فکر کردنی بلند راجب روش مقابله خودم با استرس های جاری زندگی

کمی صحبت راجب فاز این روزا

چند رویکرد به مساله تنهایی

جهان صنعتی

بار گناهان

زندگی پیشین و پسین

رها شدگی اگزیستانسیالیسم

حس تنهایی تسکیل شده از چند عنصر : دلتنگی , غم ، سکوت واشتیاق رسیدن به تصویری خاص در ذهن

افسردگی وقتی برای بیرون امدن ازش تقلا بشه بدتر میشه

ریشه دواندن از چهار طریق امکان رخ دادن دارد

اول جسم : کچلیت به دلیل افزایش سن را بپذیر مو نکار

دوم خانواده : پذیرش این پیوند حتی اگر برخی از انها کج و معوج هستند

سوم جایگاه اجتماعی : زندگی در جایی که با روحتان سازگار است

چهارم شرایط : رها کردن آنچه ( موقعیت ) که بیانگر وابستگی شما به این جهان است

روستا زادگان دانشمند

به وزیری پادشا رفتند

پسران وزیر ناقص عقل

به گدایی به روستا رفتند

در باب ارزش هنر به ثروت

مساله نگاه نردبانی به رشد و ندیدن ریشه مثل زیربنای یک برج که طبقات بالای گرانی داره یا ریشه عمیق یک درخت بزرگ

انسان ها با اسطوره ها بوده اند با هبوط انسان به زمین اسطوره های به درون انسان هبوط کردن ، پذیرش آنها منجر به محافظت آنها از ما میشود

درخواست های ندای درون این قدرت را دارند که چهارچوب های زندگی معقول را با خخاک یکسان کنند

اعتیاد به کمال گرایی گاهی هم فشاری از سمت ندای درون در جهت حرکت است مثل ورزش بیشتر تمرین بیشتر

عامل اصلی خودکشی یا اعتیاد یا انزوا عدم تطبیق بین ندای درون و زندگی بیرونی افراد است

اولین سوال چی دلت میخواد؟

دومین سوال الان چه میکنی؟

یکی از بحران های ادم های موفق در میانه زندگی عدم ریشه دواندن آن هاست یعنی فراموشی اینکه آن وجوه تاریکی هم دارند و باید ببینندش و به آن رسیدگی کنند

به نقطه هایی که تمایل دارید ولی بابت ابرازش خجالت میکشید دقت کنید

خانه پدری ...

روح همیشه دنبال ریشه دواندن است اگر زیادی بالا نگهش داری از بالا خودش را پایین میندازه ( خودکشی . افسردگی )

راهکار شخصیتی به اون شخصی که گفت اگر بعد از ۳۰ سال به جایی نرسیدی از بی عرضگیته .... باید که بیاید و ریشه های زشت آسیب دیده اش را بغل کند و نوازش کند چون الان مثل اون افغانی که جسبید به هواپیمای امریکایی تا بره امریکا به زودی پرت خواهد شد پایین ....

خر عیسی گرش به مکه برند

چون بیاید هنوز خر باشد !

دست از دنبال کردن نشانه های اختلال در افراد برداریم

توانایی دیدن زیبایی در زمانی که علم آن را تحلیل به اختلال کرد

گناه جبران ناپذیر روانشناسی

بحران های حوزه ارکیتایپ ها

مساله mbti

گاهی باید ایستاد و دید و لذت برد تا درمان شد ... درمان در حرکت به ندرت رخ میدهد

اگر به تئوری میوه بلوط باور داشته باشیم باید بدانیم که هر بحرانی که الان باهاش مواجه هستیم قطعا ابرازی در جهت مسیر ماست ( حالا اگر میخوای بگی از کجا معلوم که هیچی )

به همین دلیل علاقه مندی و حرکت در مسیرخودشناسی به تنهایی خیلی عالی است چون ذهن تو رو اگاه به اتفاقات اطرافت نگه میدارد

طرب نوجوان ز پیری مجوی

که دگر ناید آب رفته به جوی

مساله انگیزش به عنوان اهرم اصلی حرکت

تفاوت انسان های خاص با معمولی در نحوه نمایان شدن اون انگیزش درونی است که شفاف تر است

بار سنگین ترس والدین از تغییر الگوهای مرسوم به دوش کودکان افتاده

وحدت بسیار نزدیک کودک با دبیمن دلیل نمایش تضادها و بدقلقی های کودک است

کسانی که در دوران استعمار برای از بین بردن درد مسکن تجویز میکردن ، خود عامل درد بودن

ای که مشتاق منزلی مشتاب

پند من کار بند و صبر آموز

اسب تازی دوتگ رود به شتاب

واشتر آهسته میرود شب و روز

تئوری جبران

ضعف ها خود موتور محرکه میشوند

ژنرال فرانکو دیکتاتور اسپانیایی و خاطره ی دوره کودکی اش

تئوری جبران را آدلر مطرح کرد

ذهن انسان به مفاهیم همچون ضعف و حقارت حساسیت نشان میدهد و سعی میکند مسیر را برای قرار گرفتن در بالاترین نقطه مهیا کند

