صادق هدایت که در جوانی برای تحصیل روانهی اروپا شده بود، بعد از بازگشت به ایران زندگی ادبی پرباری را شروع کرد. تلاطمات تاریخی ایران و کشمکشِ سختِ میان سنتهای دست و پاگیر با میل و نیاز شدید جامعه به نوگرایی، هم به هدایت انگیزه فعالیت فرهنگی میداد و هم روح حساس او را به شدت میآزرد. با این همه او و جمعی از دوستانش موفق شدند با نگاه صادق و عرضهای اصیل و هنرمندانه از موضوعاتِ مورد علاقهشان، سنگِ بنای داستاننویسیِ نوین ایرانی را بگذارند.
داشآکل شاهکار داستانی کوچکی است که خوانندگان را با سلیقههای متفاوت ادبی و با هر سطحی از تجربهی داستانخوانی به خوبی راضی میکند. هدایت با خلق داشآکل یک زیبابین (یا لولهی شکلنما) از درگیریها خلق کرده که میشود بارها و مدتها به آن خیره ماند و از آن لذت برد. و این به نوعی تمثیلی است از قالبِ داستانِ کوتاه، صحنهای برای عرضهی بیپردهی درگیریهای بیرونی و درونی شخصیتها، به این امید که درکِ مشترکی از انسان بودن و تجاربِ انسانیشده به خوانندگان منتقل بشود.