
Sign up to save your podcasts
Or


▨ نام شعر: ستایش (دستهایی شبیه بوسه)
▨ شاعر: رضا براهنی
▨ با صدای: رضا براهنی
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صدای کف زدنت کبکهای کیهانی را برای من که زمینی هستم بیدار میکنند
منی که دست ندارم چگونه کف بزنم؟
ولی شکفته بادا لبان من که نیمهماهِ نیمرخانِ تو را شبانه میبوسند
فدای تو دو چشم من که چشمهای تو را خواب دیدهاند
ببینمت تو کجایی که چهرهات باغی است که از هزار پنجرهی نور میوزد هر صبح
و شانههای تو آنجا چه ابرهای سپیدی که بر بلندی آنها چه تاج چهره چه خورشیدی!
منی که دست ندارم چگونه کف بزنم؟
منی که دست ندارم چگونه کف بزنم؟
به من بگو که کجا میروی پس از آن وقتها که رویاها تعطیل میشوند
و ما به گریه روی میآریم و، گریه به رو، کجا؟
و سایه پشت سرت چیست در شب این که شعر من است که از پشت پای تو میآید
چه دستهایی داری شبیه بوسه!
و خاک از تو که لبریز میشود ببین چه جلگهای آنجا که شانه میخورد از بوسهها و نسیم
کدام دست نیی چون تو را زده قَط
شبیه بوسه
چه انگشت های سرسبزی داری
نرو
به من بگو
به من بگو که کجا میروی پس از آن وقتها که رویاها تعطیل میشوند وَ ما به گریه روی میآریم و، گریه به رو، کجا؟
بمان!
منی که دست ندارم چگونه کف بزنم؟
▨
دوم آبان ۱۳۷۰ - تهران
از کتاب خطاب به پروانه ها، صفحه ۵۰
By شهروز کبیری▨ نام شعر: ستایش (دستهایی شبیه بوسه)
▨ شاعر: رضا براهنی
▨ با صدای: رضا براهنی
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صدای کف زدنت کبکهای کیهانی را برای من که زمینی هستم بیدار میکنند
منی که دست ندارم چگونه کف بزنم؟
ولی شکفته بادا لبان من که نیمهماهِ نیمرخانِ تو را شبانه میبوسند
فدای تو دو چشم من که چشمهای تو را خواب دیدهاند
ببینمت تو کجایی که چهرهات باغی است که از هزار پنجرهی نور میوزد هر صبح
و شانههای تو آنجا چه ابرهای سپیدی که بر بلندی آنها چه تاج چهره چه خورشیدی!
منی که دست ندارم چگونه کف بزنم؟
منی که دست ندارم چگونه کف بزنم؟
به من بگو که کجا میروی پس از آن وقتها که رویاها تعطیل میشوند
و ما به گریه روی میآریم و، گریه به رو، کجا؟
و سایه پشت سرت چیست در شب این که شعر من است که از پشت پای تو میآید
چه دستهایی داری شبیه بوسه!
و خاک از تو که لبریز میشود ببین چه جلگهای آنجا که شانه میخورد از بوسهها و نسیم
کدام دست نیی چون تو را زده قَط
شبیه بوسه
چه انگشت های سرسبزی داری
نرو
به من بگو
به من بگو که کجا میروی پس از آن وقتها که رویاها تعطیل میشوند وَ ما به گریه روی میآریم و، گریه به رو، کجا؟
بمان!
منی که دست ندارم چگونه کف بزنم؟
▨
دوم آبان ۱۳۷۰ - تهران
از کتاب خطاب به پروانه ها، صفحه ۵۰