کتاب خوان شدن من از یک ضعفی شروع شد که دنبال پوشش بودم

در تئوری پالایش فروید مطرح میشود که این ضعف ها هم موتور محرکند و هم اینکه احتمالا یه اثر خاص در آینده به بار بیاورند

رابطه بین دیمن و کارکرد تئوری جبران که مسیر سازی می کند برای دیمن

فوتبال بازی کردن یکی از بچه های اقوام

بوی پیاز از دهن خوب روی

به ، به حقیقت که گل از دست زشت

داستان پسری که تبدیل به فیلسوف بزرگی شد و پدرش شغلش جمع اوری کتب بود و ارتباط بین سرنوشت این پسر و محل زاده شدنش و انتخاب دیمن

بی تابی و سرکشی روی موضوعی در دوران کودکی از علامت های فعالیت تئوری میوه بلوط است

عموما پدران مسئول یا شروع کننده نمایش ندای درون شخص برای پیدا کردن مسیر زیستی هستند

در روانکاوی رابطه بین پدر و فرزند را از نظر کیفیت به اسنخوان بندی روانی تشبیه میکنند

چرا همه ما ترجیح میدهیم تا آخر عمر به خطای والدین بچسبیم ؟ آیا ترس از مواجه با دیمن است ؟

راحت تر است به جای رفتن به سمت صدایی که درونمان شکل گرفته و میترساندمان بچسبیم به خطای والدین

تجربه من از کلاس زبان و اینکه میخوای چیکاره بشی

از دریچه چشم مجنون باید به لیلی نگریست

گفتن از زنبور بی حاصل بود

با یکی در عمر خود ناخورده نیش

تا تو را حالی نباشد همچو ما

حال ما باشد تو را افسانه پیش

سوز من با دیگری نسبت مکن

او نمک بر دست و من بر عضو ریش

رهایی از سردرگمی با کمک ندای درونی ۱۹۹۶ ۱۸۰$

جیمز هیلمن از انیستیتو یونگ

مسیری که ندای درون ما را به آن میبرد قابل شناسایی نیست و فقط پس رسیدن به مقصد چهارچوب هوشمند این مسیر مشخص می شود

الگوهای رایج روانشناسی زندگی را آپولویی یا پله پله طراحی میکنند و این کمی به زندگی کرختی و زنده نبودن میدهد

ما عموما قربانی مکاتب روانشناسی اکادمیکیم ( ازدواج مناسب این شکلیه ... )

نظریه ی میوه بلط که میگوید هر انسانی دارای استعدادی نهانی و منحصر به فرد است که پیش از حیات او درون او وجود داشته و با یک تصویر مشخص متولد شده است

ندای روح حامل سرنوشت ماست

پلوتینوس از پیروان افلاطون معتقد بود ما حتی بنا بر آن مسیری که برای روح مشخص شده پ ر مادر فرهنگ و ... را به بهترین شکل انتخاب کرده ایم ولی به یاد نمی اورییم

نظریه بلوط روی مساله کودکان و مشکلات و تفاوت هایشان مثال نیک وی آچیچ

مرا با آن الفتی چنان نبود که به وقت مفارقت خسته دلی باشد ...

تا پای جان مایه گذاشتن حاصل یک اعتماد بسیار بزرگ به شدن است

فیلم شجاعت

ترس نویسنده از شرح واژه ایمان به دلیل گارد مردم به دین

یونگ معتقد بود با کاهش و نزول زندگی دینی ، روانرنجوری نیز به طرز قابل توجهی افزایش می یابد

مساله ایمان در زندگی روزمره و مثال آشپز رستوران

ایمان مولد امید است

کشتن اسرای امریکایی توسط چینی ها به شکل روتنی با مساله امید

از سختی ها و اشتباهات کهنسالی قطع شدن زنجیره امید است

مریضی پدر من و حفظ زنجیره امید

علاقه مادر به ساخت خانه پدری

ناکافی بودن مثل ها در تجربه عشق با مثال اقیانوس و یک ظرف از آن

آرامش از طریق دنبال کردن آرامش کسب نمیشه ، رابطه خوب هم از طریق دنبال کردنش ایجاد نمیشه این دوموضوع فرعی هستند بر رشد شخصی فرد اگر آن رخ دهد آن هم دهد ...

کسی که با خود صادق نیست با هیچ کس نیست ( سایه )

مساله سایه در خواستن ها

دیالوگ سریال نیسان ابی که از کجا بدونم تو من رو چون دکترم نمیخوای

سهم من از زندگی با سهمقبلی من از زندگی مقایسه میشود نه با سهم دیگری از زندگیش

نادیدن زن بر من چنان دشوار نمی نماید که دیدن مادرزن.

گل به تاراج رفت و خار بماند

گنج برداشتند و مار بماند