
Sign up to save your podcasts
Or


▨ شعر: حالا بگو میگویم
▨ شاعر: رضا براهنی
▨ با صدای: شاعر
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
_____________________
دور ِدرختهای تو چرخیدهام، آتش گرفتهام
حالا تو نیستی؛ میبوسمم
نام ِمرا تو گفته بودى، حالا مىگويمم
و رنگ چشمهای تو را روی پوستم پوشیدهام؛ میلیسمم
من ظاهری ندارم، دنیا بداند؛ من انتزاع جهانم، شوخی نمیکنم؛ میبویمم
این قطعه قطعه شدن را
چون قطعه قطعه نمیداند
که قطعه قطعه شدن در چیست
از روش میپرم
و بعد میپرانم، و بعد میپرانمم
وقتی که میپرانمم یک جفت ماه
مثل دو لنگر ِ متساوی از پاشنههایم میآویزد
شاهین ِ چشم ِ ترازویی هستم که خواب ِ وزن ِ جهان را قیقاج میرود
وقتی که آنها مرا میبینند
میبینمم که می دیده میشوم از توی سینه سینهی آنها
شکل ِتو میشوم
رحمام خورشید را به سوی شکفتن میپرتابد
و مادیان ِ سرخ در عمق ِ یالهای بدخشانش میپروراندم
با کاسههای خواب میپروراندم
آنجایم پروار میشوم، می پرورانمم
من نیستم که دارم
زاییده میشوم که دارم
و عنکبوت را دارم
و رابطه دارم
بین ستارهها دارم
و عنکبوت بین ستارهها من را به شکل رابطهها میتند
و عنکبوت خطش بزن
بی عنکبوت میتنم و میتنانمم
دیگر مرو مرا مبران
من بردهی منم حالا که رنگ چشمهای تو را پوشیدهام
مثل گدا در کوچهی قدیمی دنیا نشستهام
حالا تو را دارم
که را؟ تو را
دارم
بگو
دارم
و کهکشان
By شهروز کبیری▨ شعر: حالا بگو میگویم
▨ شاعر: رضا براهنی
▨ با صدای: شاعر
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
_____________________
دور ِدرختهای تو چرخیدهام، آتش گرفتهام
حالا تو نیستی؛ میبوسمم
نام ِمرا تو گفته بودى، حالا مىگويمم
و رنگ چشمهای تو را روی پوستم پوشیدهام؛ میلیسمم
من ظاهری ندارم، دنیا بداند؛ من انتزاع جهانم، شوخی نمیکنم؛ میبویمم
این قطعه قطعه شدن را
چون قطعه قطعه نمیداند
که قطعه قطعه شدن در چیست
از روش میپرم
و بعد میپرانم، و بعد میپرانمم
وقتی که میپرانمم یک جفت ماه
مثل دو لنگر ِ متساوی از پاشنههایم میآویزد
شاهین ِ چشم ِ ترازویی هستم که خواب ِ وزن ِ جهان را قیقاج میرود
وقتی که آنها مرا میبینند
میبینمم که می دیده میشوم از توی سینه سینهی آنها
شکل ِتو میشوم
رحمام خورشید را به سوی شکفتن میپرتابد
و مادیان ِ سرخ در عمق ِ یالهای بدخشانش میپروراندم
با کاسههای خواب میپروراندم
آنجایم پروار میشوم، می پرورانمم
من نیستم که دارم
زاییده میشوم که دارم
و عنکبوت را دارم
و رابطه دارم
بین ستارهها دارم
و عنکبوت بین ستارهها من را به شکل رابطهها میتند
و عنکبوت خطش بزن
بی عنکبوت میتنم و میتنانمم
دیگر مرو مرا مبران
من بردهی منم حالا که رنگ چشمهای تو را پوشیدهام
مثل گدا در کوچهی قدیمی دنیا نشستهام
حالا تو را دارم
که را؟ تو را
دارم
بگو
دارم
و کهکشان