
Sign up to save your podcasts
Or


▨ نام شعر: باد می گردد
▨ شاعر: نیما یوشیج
▨ با صدای: احمد کیایی
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ـــــــــــــــــ
باد میگردد و در باز و چراغست خموش
خانهها یکسره خالیشده دردهکدهاند
بیمناک ست به ره بار بدوشی که به پل
راه خود میسپرد
پای تا سرشکمان تا شبشان
شاد و آسان گذرد.
بگسلیدهست در اندودهٔ دود
پایهٔ دیواری
ازهرآن چیز که بگسیخته ست
نالش مجروحی
یا جزعهای تن بیماری است
و آنکه بر پل گذرش بود به ره مشکلها
هر زمان مینگرد
پای تا سرشکمان تا شبشان
شاد و آسان گذرد.
پای تا سرشکمان تا شبشان
شاد و آسان گذرد
باد میگردد و در باز و چراغست خموش
خانهها یکسره خالیشده در دهکدهاند
رهسپاری که به پل داشت گذر میاستد
زنی از چشم سرشک
مردی از رویِ جبین، خونِ جبین می ستُرد.
▨
نیما یوشیج
۱۳۲۸
 By شهروز کبیری
By شهروز کبیری▨ نام شعر: باد می گردد
▨ شاعر: نیما یوشیج
▨ با صدای: احمد کیایی
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ـــــــــــــــــ
باد میگردد و در باز و چراغست خموش
خانهها یکسره خالیشده دردهکدهاند
بیمناک ست به ره بار بدوشی که به پل
راه خود میسپرد
پای تا سرشکمان تا شبشان
شاد و آسان گذرد.
بگسلیدهست در اندودهٔ دود
پایهٔ دیواری
ازهرآن چیز که بگسیخته ست
نالش مجروحی
یا جزعهای تن بیماری است
و آنکه بر پل گذرش بود به ره مشکلها
هر زمان مینگرد
پای تا سرشکمان تا شبشان
شاد و آسان گذرد.
پای تا سرشکمان تا شبشان
شاد و آسان گذرد
باد میگردد و در باز و چراغست خموش
خانهها یکسره خالیشده در دهکدهاند
رهسپاری که به پل داشت گذر میاستد
زنی از چشم سرشک
مردی از رویِ جبین، خونِ جبین می ستُرد.
▨
نیما یوشیج
۱۳۲۸