهی بچّه چوپانکی نای بر لب
چو زآنجا گذر کرد، آنجا نشیند
سر از پای او برکشد جویباری
به صحرا گراید، به صحرا نشیند
نهانی خزد لابهلای علفها
به دریایِ مینا، گهرها نشیند
فریبا شب از آسمان چون برآید
دو مَه بر دو تختِ فریبا نشیند
نشیند بر آن آبها نقش انجُم
چو گوهر که بر لوحِ مینا نشیند
نبینی که شب از بَرِ آسمانی
برآید بدین دلبری یا نشیند
سپیدهدمان چون بمیرد سیاهی
دو خرچنگ رویِ دو دریا نشیند
نبینی دو خورشیدِ رخشان کز اینسان
ز بالا و پایین رود تا نشیند
درخت من آنجا به تاریک و روشن
مَه و مهر را در تماشا نشیند
سکوتی گران گرد او حلقه بندد
به سنگینسکوتی گوارا نشیند
ز خاموشی روز و تاریکی شب
نه از جا گریزد نه از پا نشیند
کشد سایه آهسته بر فرشِ مینا
به مینا چو یک زان دو رعنا نشیند
به ثبت گذرکردنِ عمر گیتی
چو مردی خردمند و دانا نشیند
رصدبانِ پیری است گویی که تنها
شب و روز در زیجِ بیدا نشیند
چه نغز است خاموشی و دوردستی
خوش آن دوردستا که عنقا نشیند
▨
دکتر مهدی حمیدی شیرازی
▨
دکتر مهدی حمیدی شیرازی
از کتاب پس از یکسال - صفحهی ۱۶۹
بیست و ششم مرداد ماه ۱۳۲۵ شیراز
▨ نام شعر: عروس دشت
▨ شاعر: مهدی حمیدی شیرازی
▨ با صدای: مهدی حمیدی شیرازی
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ــــــــــــــــــ
چه در چشم من نغز و زیبا نشیند
درختی که بر دشت، تنها نشیند
گریزد ز مردم به دامانِ کوهی
همه عمر با سنگِ خارا نشیند
گهی پَرزنان، خسته و نغمهخوانان
بر او مرغکی ناشکیبا نشیند
گهی بچّه چوپانکی نای بر لب
چو زآنجا گذر کرد، آنجا نشیند
سر از پای او برکشد جویباری
به صحرا گراید، به صحرا نشیند
نهانی خزد لابهلای علفها
به دریایِ مینا، گهرها نشیند
فریبا شب از آسمان چون برآید
دو مَه بر دو تختِ فریبا نشیند
نشیند بر آن آبها نقش انجُم
چو گوهر که بر لوحِ مینا نشیند
نبینی که شب از بَرِ آسمانی
برآید بدین دلبری یا نشیند
سپیدهدمان چون بمیرد سیاهی
دو خرچنگ رویِ دو دریا نشیند
نبینی دو خورشیدِ رخشان کز اینسان
ز بالا و پایین رود تا نشیند
درخت من آنجا به تاریک و روشن
مَه و مهر را در تماشا نشیند
سکوتی گران گرد او حلقه بندد
به سنگینسکوتی گوارا نشیند
ز خاموشی روز و تاریکی شب
نه از جا گریزد نه از پا نشیند
کشد سایه آهسته بر فرشِ مینا
به مینا چو یک زان دو رعنا نشیند
به ثبت گذرکردنِ عمر گیتی
چو مردی خردمند و دانا نشیند
رصدبانِ پیری است گویی که تنها
شب و روز در زیجِ بیدا نشیند
چه نغز است خاموشی و دوردستی
خوش آن دوردستا که عنقا نشیند
▨
دکتر مهدی حمیدی شیرازی
▨
دکتر مهدی حمیدی شیرازی
از کتاب پس از یکسال - صفحهی ۱۶۹
بیست و ششم مرداد ماه ۱۳۲۵ شیراز