حس رضايتمندى نسبت به خويشتن در گروى آن است كه آدمى طيف وسيعى از استعدادهاى گوناگونى كه در نهادش وجود دارد را به فعليت برساند. رشد دادن قواى عقلانى بى آن كه احساس و هوش عاطفى در آدمى پرورش يافته باشد نه انسان را براى زندگى در اجتماع آماده ميكند نه فرد را نسبت به خويشتن رضايتمند ميسازد. همچنين است پرورش ندادن ساير فضيلتهاى اخلاقى. فروكاستن آدمى به هر يك از اين استعدادها، ثمرهاش چيزى نيست جز محروميت از حس عميق رضايتمندى.