هر چند مفهوم بسيار غريبى بود اما در قرن نوزدهم در رياضيات، بحث فنى به ميان آمد پيرامون مجموعههاى بینهايت و اثبات اين كه چه بسا يک بینهايت از آن بینهايت ديگر بزرگتر باشد. در متون آثار بهائی هم میتوان نشانى ديد از اين كه در بطن بینهايت اين جهان هستى، بینهايت بزرگترى هست و هم فراتر از آن و نيز فراتر از آن ديگرى. خداناباوران شايد بتوانند آن برترين بینهايت را منكر بشوند، اما هرگز توان انكار آن بینهايتى را نخواهند داشت كه ما «نقطه» نام گذاشتهايم و «حقيقت وجود» است. انيشتین هم به وضوح سخن از آن میگفت كه از وجود و حضور دستكم چنین مفهومى از خدا نمیتوان غفلت نمود.