
Sign up to save your podcasts
Or


▨ نام شعر: بر فراز دشت
▨ شاعر: نیما یوشیج
▨ با صدای: احمد کیایی
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
_________
بر فرازِ دشت باران است. باران عجیبی!
ریزش باران، سرِ آن دارد از هر سوی وز هرجا،
که خزنده، که جهنده، از رهآوردش به دل یابد نصیبی.
باد، لیکن، این نمیخواهد.
گرم در میدان دویده، بر زمین میافکند پیکر.
با دمش خشک و عبوس و مرگبارآور.
از گیاهی تا نه دل سیراب آید،
بر ستیز هیبتش هر دم میافزاید.
زیر و رو میدارد از هر سو
رستههای تشنه و تر را،
هر نهالِ بارور را.
باد میغلتد.
غش در او، در مفصلش، افتاده، میگرداند از غش روی.
چه بهناهنگام فرمانی،
با دمِ سردی که میپاید!
از زن و از مرگ هم
با قدرت موفور
این چنین فرمان نمیآید!
باد میجوشد.
باد میکوشد.
کاورد با نازکآرای تن هر ساقهای در ره نهیبی.
بر فراز دشت باران است. باران عجیبی!
▨
نیما یوشیج
۱۳۲۸
 By شهروز کبیری
By شهروز کبیری▨ نام شعر: بر فراز دشت
▨ شاعر: نیما یوشیج
▨ با صدای: احمد کیایی
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
_________
بر فرازِ دشت باران است. باران عجیبی!
ریزش باران، سرِ آن دارد از هر سوی وز هرجا،
که خزنده، که جهنده، از رهآوردش به دل یابد نصیبی.
باد، لیکن، این نمیخواهد.
گرم در میدان دویده، بر زمین میافکند پیکر.
با دمش خشک و عبوس و مرگبارآور.
از گیاهی تا نه دل سیراب آید،
بر ستیز هیبتش هر دم میافزاید.
زیر و رو میدارد از هر سو
رستههای تشنه و تر را،
هر نهالِ بارور را.
باد میغلتد.
غش در او، در مفصلش، افتاده، میگرداند از غش روی.
چه بهناهنگام فرمانی،
با دمِ سردی که میپاید!
از زن و از مرگ هم
با قدرت موفور
این چنین فرمان نمیآید!
باد میجوشد.
باد میکوشد.
کاورد با نازکآرای تن هر ساقهای در ره نهیبی.
بر فراز دشت باران است. باران عجیبی!
▨
نیما یوشیج
۱۳۲۸